صفحه اول
توضیح: سال های ۸۹ و ۹۰ میلادی حزب کمونیست ایران شاهد طرح کامل بحث هائی از جانب منصور حکمت تحت عنوان "کمونیسم کارگری" بود. این بحث، هنگامی که به نقد از کومه له تسری یافت با عکس العملی از جانب کمیته رهبری کومه له (ک.ر.) روبروو شد که برای سنگری بندی در مقابل "نفی کومه له" به عقب مانده ترین شیوه های تشکیلاتی و نظرگاه های سیاسی اتکا داشت. در آن زمان بخش بزرگی از تشکیلات کومه له، با نقطه عزیمت های متفاوت، در مقابل ک.ر. ایستاد. اسناد این جدال ها منتشر شده اند. آنچه در اینجا میخوانید بخشی نامه هائی است که طی این مدت خطاب به رفقای مختلف نوشته ام. در این دوره من، علاوه بر عضویت در کانون کمونیسم کارگری، در پست دبیر کمیته مرکزی و بعدا عضو دفتر سیاسی کار کردم. انتشار این نامه ها و نوشته ها میتواند تصویری ابژکتیو تر از کشاکش های آن دوره را بدست بدهد.

نامه به احمد خورشیدی در مورد چپ و راست در حزب کمونیست

رفیق عزیز احمد خورشیدی

باگرمترین درودها دستت را به گرمى میفشارم

قبل از جواب دادن به نامه اول، نامه دومت رسید. متاسفانه در سفر بودم و نتوانستم به موقع جواب نامه اول را برایت بنویسم. بهر حال میبخشى.

مسائلى که در نامه ات به آنها اشاره کرده بودی بنظر من هم مسائل جدیى هستند. این مسائل در نامه تعداد زیادی از رفقای دیگر هم منعکس بود. شاید باتوجه به اینکه رفقا منصور حکمت، رضا مقدم و ایرج آذرین نامه ای در این مورد برای شما نوشته اند توضیحات من نالازم باشد اما فکر کردم بهرحال شاید بد نباشد که منهم چند سطری برایت بنویسم.

بنظر من رفقای چپ در تشکیلات کردستان ارزیابى نادرستى از حزب، مبارزه اخیر درتشکیلات کردستان و وظایفى که در این دوره بر عهده چپ است را دارند. وقتى میگویم رفقای چپ منظورم جو غالب در چپ است و نه الزاما تک تک رفقا.

از ارزیایى از حزب شروع میکنم. از برخوردهای رفقا اینطور برداشت میشود کرد که کمیته مرکزی حزب و پلنوم ١٦ آن در هر حال مطابق بیانیه رفقا منصور حکمت، ایرج آذرین و رضا مقدم (که از این ببعد آنها را کانون مینامم) پیش رفته است. حتى در نامه برخى از رفقا صحبت از تمایز خط پلنوم ١٦ و پلنوم ٦ کومه له بمیان آمده است. این به نظر من نادرست و غیر واقعى است.

اگر کسى به دقت نوارهای پلنوم ١٦ را گوش داده باشد و اگر کسى به دقت بحثهای کانون در مورد حزب را تعقیب کرده باشد متوجه خواهد شد که صحبت از کمیته مرکزی حزب به عنوان کمیته ای روی خط کمونیسم کارگری چیزی جز تقلیل بحثهای این دیدگاه به تقابل با ناسیونالیسم نیست.

تند ترین برخوردبه جریانات اخیر در کردستان هنوز میتواند در محدوده چپ، به معنى افق کنگره موسس و مارکسیسم انقلابى، باقى باشد. جدال امروز در حزب ما، جدالى که سرنوشت این حزب را تعیین خواهد کرد، جدال بر سر یک تغییر ریشه ای در جایگاه اجتماعى حزب است. حزبى که محرکه اش، مشغله هایش و اولویتهای عملى و تئوریکش از این جایگاه اجتماعى خاص، از موضع کارگری، مایه میگیرد. حزب ما امروز اینطور نیست. این مشکل به اصطلاح بدنه حزب نیست. همین تجربه کردستان نشان داد که اگر یک رهبری ساغ و صاحب خط در میدان باشد این حزب در بدنه اش آنقدر آدم چپ هست که حرکت او را تقویت کنند و خطوط دفاعى راست را بهم بریزند. مشکل، مشکل رهبری حزب است. تحلیل عجیب و زیاد عمیقى نمى خواهد، بجز ک.ش. به عملکرد بقیه ارگانها نگاه کنیم. رادیو، کمونیست، خارج کشور، کومه له، و... مشکل اینها اصلا مشکل نارزمندگى و انفعال به معنى متداول آن یعنى بلحاظ فردی و اخلاقى نیست. مشکل مشکل بى خطى است. آدمى که در مقابل اوضاعایران و جهان یا حرف خاصى برای زدن ندارد و یا مشغله هایش مشغله ی سوسیالیسم در حال تخریب و مسائلى است که در دامان این سوسیالیسم گذاشته شده، امروز حداکثر راهى جز حفظ وضع موجود و بقول مشهور "چسبیدن قاچ زین" را ندارد. این یعنى باری بهر جهت گذراندن، یعنى همین وضعى که در آن هستیم. خود را بدهکار گذشته خود، سابقه خدمت دیگران، دمکراسى، ناسیونالیسم، چپ مریخى، و غیره دانستن و تلاش برای حفظ تعادل میان همه اینها. بنظر من این معنى سانتری است که رفقای کانون به آن اشاره میکنند. این در وضعیت امروز دنیا به راه رفتن روی لبه تیغى میماند که هردم تیز تر میشود.

