صفحه اول

باید به اين حزب پيوست

از سخنراني در کنفرانس بريتانياي حزب
سپتامبر ۲۰۰۵

رفقا

من نمي خواهم اينجا وقت زيادي را بگيرم فقط ميخواستم چند کلمه صحبت بکنم. قبل از هر چيز بايد به تشکيلات بريتانيا تبريک بگويم. تشکيلات بريتانيا در يکسال گذشته به خيلي رشد کرده است و تعداد اعضايش به سرعت بالا رفته است. اين به همت فعاليت تک تک رفقا و بويژه رفيق سعيد آرمان بوده است. حضور اين تشکيلات و فعاليتش در آکسيون هاي ضد جمهوري اسلامي و در امر دفاع از پناهندگان کاملا مشهود است.

اما حزب ما بسيار بزرگتر از اين واقعيت است. اين حزب فقط يک سري آکسيون عليه جمهوري اسلامي يا تلاش براي کمک به پناهندگان يا کارگران نيست. اين حزب يک پرچم است. يک واقعيت سياسي است. به نظر من اين حزب مهمترين دريچه اميد رو به يک آينده آزاد٬ برابر و انساني در ايران است.

اگر به اوضاع سياسي ايران نگاه کنيد متوجه ميشويد که همه دارند داد ميزنند که جمهوري اسلامي بايد برود. بايد سرنگون شود. همه سرنگوني ميخواهند. ديگر کسي در فکر اسلام "خوش خيم" و اصلاح شده نيست.

اما در اين صف همگاني "سرنگوني طلبي" فقط دو پرچم هست. يک پرچم راست و يک پرچم چپ. پرچم راست که اپوزيسيون راست آن را بدست دارد. اين نوع سرنگوني جمهوري اسلامي را ميخواهد طوري سرنگون کند که منفعت طبقه سرمايه دار عليه اکثريت مردم محفوظ باشد و مردم امکان دخالت مستقيم در سرنوشت خود را نداشته باشند. محور اين پرچم به گرد جايگزيني جمهوري اسلامي از بالا و با حفظ دستگاه دولت و ابزار هاي کنترل مردم٬ البته با تغيير نام از اسلامي به ملي يا شاهنشاهي٬ ميگردد. طرح رفراندم و اميد به آمريکا همه در اين راستا هستند.

از طرف ديگر در چپ جامعه پرچمي هست که سرنگوني٬ يعني خواست اکثريت مردم٬ به نفع جنبش آزادي خواهانه و برابري طلبانه طبقه کارگر تعريف ميکند. سرنگوني را طوري تعريف ميکند که بتواند مردم در قادر به انتخاب آزاد و آگاه نظام آينده کشور کند و با جلب اکثريت مردم سرنگوني جمهوري اسلامي را به سکوي پرش به يک انقلاب برابري طلبانه و سوسياليستي تبديل کند. انقلاب رهائي انسان٬ انقلاب براي دنياي بهتر.

البته عده ديگر هم هستند که مناقب "انقلاب" روضه ميخوانند و سينه ميزنند. حواس مردم را از جنگ واقعي پرت ميکنند. اينها پرچمي نيستند٬ به پرچمي هم احتياج ندارند عملا به همان که هست٬ يعني پرچم راست٬ رضايت ميدهند.

حزب ما تنها حزبي در همه اپوزسيون است که اعلام ميکند صرف رفتن جمهوري اسلامي درد مردم را دوا نميکند. از نظر ما قرا نيست فقط از بالا يک آخوند٬ يک ژنرال٬ يک رئيس جمهور و يا شاه ديگري سر کار بياد. ما بايد جمهوري اسلامي را سرنگون کنيم و مواد منشور سرنگوني را فورا بعنوان قانون اعلام و با قدرت اجرا کنيم تا مردم امکان انتخاب آگاه و آزاد نظام حکومتي آينده ايران را داشته باشند.

حزب ما يک پرچم سياسي را بلند کرده که از طريق آن ميتواند نه تنها جمهوري اسلامي را سرنگون کند بلکه چشم مردم را به امکان يک آينده روشن ، شاد ، يک زندگي آزاد ، برابر و مرفه باز کند.

