لیلا قرائی: در این بخش برنامه، کورش مدرسی رهبر حزب کمونیست کارگری – حکمتیست را با خود داریم. کورش با سلام به شما و سپاس که دعوت ما را پذیرفتید.
کورش مدرسی: متشکرم خانم قرائی، لطف کردید و مرا بعنوان رهبر حزب حکمتیست معرفی کردید. می خواستم اصلاح کنم که حزب حکمتیست رهبری خودش را دارد. رهبری حزب حکمتیست انتخابی است و من از کنگره چهارم هیچ پست تشکیلاتی در حزب ندارم.
لیلا قرائی: پس شما را بعنوان عضو حزب حکمتیست معرفی کنم؟
کورش مدرسی: این را هم نگوئید من را میشناسند.
لیلا قرائی: بحث زیادی در ایران در مورد حذف یارانه ها و هدفمند کردن یارانه ها در جریان است. این بحث بر چه زمینه های اقتصادی و سیاسی مطرح می شود و آیا طرح تازه ای است؟
کورش مدرسی : این بحث لایه های مختلفی دارد. فلسفه وجودی این سیاست هرچه که هست، مثل همیشه، مجادله کنونی میان سیاسیون ایرانی آن را ضرب در منفعت های اقتصادی و سیاسی جنبش های مختلف کرده است.
در مورد خود سیاست باید تأکید کنم که این سیاست اصلاً ایرانی نیست. در آلمان و فرانسه و انگلیس، آمریکا و سایر کشور های دنیا هم جریان دارد. می شود نشان داد که بورژوازی این سیاست را بعنوان چه پدیده ای به خورد جامعه میدهد، میشود در ایران حقه بازی جنبش سبز را نشان داد. می شود راجع به برخورد کمونیسم واقعاً موجود در ایران به این سیاست صحبت کرد و بالاخره میشود نشان داد که اکثریت قریب به اتفاق آنچه که به خود چپ میگوید در چهارچوب افق، مفاهیم و سیاست های بورژوازی این مساله را تبیین می کنند.
و البته میشود راجع به موضع طبقه کارگر و و اینکه چه باید کرد صحبت هم کرد. این یک بحث بهم پیوسته است. شما میخواهید من به کدام یک از این جنبهها به پردازم یا از آن شروع کنم؟
لیلا قرائی: شما به یک زمینه جهانی پرداختید. این در ایران بر چه زمینه هایی شروع شده و ارتباط آن با بانک جهانی چگونه است ...؟
کورش مدرسی: ببینید، نه سوبسیدها پدیده ایرانی هستند و نه زدن آنها. هر دو بر همان مکانیسم عمومی سرمایه داری استوار است. آنچه در ایران اتفاق می افتد همان است که در دوران بحران سرمایه داری، در هر جای دیگری، اتفاق می افتد. سرمایه داری برای جبران نزول نرخ سود خود به سطح معیشت طبقه کارگر حمله میکند. می خواهد آن را پائین بیاورد تا سودآوری سرمایه را بالا ببرد.
بورژوازی برای افزایش نرخ سود سرمایه باید برداشتی طبقه کارگر را از کل ثروت جامعه تقلیل دهد. باید توجه کنید که یارانه ها فقط سوبسید بنزین و مواد خوراکی نیست. سرمایه داری از کانال بسوبسید سیاری از کالاهای صنعتی مثل سیمان و بطور کلی بخشی از سرمایه ثابت، طبقه خود را هم از کیسه جامعه سوبسید میکند.
امروز بحث بر سر زدن یا هدفمند کردن همه سوبسید ها نیست.آنچه که قرار است حذف شود سوبسید به مواد مصروفی و کالاهائی است که مستقیماً به قیمت این مواد مربوط میشود که معیشت طبقه کارگر را تشکیل میدهند. سوبسید به بورژوازی و مثلاً کشاورزان بجای خود باقی میماند.
