صفحه اول

جنگ، جنبش ضد جنگ، پیامدهای جنگ

هفتگى شماره ١٥٢ - ٨ فروردین ١٣٨٢ - ٢٨ مارس ٢٠٠٣



هفتگى: اطلاعیه حزب کمونیست کارگری ایران درباره حمله آمریکا به عراق موضع حزب را قبال این حمله و اهداف آن توضیح داده است. بعنوان شروع و مرور این بحث، لطفا نکات اساسى در تحلیل حزب درباره اهداف این جنگ را توضیح دهید.

کورش مدرسى: آمریکا چندین دلیل را برای حمله خود اعلام کرده است که هیچ کدام حتى در مقابل ابتدائى‌ترین محک دوام نمیاورد و پوچ بودن آنها عیان میشود. میگویند این جنگ برای آنست که عراق "سلاح‌های کشتار" جمعى دارد. سوال این است که اگر این دلیل حمله به کسى میشود چرا آمریکاـ، انگلیس، فرانسه، اسرائیل، پاکستان، چین و غیره هدف چنین حمله‌ای نیستند. اینها که سلاحهای مخرب‌تر و بیشتری دارند. میگویند دولت عراق این سلاح‌ها (سلاح شیمیائى) را علیه مردم بکار برده است. اولا وقتى دولت عراق این سلاح‌ها را، از جمله علیه ما، بکار گرفت دولت آمریکا و انگلیس، از میان بقیه، متحدش بودند و همین دستگاههای ارتباط جمعى یعنى رادیو، تلویزیون و نشریات حتى حاضر به انعکاس اخباری که ما به آنها میدادیم نبودند. ثانیا این سلاح‌های کشتار جمعى بخصوص با کمک آمریکا و انگلیس ساخته میشدند. سوم اگر قرار است که بکار گیرندگان سلاح‌های کشتار جمعى خلع سلاح شوند و مورد حمله قرار گیرند، که آرزوی همگانى است، آنوقت اول باید از آمریکا تنها بکار گیرنده سلاح هسته‌ای علیه مردم و بزرگترین بکار گیرنده سلاح‌های شیمیائى و بیولوژیک در جنگ علیه مردم شروع کرد. چه کسى قبول میکند که شاه دزد را میشود مسئول حفظ اموال عمومى کرد؟ چه کسى قبول میکند که آمریکائى که در این زمینه از عراق بسیار جلوتر رفته، و همین امروز هم دنیا را دارد با همین سلاحها مرعوب میکند، مسئله‌اش درباره عراق داشتن و بکار گیری سلاحهای کشتار جمعى است. آمریکا همین حالا جلو چشم دنیا دارد مردم عراق را در ابعاد چند هزار چند هزار میکشد. شهرهای عراق را محاصره کرده‌اند و دارند بشیوه چنگیزخان جنگ میکنند. میگویند دولت عراق مستبد است. مگر عربستان و کویتء عزیز دردانه‌های آمریکا، مهد دمکراسى هستند؟ یا پاکستان و اردن و مصر خیلى آزاد است؟ این دلیل هم پوچ است. میگویند عراق چندین و چند قطعنامه سازمان ملل را زیر پا گذاشته و دیگر حوصله آقای بوش را سر برده است. در حالى که خود آمریکا و دوستانش بیش از هر کس دیگری سازمان ملل و قطعنامه‌هایش را نادیده گرفته‌اند، در حالى که اسرائیل متحد آمریکا تمام عمرش به قطعنامه‌های سازمان ملل بى‌اعتنا بوده و مورد حمایت آمریکا است و بدون این حمایت نمیتواند چند روز هم سر پا بایستد، چه کسى اصالت چنین ادعائى در مورد عراق و چنین کف چرانى از جانب بوش و بلر را قبول میکند؟ همین جنگشان را علیرغم سازمان ملل انجام میدهند. دلایل دیگر هم در همین ردیـف هستند. دلیل واقعى این جنگ همان است که در سال ١٩٩١ در جنگ به اصطلاح آزادسازی کویت بود: نظم نوین جهانى و جایگاه آمریکا در تناسب قوای جدید جهانى بعد از سقوط بلوک شرق. موضوع این جنگ عراق نیست. موضوع آن دنیا است. سوالى که آمریکا دارد به آن جواب میدهد این است که بعد از سقوط بلوک شرق و دنیای دو قطبى در دوره جنگ سرد موقعیت آمریکا چیست؟ با از بین رفتن قطب شرق موقعیت قطب غرب هم بى معنى شد. دیگر حلقه‌ای که دولت‌های اروپائى و متحد غرب در مقابل بلوک شرق بدور آمریکا زده بودند بى معنى شد. کشورها، یا بقول دنیای سرمایه‌داری "بازارها"، باقى مانده از بلوک شرق سابق، سهم چه کسى هستند؟ آمریکا با چه اهرمى منافع خود در این دنیای نوین را حفظ و گسترش میدهد؟ "نظم نوین جهانى" پاسخى به همه این سوالات از جانب آمریکا است. دنیا باید حول یک ابر قدرت حلقه زده و متحد بدور آن شکل بگیرد. اما چسب این اتحاد تنها میتواند قلدری و ارعاب توسط آمریکا باشد. این را استراتژیست‌های آمریکا به صراحت اعلام کرده‌اند. آمریکا نه تنها جهان چند قطبى، از جمله قطب اروپا، را تحمل نخواهد کرد بلکه اصولا اجازه شکل‌گیری به نیروئى که بتواند بالقوه منافع آمریکا را نادیده بگیرد را نیز نخواهد داد. عراق دارد برای عبرت سایرین به صلیب کشیده میشود. این جنگ نه ربطى به سلاح‌های کشتار جمعى و بکار گیری آن از جانب عراق دارد، نه ربطى به اختناق در عراق دارد و نه به سرکوب کرد‌ها و یا "شیعیان" عراق مربوط میشود. آمریکا دارد با این جنگ نشان میدهد که همه کشورها یا پشت سر هرچه آمریکا بخواهد به صف میشوند یا آمریکا علیرغم میل آنها کار خودش را میکند و هرکس را که دوست داشته باشد "مجازات" میکند یا هر رژیمى را عوض میکند. "تغییر رژیم"، سیاست جدید آمریکا در قبال عراق، همین را میگوید. جنگ بر سر سلطه آمریکا بر جهان است. آمریکا دارد این را به زور تحمیل میکند. ما این واقعیات را همان سال ١٩٩١ به تفصیل مورد بحث قرار دادیم. آن روزها روزهای سیاه عربده کشى راست، روزهای اعلام پیروزی ابدی سرمایه‌داری بازار آزاد بود. صدای ما در دنیای آنروزها اکوی زیادی نداشت. امروز اما بشریت بر واقعیات دنیای سرمایه‌داری مجددا چشم میگشاید. دنیا دارد حرفهای آنروز منصور حکمت را تکرار میکند. بشریت دارد علیه تباهى حاکمیت آمریکا بر جهان میایستد. این تفاوت اصلى با دوره ایست که منصور حکمت "طلوع خونین نظم نوین" را نوشت. تجربه بیش از هر چیز صحت تحلیل او را نشان داد. مردم دنیا دارند این را میگویند.