کل مبارزات دوره اخیر کردستان و پلنوم ١٦ در این واقعیت تغییری نداد. راست شکست خورد، موقعیت چپ و کمونیسم کارگری و این کانون -که از جانب راست بعنوان یک کانون غیر تشکیلاتى و غیر قانونى، و ازجانب سانتر با اکراه و ابهام مورد برخورد بود- نتهنا تقویت شد بلکه عملا به آلترناتیو رهبری کنونى حزب یعنى ک.م. تبدیل شد. بیشک اینها دست آوردهای مهمى بودند اما هنوز وضعیت حزب را تغییر نداده اند. ما از موقعیت حوالى کنگره سوم حزب عقب رفتیم و بعد با ضرب به جای اول برگشتیم. این ممکن است تصور کاذبى از موقعیت کنونى را بدست بدهد. و همه این را هم مدیون این کانون و خط آنها هستیم.

بیانیه کانون در پلنوم ١٦ بیانیه پلنوم نبود و نمیتوانست باشد. این بیانیه در ضمن علیه موقعیت سانتر نیز، که فضای غالب در ک.م. را دارد، بود. تصویب این بیانیه توسط پلنوم، حتى اگر رای هم میاورد، بنظرم پاشیدن خاک روی واقعیت موجود حزب بود. شاید مثل تصویب قطعنامه چپ در پلنوم ٥ کومه له میشد. اگر در پلنوم ٥ هم بجای ارائه قطعنامه اثباتى، بیانیه چپ را صادر میکردیم مبارزه ی بسیار شفاف تر و کم دردسرتری پیشبرده میشد.

البته تصمیم پلنوم ١٦ بسیار مهم بود. بدون این تصمیم بنظرم چیزی از حزب کمونیست باقى نمى ماند. موقعیت ک.م. را تحکیم کرد، عدم مشروعیت راست در رهبری حزب را رسمیت بخشد و دوقطبى کومه له- حزب را پایان داد. مبارزه در خود تشکیلات کردستان هم بسیاری از سنتهای کهنه را جارو کرد.

پلنوم ششم کومه له را هم در همین متن میتوان فهمید. بنظر من در این چهارچوب یعنى در چهار چوب مبارزه علیه راست و از موضع چپ عمومى، پلنوم موفقى بود. این پلنوم قطعنامه ای را تصویب کرد که در هر حال پلنوم ١٦ نکرده بود و بنظر من پلنوم ششم با اتکا مبارزه ای که شده بود و محصول انسانى این مبارزه توانست این قطعنامه را تصویب کند. این پلنوم در مقابل تصویر مغشوش و راست تجدید آرایش تشکیلات تصویر به مراتب روشن تری را تصویب کرد و بالاخره این پلنوم به اعتقاد من بهترین ترکیب ک.ر. ممکن را از چپ انتخاب کرد و امور تشکیلات را بدست چپ سپرد. اینها تصمیمات مهمى بودند که پیروزی چپ در تشکیلات کردستان را تثبیت کرد.

بنظر میرسد که چپ معنى این تصمیمات را بروشنى در نیافته است. معنى این تغییرات این است که راست شکست خورد و تشکیلات امروز تحت رهبری چپ قرار گرفته است.چپ امروز موقعیتش با سابق بکلى فرق کرده است و لذا مسائلى که در مقابل خود دارد با گذشته فرق میکند. امروز شاخص پیشروی و موفقیت چپ چیز دیگری است. امروز چپ صاحب این تشکیلات است و وظایفى را که در مقابل خود دارد همان است که خود در مقابل راست میگذاشت و نسبت به آن حریف خود را به نقد میکشید. چپ با همان معیارهائى مورد قضاوت قرار خواهد گرفت که راست در دوره قبل قضاوت شد یعنى تغییر ریل مشهور.

بزرگترین خطای سیاسى چپ میتواند قرار دادن خود در موقعیت سابق یعنى اپوزیسیون باشد. چپ سنگرهای مهمى را بدست آورده است و باقى ماندن در سنگر سابق درست مثل این است که در جنگ درحالیکه پایگاه سقوط کرده است نیروی مهاجم کماکان در پشت خاکریزهای آن به تیراندازی مشغول باشد. متاسفانه بنظر میرسد دست کم تا آنجائى که نامه ها نشان میدهند چنین اتفاقى دارد میافتد. بدون تردید اکثریت بزرگ ک.ر. کنونى رهبران چپ در تشکیلات کردستان است. چپ امروز در تشکیلات کردستان از هر لحاظ قادر است وظایفى را که راست نخواست ویا نتوانست از پس آنها برآید را به سرانجام برساند. کومه له امروز منسجم ترین، صاحب خط ترین و تواناترین رهبری و تشکیلات حیات سیاسى خود را دارد.