عین این تعرض در فرانسه هم در جریان است، انگلیس بزرگترین تعرض تاریخ خود را به سطح معیشت طبقه کارگر و مزدم زحمتکش را دارد برنامهریزی میکند، در آمریکا هم همینطور است، در سوئد زندگی مردم را به سطح بسیار فقیرانه ای رسانده شده است.
بحث من این است که سرمایه داری وقتی منفعتش ایجاب کند بعضی از مواد مصرفی طبقه کارگر و مردم زحمتکش را سوبسید میکند و یا به برداشتی طبقه کارگر و مردم زحمتکش از ثروت جامعه می افزاید و وقتی که منفعتش ایجاب کند آن را حذف میکند. این سیاست تنها محدود به سوبسید های مستقیم نیست، پروژه های دیگری را هم شامل میشود. مثلا در ایران جهاد سازندگی، سپاه دانش، سپاه بهداشت و یا و بسیاری سیاست های دیگر را راه می اندازد و هر وقت منفعتش ایجاب می کند آنها را جمع می کند.
میخواهم تأکید کنم که هر دو سوی این قضیه منفعت سرمایه داری را منعکس میکند و باید در این متن تبیین شوند تا بشود راه دفاع از معیشت یا برداشتی طبقه کارگر و مردم زحمتکش از ثروت جامعه را نشان داد.
لیلا قرائی : اینکه سرمایه داری زمان شاه سوبسید می پرداخت، ایا پرداخت سوبسیدها نشانه خوب و انقلابی بودن این رژیم بود؟ که دولت بخشی از هزینه ها را می پرداخت؟
کورش مدرسی: این سوبسید ها محصول یک دوره شکوفایی سرمایه داری در ایران بود. با سوبسید کردن بخش هائی از کالاهای مصرفی در واقع قیمت نیروی کار در بازار برای سرمایه دار پائین نگاه داشته می شد. یعنی بخشی از پول نفت و درآمد دولت تغییر مسیر داده می شد تا سطح دستمزدها را پائین نگه دارند در نتیجه سرمایه (از هر نقطه از جهان) با کارگر ارزانتر در ایران روبرو شود. این سیاست در نهایت سوبسید سود سرمایه از قبل بودجه عمومی جامعه بود. اگر این کالاها سوبسید نمیشدند، یا باید سرمایه دار دستمزد بالاتری را میپرداخت و یا معیشت طبقه کارگر از آنچه که بود پائِن تر آورده میشد. در دوره شکوفائی سرمایه داری با "در بورس بودن" نیروی کار و گاه کمبود آن، سوبسید ها در واقع سوبسید به سود سرمایه بود. سود سرمایه را بالا میبرد.
اتفاقا در زمان شاه، با اولین نشانه های بحران در سالهای ۱۳۵۵- ۱۳۵۴، با بالارفتن بیکاری و تضمین وجود کارگر بیکار و گرسنه در بازار نیازی به این سوبسید ها نماند و سرمایه داری ایران میتوانست از قبل زدن سوبسید ها پروژه های دیگری را دنبال کند، بودجه اش را بالانس تر کند و غیره. آنهایی که سنشان قد می دهد بیاد دارند که بحث زدن سوبسیدها و یا یارانه ها در آن زمان به تصویب رسید و برای اجرا به دولت ابلاغ شد. این سیاست مصوب دوره آخر حکومت سلطنتی بود. اما این سیاست به اعتراضات سالهای ۵۶ و ۵۷ برخوردند و دولت جرات نکرد آن را اجرا کند.
بعد از اتمام جنگ ایران و عراق و پایان اقتصاد جنگی در زمان رفسنجانی، مجددا زدن سوبسیدها بعنوان سیاست رسمی جمهوری اسلامی به تصویب رسید. اما رفسنجانی هم، به دلایل دیگر، نتوانست آنرا اجرا کند. در زمان ریاست جمهوری خاتمی هم این سیاست مورد توجه بود اما باز به دلایل سیاسی اجرا نشد.