هفتگى: کورش مدرسى بنظر شما تاثیر این جنگ در سیاست ایران چیست؟ رژیم اسلامى در چه موقعیتى قرار میگیرد و اختلاف بین جناحهای جمهوری اسلامى چگونه تحت تاثیر آن قرار میگیرد؟

کورش مدرسى: جمهوری اسلامى در دراز مدت از سرنگونى رژیم عراق توسط آمریکا و استقرار نیروهای آمریکائى در عراق نفعى نخواهد برد. آمریکا، در سیستم اسلام سیاسى، "شیطان بزرگ" است که قرار بود نتواند "هیچ غلطى" بکند. نفس حاکمیت بلامنازع آمریکا در جهان شکستى برای جمهوری اسلامى است. میتواند فضای سیاسى به این سمت بچرخد که بعد از عراق نوبت ایران است. این فضا میتواند به بى‌ثباتى جمهوری اسلامى دامن بزند. اما این بى‌ثباتى و این تضعیف موقعیت جمهوری اسلامى الزاما به نفع جنبش آزادی‌خواهى در ایران نیست. این تصور که گویا آمـریکا قرار است بیاید و مثل عراق رژیم ایران را سرنگون کند برای جنبش ما بشدت مهلک است. مردم ایران آزادی میخواهند و از اینجاست که میخواهند جمهوری اسلامى را سرنگون کنند. آمریکا نه‌تنها منفعتى در این رهائى مردم ندارد که نفعش کاملا در جهت عکس این است. اگر تصویر در اذهان مردم این بشود که قرار است آمریکا با بمب و موشک و محاصره اقتصادی به سر مردم ایران بریزد و بعد شهرها را یکى یکى محاصره کند و کشتار جمعى راه بیندازد تا جمهوری اسلامى را سرنگون کند، و تازه بعدش جمعى از عمله و اکره خود را به قدرت برساند تا نظم را در جهت منفعت آمریکا حفظ کنند و فلاکتى را به مردم تحمیل کنند که سرمایه‌داری ایران در بازار جهانى قادر به رقابت شود و مردم هم ساکت نگاه داشته شوند، جنبش آزادیخواهى باخته است. این تصویری است که اپوزیسیون ناسیونالیست راست (سلطنت طلبان و غیره) دل به آن بسته و به آن پر و بال میدهند. از نظر ما و از نظر جنبش آزادیخواهى در ایران قرار است رژیم اسلامى سرنگون شود و آزادی، برابری، رفاه و خوشبختى جای آن را بگیرد. "تغییر رژیم" بیان این هدف نیست. با بالا گرفتن جنبش ضد جنگ در جهان و همگرائى میان فضای سیاسى اپوزیسیون آزادیخواه ایران با اعتراض بشریت متمدن جهان به این جنگ، و نقشى که حزب کمونیست کارگری ایران دارد در این رابطه بازی میکند، تصویر مخربى که به آن اشاره کردم دارد به حاشیه رانده میشود.در مورد جناح‌های مختلف در جمهوری اسلامى تا آنجا که به جناح راست مربوط است معلوم است که مخالف هستند. دو خرداد طیف متنوع تری است که از جرایانات ضد آمریکائى، مانند مجاهدین انقلاب اسلامى، تا "کم آلرژیک"ترشان، مثل مشارکت، را در بر میگیرد. فعلا سیاست همه اینها سرشاخ نشدن با آمریکا و نگاه داشتن دستى در امور عراق است که اساسا توسط جریانات اسلامى طرفدار ایران تامین میشود. اینکه اینها با چه تاکتیکى در شرایط مشخص امروز سراغ این موضعشان میروند بحث دیگری است. این تاکتیکها میتواند متفاوت باشد. از نظر من سیاست رژیم و جناحهایش در مقابل این مسئله، با توجه به موقعیت جمهوری اسلامى در مقابل مردم فاقد اهمیت است و نقش تعیین کننده‌ای ندارد.

هفتگى: احزاب ناسیونالیست کرد در عراق همانند جنگ اول خلیج در خدمت ارتش آمریکا و از موافقان سیاست آمریکا هستند. از طرف دیگر یک متحد دیگر آمریکا در این جنگ، ترکیه، ارتش خود را به کردستان عراق برده است که نگرانى جریانات ناسیونالیست کرد را بوجود آورده است. سرنوشت این جریانات ناسیونالیست چه میشود، چرا با جنگ آمریکا همراهى میکنند و چه نقشى در سرنوشت مردم کردستان عراق بازی میکنند، و بالاخره درباره کشمکش احتمالى بین آنها و ارتش ترکیه و نتایج آن چه میشود گفت؟

