صفحه اول

خیلى ممنون آقایان، مردم ایران چلبى لازم ندارند

درباره شورای رهبری آقای پهلوی
هفتگى شماره ١٥٩ - ٢٦ اردیبهشت ١٣٨٢ - ١٦ مه ٢٠٠٣



امکان به قدرت رسیدن با پشتوانه ارتش آمریکا تحرک تازه‌ای را در صف اپوزیسیون راست بوجود آورده است. بوی قدرت همه این اپوزیسیون را بیرون کشیده است، میخواهند شانس‌شان را امتحان کنند. رویای چلبى شدن تک و تائى در صفوف این بخش از اپوزیسیون انداخته. شاید بشود با همین سناریو به قدرت رسید.

داستان سر راست است: انتظار دارند ائتلاف اینها را ارتش آمریکا در تهران به قدرت برساند. اما اسکورت مستقیم سلطنت طلبان سرراست و جمهوری‌خواهان طرفدار سلطنت به تهران توسط ارتش آمریکا زیادی رنگ ٢٨ مردادی دارد، که آقای پهلوی میگوید از آن درس گرفته است. در نتیجه تکان جدیدی به طرح رفراندم داده‌اند و از بغل و بطور ضمنى پای رفراندم کننده را به میدان میکشند.

ظاهرا بحث در مورد شورای رهبری (رهبری چه؟ بماند) است اما در پایه تلاشى برای تکرار جنگ آمریکا علیه عراق در ایران است. البته این را خودشان مستقیم نمیگویند اما چک کردن آن ساده است. آمریکا را از سناریو به قدرت رسیدن راست، حذف کنید ته دیگ یک طرح کودکانه باقى میماند که اصلا بحث در مورد آن را باید توهینى به شعور مردم ایران دانست.

تصور کنید، بدون فاکتور آمریکا، قرار است با وجود جمهوری اسلامى مردم از میان لیست مثلا ١٠ یا ١٥ نوع حکومت، حکومت مورد نظرشان را "تیک" بزنند (یعنى همان رفراندم مشهور را انجام دهند). بعد از روشن شدن اینکه مردم جمهوری اسلامى را نمیخواهند "برادران" سپاه، "مامورین بى نام و نشان امام زمان" و گله حزب الله، اتیکت سیاسى را رعایت کنند با ایراد خطابه‌ای شکست را بپذیرند، قبول کنند که مردم حکومت خدا را رد کرده‌اند، با آرزوی موفقیت دفتر و دستک و حساب‌های بانک و اسلحه‌شان را تحویل میدهند و دنبال کارشان میروند!

این سناریو کودکانه تر از آن است که بتوان قبول کرد کسى آنرا جدی میگیرد. فاکتور آمریکا در متن مفروض است و همه شان هم میدانند اما کسى در مورد آن بحثى نمیکند. همه میدانند جمهوری اسلامى نمیرود، باید آنرا انداخت. اما پذیرش رسمى این حکم بدیهى اپوزیسیون راست را با مسئله جدی تری روبرو میکند. میدانند جمهوری اسلامى باید بیفتد اما نمیخواهند مردم آنرا بیندازند. اگر مردم جمهوری اسلامى را ساقط کرده باشند، بعید میدانم در اردوی سلطنت یک نفر فکر کند که مردم قیام کرده برای شاهزاده یا شورایش فرش قرمز پهن میکنند. اگر هم با هر "فعل و انفعالى" هم پای شورای آقای پهلوی به تهران رسیده باشد مردم در خیابان، مردم به قدرت رسیده را تنها با یک ضد انقلاب خونین میتوان دوباره به خانه فرستاد که از عهده جریان راست بر نمى‌آید و قطعا با شکست روبرو میشود.

یک مشاهده ساده نشان میدهد که چپ، و بطور اخص حزب کمونیست کارگری ایران، یک پای اصلى قدرت سیاسى در ایران است که اجازه چنین کاری را نخواهد داد. قدرت مردم را در قابلیت و نفوذ ما ضرب کنید، به معضل اپوزیسیون راست میرسید.

در نتیجه باید قدرت را از بالای سر مردم بگیرند. تنها شانس واقعى به قدرت رسیدن شان این است. اپوزیسیون راست به نیروی خود شانسى ندارد. شانسش را باید از کس دیگری بگیرد و این کس امروز، بعد از جنگ عراق، آمریکا است.