آیا چپ اعتماد بنفس لازم برای پیشبرد این وظایف را در خود میبیند؟ بنظر میرسد که نه. اگر چنین اعتماد بنفسى وجود داشت چپ میدانست که برخورد چپ به این ک.ر. نمیتواند برخوردی غیرسیاسى، از موضع بى اعتمادی، و اپوزیسیونى باشد. تصمیمات احتمالا اشتباه ک.ر. چندان مهم نیستند و یا بسادگى قابل تغییراند، میدانست که شکست این ک.ر. شکست چپ است. ک.ر. کنونى سمبل و گل سر سبد چپ در تشکیلات کردستان است. حمله به آن حمله به پرچم خود است. اولترا چپ بودن الزاما موضع بر حق تری نیست. چپ و ک.ر. آن امروز در کردستان وظایف مهمى را بر دوش دارد و باید بتواند ضمن تضمین حاکمیت سیاست و رهبری چپ بر تشکیلات حداکثر نیرو را برای به سرانجام رساندن پروژه هایش بسیج کند. بسیاری از کسانى که در مبارزه اخیر در صف ک.ر. بودند الزاما راست و ناسیونالیست نیستند. چپ بجای برخورد انگیزه ای به این رفقا باید مجال کار کردن تحت سیاستهای خود را برای کسانى که اعلام میکنند که در این مبارزه به صف ما پیوسته اند را باز بگذارد. ما به هیچکس اجازه ندادیم که روی انگیزه های ما در این مبارزه انگشت بگذارد، و این تجربه و دستاورد بزرگى برای تشکیلات ما بوده که همواره از حاکمیت معیارهای اخلاقى در رنج است. امروز هم نباید بخود اجازه بدهیم رفیقى مانند صلاح مازوجى در صحبت هایش پیرامون حقانیت چپ با سوالاتى روبرو شود که او روبرو شد. رفیقى که هرکس مشغله اش کار اثباتى باشد میداند که پیوستن صلاح به این خط چه انرژی و صمیمیتى را به ما اضافه میکند. بعلاوه اساسا تحت فشار قرار دادن راست برای انتقاد از خود نادرست است. چپ امروز اگر به نیروی خود باور داشته باشد به این کار احتیاجى ندارد و مهمتر از این مبارزه با راست یک مبارزه سیاسى است و کسانى که هنوز در آنطرف هستند آدم های سیاسى اند که باید با کنها مبارزه سیاسى کرد. تبدیل کردن این مبارزه به انتقاد و انتقاد از خود تقلیل این مبارزه و تقلیل خود چپ است. چپ هر چقدر با اینها از موضع سیاسى برخورد کند حقانیت سیاسى خود را نشان میدهد.

خلاصه کنم آنچه که امروز در مقابل چپ قرار دارد نه تصفیه حساب با راست، امری که به درجه زیادی انجام شده و پلنوم ٦ هم خواسته که فونکسیونهای رهبری بدست چپ وتحت سیاست چپ اداره شود، بلکه تمرکز تلاش برای تغییر ریل واقعى تشکیلات کردستان ازطریق انجام پروژه هائى است که همگى معلوم اند.

اما در آخر باید به نکته ای مهم اشاره کنم. سر بر آوردن راست از تشکیلات کردستان و مبارزه ای که در این رابطه به کمونیسم کارگری در واقع تحمیل گردید مضرات خود را هم داشته است. مهمترین ضرر این دوره تبدیل شدن کمونیسم کارگری به پرچم مبارزه علیه راست و ناسیونالیسم است. این چیزی شبیه تبدیل پرچم مارکسیسم به پرچم مبارزه علیه امپریالیسم است. کمونیسم کارگری مانیفست جهانى امروز طبقه کارگر است. بحث هائى که در این رابطه مطرح شده اند توجه ویژه، کار ویژه و تغییرات عمیق در مشغله ها و اولویت های تشکیلاتى و فردی را میطلبد. اطمینان ندارم که دو شماره اخیر بسوی سوسیالیسم چقدر امروز اولویت درجه اول اذهان رفقا شده باشد و همانطور که قبلا بحث حول مبارزه با راست داغ بود امروز بحث حول اینها داغ باشد. بنظر میرسد مشغله های ما در کردستان خود احتیاج به یک تغییر ریل از مبارزه با چپ به کمونیسم کارگری دارد. این آینده ما را رقم خواهد زد و دست کسانى را میبوسد که خود را طرفدار مباحث کمونیسم کارگری میدانند.

رفیق احمد عزیز من عین این نامه را برای رفیق محمد شافعى (دبیر ک.ر.) نیز میفرستم تا اگر مایل بودید به صلاحدید آنها آنرا در اختیار سایر رفقا نیز قرار دهید.

دستتان را میفشارم و برایتان آرزوی پیروزی دارم.

قربانت

کورش مدرسى

٢٩ آذر ١٣٦٨