کورش مدرسى: جالب است که موضع ناسیونالیست‌های کرد و فارس در قبال این سیاست و جنگ آمریکا یکسان است. هردو دخیلشان را به امام‌زاده بوش بسته‌اند. ظاهـرا قرار است آمریکا هم ناسیونالیست عظمت طلب ایرانى و هم ناسیونالیسم کرد را به آرزویشان، یعنى رسیدن به قدرت یا شریک شدن در آن برساند. این دو آرزو البته متناقض هستند. اما از این نکته گذشته ناسیونالیست‌های کرد همانطور که از اسمشان بر مى‌آید ناسیونالیست هستند. بنا به تعریف برای اینها انسان مفهومى در خود ندارد. آدم یا کرد است یا نیست. اگر کرد نباشید هر فاجعه‌ای بر سرش بیاید به آنها مربوط نیست. باید ببینند که آیا این فاجعه به نفع "کرد" هست یا نه. اگر باشد همراهش میروند و اگر نباشد نه. و البته منفعت "کرد" هم الزاما ربظى به نفع مردم در کردستان ندارد. منظور اینها از منفعت "کرد" حکومت خودشان است. منظورشان بسادگى این است که اینها کاره‌ای میشوند و بر سر سفره خوان یغما میتوانند شریک شوند یا نه. اینجا، در رابطه با جنگ آمریکا با عراق، هم همین قانون عمل میکند. اینها نه کشتار مردم عراق و بدبختى میلیونها انسان را بخود مربوط میدانند و نه اساسا از آن ناراحت میشوند. مردم سایر بخش‌های عراق کرد نیستند در نتیجه دون آدم هستند. مبنای سیاست اینها نفع خودشان در شراکت در قدرت است. دیروز دست صدام یا خمینى را بوسیدند امروز پای بوش را. یک ویژگى دیگر ناسیونالیسم کرد نوکر منشى است که در نتیجه زندگى همیشگى در شکافهای میان دولت‌ها دیگر به یک خصوصیت ذاتى آنها تبدیل شده است. هر کار شنیعى را اینها شنیعتر از همه انجام میدهند. بهر صورت، در این جنگ اینها شراکت با آمریکا را راه گسترش قدرت خود و باز نگاه داشتن حساب‌های بانکیشان دیده‌اند و با آمریکا هم جهت شده‌اند. آنقدر کوته نظر هستند که نمیبینند که دخالت ترکیه هم بخشى از آینده عراق است. اینکه آینده کردستان عراق چه میشود بخش زیادی از آن به نقشى که حزب کمونیست کارگری عراق بازی خواهد کرد بر میگردد. اگر صحنه برای ناسیونالیست‌های کرد باز بماند، آنها همان تاکتیک‌های تاکنونیشان را ادامه خواهند داد. ساختن با هر جانوری برای نگاه داشتن خود در قدرت. اینها نیروی ضربت رژیم شاه و جمهوری اسلامى بوده‌اند، جلودار ارتش عراق شده‌اند، با ارتش ترکیه علیه پ‌ک‌ک جنگ کرده‌اند و هزار و یک دنائت دیگر. امروز هم با ترکیه یا آمریکا یا با رژیم آینده عراق همین راه را ادامه خواهند داد. هر کاری میتوانند بکنند اما یک چیز مسلم است: کاری که اینها میکنند عواقب مخربى برای مردم در کردستان خواهد داشت. دوازده سال است که به حکومت مطلوبشان رسیده‌اند، اگر در مرزهای کردستان باز شود همه از آنجا فرار خواهند کرد. شرط نجات مردم در کردستان ایران یا عراق این است که سرنوشت خودشان را بدست بگیرند و ناسیونالیسم را کنار بگذارند.

هفتگى: درباره رسانه های آمریکا و بویژه سى ان ان نظرتان چیست؟ چه ارزبابى ای از نقش آنها در بیان حقایق جنگ و رابطه آنها با وزارت دفاع آمریکا دارید؟

کورش مدرسى: اینها دستگاههای تبلیغات جنگى هستند. به لغاتى که استفاده میکنند دقت کنید. "نیروهای"ما، "دشمن" "مردم دارند کشته میشوند"، که البته منظورشان مردم عراق نیست منظورشان نیروهای "خودی" است. ژورنالیسم رسمى امروز در رابطه با نظام و حتى دولت‌های حاکم همان نقشى را دارد که کلیسا در قرون وسطى داشت. دستگاه تحمیق مردم، دستگاه همراه کردن مردم با سیستم است. بى‌بى‌سى و سى‌ان‌ان تنها گوشه‌ای از این دستگاه عظیم است. نقشى که اینها بازی میکنند تنها در رابطه با این جنگ نیست. تصویری که از دنیا و مسائل آن در مقابل شنونده، بیننده و خواننده خود قرار میدهند تماما تصویری معوج از دنیا است. تصویری است که دوست دارند دیده شود. در مورد جنگ اینها چیزی جز ادامه وزارت دفاع و بخش تبلیغات جنگى ستاد ارتش نیستند.