کاری که امروز دولت احمدی نژاد می خواهد بکند در واقع سیاست مصوب همه دولت های قبلی از سال ۱۳۵۴، زمان شاه، تا کنون است.
فلسفه و هدف این سیاست هم همان است که از سال ۱۳۵۴ بوده است و همان است که همه جای دنیا در حال اجرا است. سیاست رسمی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است. باید دستمزد واقعی، برداشتی طبقه کارگر از ثروت جامعه، یعنی سطح معیشت طبقه کارگر، را پائین آورد تا سرمایه سود آور تر شود.
به عکس تبلیغات کل اپوزیسیون بورژوای ایران، این سیاست، سیاست ویژه احمدی نژاد نیست.سیاست کل بورژوازی ایران و جهان است. کسانی که این را به غلط سیاست این یا آن بخش بورژوازی ایران قلمداد میکنند دارند بهتر بودن، مترقی تر بودن، کم آزار تر بودن بخشی از بورژوازی را به خورد طبقه کارگر میدهند. دارند تبلیغ میکنند که مبنای سیاستهای اقتصادی دولت احمدی نژاد نه منفعت سرمایه بلکه، منفعت این یا آن بخش سرمایه و یا ناشی از اسلامی یا عقبمانده بودن آن است. اینها مداحان این یا آن بخش بورژوازی ایران هستند.
برگردم به سؤال شما، وجود سوبسید ها ناشی از ترقی خواهی رژیم شاه نبود. همانطور که زدن آنها ناشی از جنبه جدیدی در ارتجاعی بودن سرمایه داری نیست. سرمایه داری همه جا ارتجاعی است و دادن یا زدن سوبسیدها ربطی به مترقی و غیر مترقی بودن دولت یا سرمایه داری ندارد. منفعت سرمایه داری آن را ایجاب می کند.
گفتم سرمایه داری از این رفرم ها کم نمیکند. مثلا سپاه دانش در جامعه ایران مربوط به دوره رشد و گسترش سرمایه داری است که به نیروی کار تحصیلکرده احتیاج دارد و با روستایی بیسواد نمی تواند صنعت را راه بیندازد. پس بورژوازی پیشقدم میشود و سواد آموزی راه می اندازد تا کارگری که وارد بازار کار می شود بیسواد نباشد. امروز کارگری که وارد بازار کار می شود دیپلم یا لیسانس دارد. یارانه هم مفهومی از این دست است و الان بورژوازی منفعتش ایجاب می کند آن را جمع کند.
این شارلاتان بازی بخشی از سیاسیون ایران این است که اینگونه مینمایانند که گویا این فقط احمدی نژاد است که میخواهد سوبسید ها را بزند و نه سایر بخشهای بورژوازی و از جمله رهبران جنبش سبز.
این یک دروغ آشکار است. نه تنها زدن سوبسید ها سیاست رسمی تمام جناح های بورژوازی ایران و جهان است، بلکه بطور اخص رهبران سبز خواستار قطع فوری و آنی آن، و نه حذف تدریجی یا هدفمند کردن آن است. می گویند سوبسید ها یکباره باید قطع شود. اگر به یاد داشته باشید موسوی و کروبی این سیاست احمدی نژاد را اقتصاد صدقه و رضائی آن را اقتصاد گدائی مینامند. اتفاقاً این احمدی نژاد است که با رتورتک پوپولیستی می گوید باید این سیاست را قدم به قدم عملی کرد وگرنه جامعه دچار تلاطم و آشوب می شود.
لیلا قرائی: بله ... بحثی هست که خود احمدی نژاد مدعی هست که با هدفمند کردن یارانه ها و بازگرداندن سوبسیدها به زحمتکشان حتی یک فقیر هم در ایران باقی نخواهد ماند.