اما اين همه قضيه نيست. خيلي ها ميتوانند ادعا را کنند که ميخواهند اين کار را بکنند. نکته مهم اين است که حزب ما واقعا حزبي است که ميتواند اين کار را انجام دهد. اين را نه تحليل من بلکه فاکت ها و واقعيات ابژکتيو ميگويند. لابد هر کس حزب خودش را دوست دارد و فکر ميکند که اين کار از آن ساخته است. بحث من اين است که حزب ما بيشتر از تحليل خودمان در مورد خودمان يک واقعيت ابژکتيو روي زمين سفت است.

اين حزب٬ حزب خاصي است. اين حزب حزبي است که امروز، همين چند روز پيش اعضاي رهبري اش در اطراف شهر مريوان و در اطراف شهر سنندج با اتکا به نفوذ توده اي شان و با اتکا به قدرت حفاظت نيروي مسلح اش٬ بصورت علني٬ حضور يافته و با مردم گفتگو کرده و سخنراني نموده است. و اين کار را چندين روز ادامه داده است. حزبي است نفوذ توده اي رهبران آن و قدرت نيروي مسلح اش در کنار هم نيروهاي جمهوري اسلامي را فلج کرد. اين حزب٬ حزبي است که نيروي مسلح اش٬ گارد آزادي، را اعلام کرده است. نيروئي که همه ميتوان به آن پيوست و ضامن امنيت و آزادي مردم و مانع عراقيزه شدن اوضاع ايران خواهد شد. اين حزب٬ حزبي است که ميخواهد و ميتواند ظرف يک سال آينده نيروي مسلح اش و حضور سياسي و تشکيلاتي اش را چند صد برابر کند. و اين کار را خواهد کرد.

گارد آزادي تنها متعلق به کردستان نيست اما در کردستان هم گارد آزادي ديگر نيروي پيشمرگ سنتي کرد نيست. در انقلاب آتي اين ايران گارد آزادي نقش انقلابيون مسلح تبريز در انقلاب مشروطه را بازي خواهد کرد. هيچ نيروي مسلح ديگري در صحنه سياست ايران و کردستان اين پتانسيل را ندارد. ما اين کار را خواهيم کرد .

ما تهران و شهرهاي اصلي ايران و مراکز صنعتي را به کانون هاي مبارزه کمونيستي اين خط تبديل خواهيم کرد. انجام اين کار را کميته تشکيلات داخل ما٬ سازمان جوانان حکمتيست٬ کميته کردستان ٬ من و رفقائي مانند عبدالله دارابي و مجيد حسيني تضمين ميکنيم. يکسال آينده کردستان را به محل پايگاه نفوذ کمونيسم تبديل ميکنيم. کردستان٬ هم براي ما و هم براي بورژوازي٬ دريچه قدرت به ايران است.

اين حزب٬ حزبي است که اسير گرفته شده از جنبش طبقه کارگر را به همت اعتراض٬ به همت حمايت سراسري طبقه کارگر٬ در دنيا٬ از حلقوم جمهوري اسلامي بيرون ميکشد. کارگري که سرش را بالا گرفت و گفت من آزادي ميخواهم، من برابري انسانها را ميخواهم٬ مخالف استثمار هستم و ميخواهم آدمها در برخورداري از نعمات زندگي حق برابر داشته باشند و خوشبخت باشند. کارگري که گفت اگر اين جرم است من به جرم خودم اعتراف ميکنم. و در هر دادگاه اي که جمهوري اسلامي تشکيل بدهد حاضرم شرکت کنم و از اين "جرم" دفاع کنم.

اينها تحليل من نيست. واقعيت روزه است. اين حزب حزبي است که ميتونه اين کارها را بکند. حزبي است که رد پاي خط فکري اش در چپ فعال ايران مشهود است. برويد سايتهاي همه کانون هاي فکري و سياسي چپ ايران را نگاه کنيد. اينها تنها يک اي ميل روي اينترنت نيستند. ادعا هم نميکنم که با ما هستند اما تاثير ما را ميبينيد.