هفتگى: مخالفت کشورهای فرانسه و آلمان و چین و روسیه و غیره با سیاست آمریکا در قبال جنگ اخیر بمعنى این است که این کشورها نخواستند تحت اتوریته آمریکا در یک "جهان یک قطبى" به خط شوند. از نظر شما آیا پیروزی آمریکا در این جنگ به هدف خود یعنى برقراری نظم نوین جهانى به سرکردگى آمریکا میرسد؟ اگر نه، کشمکش های بعدی بین بلوک های قدرتمند اقتصادی چه سمت و سوئى پیدا خواهد کرد؟

کورش مدرسى: مخالفت فرانسه و آنمان با سیاست آمریکا همان طور که گفته‌اید از سر منفعت سرمایه‌داری در این کشورها است. در نتیجه اگر در تقسیم سهم در دنیا بخش بزرگتری برایشان در نظر گرفته شود با این سیاست‌ها همراه خواهند شد. خود این دولت‌ها منشا بخش مهمى از وضعیت کنونى هستند. وقتى در جنگ اول خلیج قرار بود سهم بیشتری برای آنها در نظر گرفته شود خود آتش بیار معرکه بودند. طى دوازده سال بعد از جنگ خلیج معلوم شد کمپانى‌های آلمانى و فرانسوی آنقدر که میخواستند در غنائم آن جنگ شرکت داده نشدند و شروع به مخالفت کردند.

اما اینکه پیروزی آمریکا به معنى یک قطبى شدن جهان است، بنظر من نه. پیروزی نظامى آمریکا قدم مهمى در این رابطه است اما مسئله با فیصله نهائى فاصله زیادی دارد. اختلاف میان دولت‌های سرمایه‌داری و کشمکش میان آنها برای تقسیم دنیا واقعى‌تر از آنست که به این سادگى یکسره بشود و تناسب قوا هم آنقدر یک جانبه به نفع آمریکا نیست. یکى از نتایج این جنگ تجدید تعریف اتحادیه اروپا خواهد بود. این جنگ و سیاست انگلستان شکاف عمیقى را در اروپا بوجود آورد که تا سطح پایه‌های هویتى آن رفته است. ایده اروپای واحد را دیگر نمیشود با آشتى نجات داد. این ایده دچار بحران شده است. لاقل بخشى از دولت‌های اروپائى تحت لوای قدیمى "اروپای دو سرعته" یا لوای دیگری در مقابل آمریکا، البته بشیوه خود، خواهند ایستاد. شکاف دنیای سرمایه‌داری به این معنى عمیقتر شده است. تکلیف این جنگ و کشمکش هنوز معلوم نیست. اما یک فاکتور مهم تر پا به میدان گذاشته است که به نظر من نه تنها نباید دست کم گرفته شود بلکه میتواند در آینده نقش تعیین کننده را داشته باشد. مردم از رخوت دهه نود دارند بیدار میشوند و یک بار دیگر بر واقعیات جهان سرمایه‌داری چشم باز میکنند و به آن اعتراض میکنند. بشریت متمدن دوباره به میدان مى‌آید. این اعتراض بى برو برگرد طبقه کارگر را از سنگر مبارزه اقتصادی به سنگرهای سیاسى و اجتماعى تری خواهد کشاند. سوسیالیسم و ایده‌های سوسیالیستى دارند دوباره سر بلند میکنند. دنیا دیگر دنیای دهه نود نیست. این دنیا در قدم اول میتواند پیروزی نظامى آمریکا را به شکست سیاسى آن تبدیل کند. تکلیف سرنوشت دنیا در دوره اخیر هنوز کاملا باز است. این جنگ دارد موج برگشت علیه نظم نوین جهانى و اصولا نظم جهانى را دارد سرعت میبخشد. ما در صف اول این جنبش هستیم و به نوبه خود تلاش خواهیم کرد که تکلیف دنیا به نفع بشریت و به نفع سوسیالیسم تعیین شود.