کورش مدرسی: احمدی نژاد حرفهای کشکی کم نمی زند. او پوپولیست شارلاتانی است که ادعا می کند فقر را از بین می برد. اما در واقع سیاست احمدی نژاد سیاست کل بورژوازی ایران است. اختلافش با جناح های دیگر این است که او میخواهد آنرا قدم به قدم پیش ببرد.
اما همین قدم به قدم هم به سرعت تبدیل به پایین آمدن دستمزد های واقعی و برداشتی طبقه کارگر از ثروت جامعه میشود. شما امروز سوبسید نفت یا بنزین را بزنید. کارگر ماشین زیادی ندارد که از کانال پول بنزین متضرر بشود. اما قیمت حمل و نقل همه مواد مورد نیاز او بالا میرود. سوبسید آرد و برنج و گندم را بزنید و بعد مثلاً نقدی به کارگر پرداخت کنید دوباره از کانال تورم یا بالارفتن واقعی قیمت اجناس دیوار بر سر سبد مصرفی خانوار کارگری خراب میشود. بورژوازی هزینه های خود را از طریق بالا بردن قیمتها بر سر دستمزد کارگر سرشکن می کند. این مکانیسم واقعی سرمایه داری است. به عکس تبلیغات پوپولیستی احمدی نژاد، بورژوائی که در خانه اش پنج ماشین لامبورگینی دارد متضرر نمی شود. چون او هم هزینههای جدید خود را بر کل دریافتی طبقه کارگر سرشکن می کند. قدرت خرید طبقه کارگر پائین می آید، اقلامی از سفره کارگر حذف می شوند، قیمت نیروی کار پائین می آید و سود سرمایه بالا می رود.
لیلا قرائی: بحث یارانه ها از طرف بخشی از نیروهای چپ مطرح است مثلا فریبرز رئیس دانا معتقد است که وعده پرداخت یارانه نقدی به لایه های پائین یک حقه احمدی نژاد است مثل قولی است مانند سهام عدالت که آنرا نخواهد داد. محمد مالجو اقتصاد دان چپ می گوید این تلاش برای ارتقای بخشی از طبقه سیاسی حاکم است. شالگونی هم با از همین زاویه. کل دعوا را آورده اند روی اینکه یارانه ها باشد یا نباشد ونبودش چه ضرری به طبقه کارگر وارد می شود. مثل اینکه وضعیت بد را بگیریم که به بدتر دچار نشویم.
کورش مدرسی: من تعجب می کنم که شما کسانی را که اسم بردید چپ می نامید. ببینید اینها روی چند واقعیت خاک می پاشند. گفتم زدن یارانه ها سیاست کل بورژوازی ایران است که موسوی آن را سیاست صدقه می نامد و رضایی آن را سیاست گدایی. کل بورژوازی ایران در این سیاست ذینفع است و از این بابت فرقی میان احمدی نزاد و بقیه بورژوازی ایران نیست. فقط احمدی نژاد می گوید جامعه به تلاطم کشیده می شود و باید بتدریج این کار را کرد. در مجلس مخالفین می گویند باید فوری این کار را کرد و هدفمند کردن غلط است.
کسانی که شما نام بردید از جمله می گویند احمدی نژاد میخواهد الیت نظامی یا سرمایه داری دولتی را تقویت کند. ولی مگر مخالفین الیت نظامی یا مناجیان سرمایه داری خصوصی مخالف این سیاست هستند؟ مگر موسوی الیت نظامی درست نمی کند؟
اگر منظور اینها از الیت نظامی دارو دسته های بسیج و انصارالله هستند اینها لمپن پرولتاریای ایران هستند مثل شعبان بی مخ ها و چماقدار های پیشین بورژوازی به آنها پول می دهد و آنها را می خرد. حتما از این طریق هم، بعنوان یک محصول جانبی و نه چندان مهم، مقرری ای به این لمپن پرولتاریا که اجیر کرده می پردازد. اما این گله در خدمت کل بورژوازی است و نه فقط احمدی نژاد.