اگر آقای پهلوی قبلا از آفریقای جنوبى و مندلا و گاهى هم خوان کارلس مثال مى‌آورد امروز دیگر چلبى الگوی آقای پهلوی میشود. اما همان طور که گفتم جرات طرح مستقیم آمریکا را ندارند. تصور کنید میشد هنوز وانمود کرد که آمریکا واقعا بدنبال سلاح‌های کشتار جمعى به عراق رفته است. تصور کنید میشد گفت مردم عراق با آغوش باز از آمریکا استقبال کردند. تصور کنید هنوز میشد ادعا کرد که ما نه با اشغال عراق بلکه با آزاد سازی آن روبرو هستیم. تصور کنید هنوز ژورنالیست های نوکر میتوانستند گزارش کنند که بمبى روی مردم ریخته نشده، شیرازه مدنیت در عراق از هم گسیخته نیست. تصور کنید میتوانستند ادعا کنند که زنان در عراق آزاد شده‌اند و اسلام سیاسى پس زده شده. تصور کنید میشد ادعا کرد که کودکان زیر حاکمیت دارو دسته های مذهبى، قومى و عشیره‌ای شاد هستند و به تباهى فیزیکى و معنوی رانده نشده‌اند. تصور کنید میشد گفت آمریکا برای مردم عراق جز تباهى چیزی را به ارمغان آورده. تصور کنید میشد پنهان کرد که بزرگترین تظاهرات تاریخ بشر توسط بشریت متمدن در دنیا و در همین غرب علیه سیاست آمریکا انجام شد. تصور کنید نفرت عمومى مردم در دنیا از سیاست آمریکا را میشد سرپوش گذاشت، میشد همراه با جمهوری اسلامى دسترسى مردم به اطلاعات "نامطلوب" را ناممکن کرد. آنوقت اپوزیسیون راست ما ناچار از اینهمه پیچ در پیچ زدن نبود. مثل جناح افراطى، و ابله، خود دستش را رو میکرد، اعلام میکرد که معلوم است که جمهوری اسلامى را باید انداخت. مردم لازم نیست خود را به زحمت بیندازند، آمریکای رهائى بخش این کار را میکند ما باید جمعى را درست کنیم، ما باید پارلمان موقت در تبعد برای آمریکا بسازیم، جمعى را آماده کنیم که پشت سر آمریکا قدرت را در کنترل ما و طبقه ما نگاه دارد. عکس‌های آقایان بوش و رمسفلد بر سردر ساختمان‌ها نصب میشد.

اما این کار را نمیشود کرد. مردم ایران عراق را دیدند. مردم ایران در مقابل چشم خود پاشیدن شیرازه زندگى مردم عراق را دیدند. مردم ایران دیدند دنیای متمدن علیه این سیاست ایستاد. و حزب کمونیست کارگری ایران وجود دارد. در مقابل دنیای تباهى جناح راست دنیای بهتری قرار گرفته است. نمیشود با پرچم آمریکا وارد معرکه شد باید با دایره و دنبک رهبری بى دم یال اشکمى را اعلام کرد که هدفش چیز دیگری جز رهبری است.

شورای رهبری پیشنهادی آقای پهلوی ربطى به رهبری مبارزه مردم ندارد. از گرد آوردن نیروهای سیاسى مختلف گذشته، شانس گرد آوردن جناح‌های مختلف اپوزیسیون راست، و حتى شعب مختلف سلطنت طلبان، را هم ندارد. خود چلبى و رامسفلد هنوز که هنوز است نتوانسته‌اند چنین شورائى را در عراق سرهم کنند. این واقعى نیست. این یک پیشخوان یا بقول انگلیسى front است. پیشخوانى برای جلب حمایت مادی و سیاسى و عملى دولت آمریکا. مقدمات بکارگیری سیاست آمریکا در ایران را دارند فراهم میکنند.

آقای پهلوی دارد الگوی چلبى را دنبال میکند. اما دنبال کردن الگوی چلبى اوج لاقیدی اینها به سرنوشت مردم ایران را نشان میدهد. آنچه در عراق اتفاق افتاد بازی کودکانه‌ای نسبت به فاجعه‌ای که اینها میخواهند آمریکا در ایران بیافریند خواهد بود. قرار است هزاران تن بمب بر سر مردم ایران ریخته شود، قرار است بنیادهای مدنیت در هم شکسته شوند، قرار است هر بخش و گوشه این کشور بدست یک دار و دسته قومى یا مذهبى داده شود، قرار است ایران را عراقیزه کنند تا به قدرت برسند.

آقای پهلوی الگوی چلبى را انتخاب کرده است اما همین الگو دامنه انسانیت، دمکرات منشى و آزادی خواهى و به اصطلاح بیزاری ایشان از خشونت را هم نشان میدهد. آقای پهلوی بعنوان رهبر ارثى جناح راست متوجه دو تفاوت ایران با عراق نیست. در ایران مردم فى‌الحال در میدان هستند و علیرغم آلرژی جریان راست نسبت به انقلاب یک جنبش انقلابى در جریان است. چپ و کمونیسم در ایران قدرتمند است. از من بپذیرید که مردم ایران به چلبى نیاز ندارند.