هفتگى: حل مساله فلسطین تحت تاثیر این جنگ به چه سمتى میرود؟ نقش اسرائیل در منطقه بخصوص در متن حضور آمریکا در عراق و تلاش برای سرهم کردن یک رژیم آمریکائى در آنجا چه میشود؟

کورش مدرسى: به عنوان یک اصل، به نظر من، اسرائیل و آمریکا در موقعیت نا مناسب‌تری برای توجیه سیاست اشغال، تحقیر، سرکوب و کشتار فلسطین و فلسطینى‌ها قرار میگیرند. نمیشود ادعا کرد که علیه بى حقوقى مردم عراق لشکر کشى میکنند و در همان حال از جنایات اسرائیل در فلسطین حمایت نمود. ادامه استاندارد دوگانه رسمى و راسیسمى که آمریکا و اسرائیل در قبال مسئله فلسطین در پیش گرفته‌اند مشکل میشود. در نتیجه به نظر میرسد که تشکیل دولت مستقل فلسطین قطعى‌تر و نزدیک‌تر میشود. اما اینکه این موقعیت نامناسب و این مشکل به چه نتیجه‌ای منجر خواهد شد و دولت فلسطین چقدر یک دولت واقعى خواهد بود بستگى به این خواهد داشت که آمریکا در مجموع از این جنگ چگونه بیرون بیاید. آمریکائى که از نظر سیاسى و نظامى پیروز از این جنگ بیرون آمده بعید است برای مدتها این مشکلات را جدی بگیرد. اما حضور مردم جهان در صحنه و خارج شدن جنبش فلسطین از چنبره اسلام سیاسى میتواند به حل مسئله فلسطین منجر شود.در مورد دولت دست نشانده آمریکا در عراق، چنین دولتى به هیچ عنوان مردم عراق را نمایندگى نمیکند و در متن موقعیت سیاسى عراق حتى قدرت استقرار کامل خود را نخواهد داشت. در نتیجه عراق دوره‌بى ثباتى سیاسى عمیق و خونینى را در پیش دارد. عراق تبدیل به کشوری اشغالى با یک دولت دست نشانده خواهد شد و هر بخش آن زیر حاکمیت یک دارودسته قرار خواهد گرفت. جامعه میتواند دچار یک گسیختگى عمیق در بنیاد های مدنى شود. تلفات جنگ کنونى در مقابل عواقب وخیم این جنگ برای مردم عراق و تلفات آتى آن بسیار کوچک خواهد بود. یک چیز مسلم است. مقاومت در مقابل اشغال و مبارزه مردم برای نجات از موقعیت فلاکت‌باری که در آن قرار خواهند گرفت سریعا گسترش خواهد یافت. جنبش های اجتماعى تلاش خواهند کرد که رهبری این اعتراض را برعهده بگیرند و عراق را بسمت افقى که میخواهند بچرخانند. هم ناسیونالیست‌های عرب (و بویژه بعثى‌ها) قدم جلو خواهند گذاشت هم جریانات اسلامى شبیه حماس. و البته کمونیسم کارگری هم در مقابل یک فرصت تاریخى برای رهبری مردم عراق قرار خواهد گرفت. ما تلاش خواهیم کرد تا در کنار حزب کمونیست کارگری عراق رهبر این مبارزه مردم شویم و نه تنها عراق را از این وضعیت خارج کنیم بلکه اجازه ندهیم جریانات اسلامى و ناسیونالیست در این شرایط نوع دیگری از محنت و تباهى را به مردم عراق تحمیل کنند.

هفتگى: آیا بعد از پایان جنگ جنبش ضد جنگ هم تمام میشود؟ اگر نه، آنگاه این جنبش که دیگر جنبش ضد جنگ نخواهد بود چه مشخصاتى خواهد داشت و حضورش در سطح جامعه به چه مبتنى است و کدام گرایشات در آن میتوانند عروج کنند؟

کورش مدرسى: با پایان جنگ رسمى حتما جنبش ضد جنگ هم معنى خود را از دست میدهد. اما باید به چند نکته توجه داشت. اولا با پایان جنگ رسمى، یعنى سقوط یا تسلیم دولت عراق، جنگ تمام نمیشود. جنگ وارد یک دوره دیگر میشود. عراق، لااقل برای یک دوره، همانطور که اشاره کردم به یک کشور اشغالى با یک دولت دست نشانده بى قدرت تبدیل میشود. مبارزه علیه اشغال ابتدائى‌ترین و اولیه ترین عکس‌العمل مردم عراق خواهد بود که میتواند از اشکال سیاسى، اجتماعى تا نظامى را در بگیرد. در نتیجه با "پایان جنگ" جنگ تمام نمیشود. فاکتور دوم پایه جنبش ضد جنگ است. این جنبشى است که امروز برای اعتراض به این جنگ به میدان آمده است. اما در پایه اعتراض مردم به واقعیات دنیای سرمایه داری است. این جنبش قطعا در اشکال دیگر و برای مسائل دیگر، و از جمله در رابطه با همین مسئله عراق، به میدان خواهد آمد. گرایشات درونى این جنبش متفاوت است. سرمایه داری همیشه علیه خود اعتراض پیشرو و اعتراض عقب مانده و حتى ارتجاعى را دامن میزند. همه این رگه‌ها را در بخش فرموله‌تر این جنبش میبینید. این مسئله را اجازه بدهید در جای دیگری مفصل‌تر مورد بحث قرار دهیم.