اين حزب٬ بخشي از جرياني است که امروز در بغداد و بصره و عماره دارد با آمريکائي ها و اسلامي دست و پنجه نرم ميکند. کارگران را متشکل ميکند٬ کنگره آزادي عراق را سازمان ميدهد.

اين حزب يک واقعيت سياسي و ابژکتيو است. و اين به همت همه رفقائي که طرف يک سال گذشته تلاش کردند عملي شده است. اما پايه هاي اين حزب عميق تر از يک حزب يک ساله است. اين حزب اما روي شانه منصور حکمت ايستاده است و قدرتش را از مکتب و سنت فکري و تاريخ مبارزاتي او و از مکتب مارکس و لنين ميگيرد.

اگر کسي مسئله اش مبارزه است و مسئله اش نجات از چنگال فقر و استثمار و سرکوب بي حقوقي است بايد به اين حزب بپيوندد. آنچه که امروز در بريتانيا ميبينيد دريچه اي کوچک٬ و بسيار کوچک٬ به يک واقعيت بزرگتر است. اين حزب يک واقعيت است. در نتيجه اگر کسي که ميخواهد کاري بکند٬ جايش در اين حزب است. و اگر کسي خبر ندارد صدايش کنيد و بگوئيد جايش در اين حزب است.

وقت تلف کردن ديگر امکان ندارد. اگر حواس مان را پرت کنيم يک جمهوري اسلامي يا يک شاهنشاهي ديگر٬ يک آخوند ديگر، يک شيخ ديگر، يک ژنرال يا رئيس جمهوري از قماش جلال طالباني را روي سر مردم خراب ميکنند. ايران را تبديل به يک عراق به مراتب بدتر خواهند کرد. مردم را خانه خراب ميکنند. کاري ميکنند که صبح تا شب در اهواز، تهران و بندر عباس و مشهد بر سر هر کوچه و خياباني بمب گذاري شود. شيرازه زندگي اجتماعي و مدني به هم بپاشد. تهران از بغداد بدتر ميشود. آن چه که در بغداد در جريان است٬ اگر ايران اين اتفاق بيفتد٬ يک بازي بچه گانه خواهد بود. چندين نسل تباه ميشوند.

و اين حزب٬ حزبي است که افق و قدرتش را دارد که مانع از اين شود. اين حزب ظاهرا يک سال است تاسيس شده است. اما واقعيت و ريشه اش در جامعه بسيار عميقتر و عظيمتر است. اين حزب يک نفوذ توده اي٬ يک خط ، يک قابليت و يک پتانسيل است.

به نظر من قدرتمند ترين جريان چپ جامعه ايران امروز اين حزب است. اين ادعا را نه با تحليل ، با آدم ، با اسلحه، با نفوذ توده اي٬ با تعداد آدم هائي که حاضرند براي رهبران آن به کام هر خطري بروند٬ با تعداد آدمهايي که دوستش دارند ، با تعدادي که ميتوانند به آن به پيوندند٬ با نوع رهبراني که دارد٬ ميتوان نشان داد. راديو و تلويزيون و ادعا را خيلي ها ميتوانند بکنند. قدرتي که ما جلو ميگذاريم را کسي حتي ادعايش را ندارد. بايد به اين حزب پيوست و هيچ راه ديگري نيست.

ما ميخواهيم در يک سال آينده تعداد اعضاي حزب را در ايران به چند ده هزار نفر برسانيم. اين تعهدي است که ما ميخواهيم بکنيم و خواهيم کرد. سوال اين است که آيا تشکيلات خارج کشور ما٬ و بخصوص تشکيلات بريتانيا پا به پاي اين واقعيت جلو خواهد آمد؟ به نظر من تشکيلات بريتانيا نشان داده است که ميخواهد و ميتواند اين کار را انجام دهد. به شرطي که راهش را درست پيش ببرد.

براي کنفرانس آرزوي موفقيت دارم مطمئنم سال ديگه با جمعيتي ٥ ، ٦ برابر امروز کنفرانس مان را خواهيم گرفت.