هفتگى: حزب کمونیست کارگری در ادامه فعالیتهای تاکنونى در قبال جنگ آمریکا علیه عراق چه فعالیتهائى را در دستور دارد و رئوس اقدامات آتى اش چیست؟

کورش مدرسى: حزب کمونیست کارگری ایران سیاست تاکنونى خود را ادامه میدهد. ما در صف اول اعتراض به جنگ بوده و هستیم. در ایران هم همین طور. حزب کمونیست کارگری ایران افتخار میکند که شاخص‌ترین نماینده و معرف جنبش ضد جنگ در فضای سیاسى ایران بوده است و کماکان به این نقش ادامه خواهد داد. ما در حال تغییر ریشه‌ای فضای سیاسى ایران در مقابل تصویر و افقى هستیم که آمریکا و جریان ناسیونالیست راست ایرانى در مقابل جامعه گرفته‌اند. مردم در مقابل دیدن واقعیاتى هستند که همیشه مورد اشاره ما بود و به یمن روشنگری‌های سراسری و محلى فعالین و اعضای حزب و سازمان جوانان کمونیست میروند که چرخش عمیق به چپ را به نمایش بگذارند. این معنائى جز عروج حزب کمونیست کارگری بعنوان آلترناتیو قدرت در ایران نیست. معنایش این است که آینده ایران یک آینده آزاد، برابر، مرفه و خوشبخت، یک آینده سوسیالیستى خواهد بود. این بنوبه خود سدی در مقابل چرخش دنیا به تباهى نظم نوین جهانى خواهد بود. حزب کمونیست کارگری، در کنار بشریت متمدن در جهان، در کار شکل دادن به آزادی نوین در جهان در مقابل نظم نوین است.در سطح بین‌المللى ما در ابعاد وسیعتر و عمیقتری با جنبش ضد جنگ و جریانات فکری و عملى تشکیل دهنده آن درگیر خواهیم شد. تلاش خواهیم کرد که صدای اعتراض انسانى و سوسیالیستى در این جنبش باشیم.ما در این مرحله در کنار حزب کمونیست کارگری عراق بوده‌ایم. همانطور که اشاره کردم دوره آینده در عراق دوره بشدت بیچیده و پر مشقتى برای مردم عراق خواهد بود. دوره‌ای که وظایف نوین و سرنوشت سازی را در مقابل همه ما و بویژه حزب کمونیست عراق قرار خواهد داد. حزب کمونیست کارگری ایران بطور قطع چه بلحاظ فکری و چه عملى در کنار حزب کمونیست کارگری عراق خواهد بود و تلاش خواهد کرد تا جنبش ما مردم عراق را بسمت رهائى و بسمت آزادی و برابری و رفاه و خوشبختى هدایت کند. آینده هیجان انگیزی میتواند در مقابل بشریت گشاده شود. انقلاب سوسیالیستى در ایران و عراق چهره جهان را برای همیشه تعییر خواهد داد. این آینده قطب‌نمای ماست. پروسه سقوط جمهوری اسلامى، سازماندهى مبارزه مردم عراق برای نجات از گسیختگى بنیاد‌های زندگى مدنى و کمک به گسترش جنبش اعتراضى بشریت متمدن به نتایج نظام سرمایه‌داری و جلب آن به ایده‌ها و سیاست سوسیالیستى اهرم‌هائى را برای حاکمیت و استقرار سوسیالیسم در اختیار جنبش ما قرار داده است که بى نظیر است. حزب کمونیست کارگری ایران و عراق باید از نظر فکری و عملى برای ایفای نقش درخور آمده باشند.