یک شعار رایج در مقابل این سیاست بورژوازی خواست باقی ماندن سوبسید ها است. به اعتقاد من این خواست اصلاً سنگر درستی برای دفاع از معیشت طبقه کارگر نیست. چرا باید شعار طبقه کارگر الان این باشد که یارانه ها را بدهید یا ندهید؟ سرمایه داری در دوره های مختلف سیاستهای مختلفی را پیش میکشد. سیاست طبقه کارگر نمیتواند انتخاب میان این یا آن سیاست بورژوازی باشد. کسی که چنین راهی را تبلیغ میکند در واقع انتخابی میان راه حال های بورژوازی را توصیه میکند.
بگذارید چند مثال بزنم. بورژوازی ایران در یک دوره جهاد سازندگی راه می اندازند که این سیاست پشت اش هم به منفعت بورژوازی در آن دوره است و هم به پوپولیسم عقب مانده بخشی از خرده بورژوازی که کار خیریه می کند. اما ماحصل وجود جهاد سازندگی تمیز کردن کوچه و خیابان و فاضلاب کشی، آسفالت جاده های روستائی و غیره و غیره است. که همه در مجموع برداشتی طبقه کارگر و مردم زحمتکش از ثروت جامعه را بالامیبرد. این در مورد سپاه دانش، سپاه بهداشت، طرح سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها و غیره را هم شامل میشود که در دوره های متفاوت سیاست بورژوازی ایران بوده است.
حالا اگر امروز جمهوری اسلامی جهاد سازندگی را جمع کند یا بودجه آن را بزند، یا رژیم شاه سپاه دانش را جمع میکرد مطالبه طبقه کارگر چه میتوانست باشد؟ "برقرار باد جهاد سازندگی"؟ جهاد سازندگی را دست نزنید؟ سپاه دانش را بگذارید یا کارگران را در سود کارخانجات سهیم کنید؟
یا مثال دیگر بحث واردات کالاهای ارزان خارجی است که باعث بسته شدن بعضی از صنایع در ایران و بیکاری های وسیع شده است. مطالبه طبقه کارگر چیست؟ ورود کالاهای ارزان را ممنوع کنید؟ برگردیم به سیاست حمایتی دولت "ملی"؟
میخواهم بگویم مطالبه طبقه کارگر نمیتواند حول این یا آن سیاست بورژوازی فرموله شود. این کار طبقه کارگر را به زیر سیاست بخش دیگر بورژوازی میراند. اگر این جهت باشد طبقه کارگر باید منتظر باشد که بورژوازی کاری بکند تا طبقه کارگر وضعیت قبلی را خواستار شود.
بورژوازی راه های خود را در مقابل جامعه و طبقه کارگر می گذارد و دعوا های خودش را دارد. آنچه اینجا و در اینگونه موارد محور است، دفاع از معیشت طبقه کارگر است. در نتیجه باید مستقیم و روی پای خودش از این معیشت دفاع کرد و نه در قالب سیاست های این یا آن جناح بورژوازی.
طبقه کارگر اینجا دارد از معیشت اش دفاع میکند و پرچمی که که بر میدارد باید همین باشد. خواست اینکه مستقل از یارانه ها یا واردت کالا های ارزان خارجی یا سود دادن یا ندادن این یا آن کارخانه و صنعت باید طبقه کارگر سطح معیشتش قابل قبولی داشته باشد.
مطالباتی نظیر آنچه که در سند مطالبات حداقل کارگران که از طرف ده تشکل کارگری اعلام کردهاند وجود دارد. به نظر من این سند بهتر از هر خواست یارانه آری یا نه، واردات آری یا نه، و غیره میتواند پرچم طبقه کارگر دفاع از معیشت اش باشد. میتواند محمل اتحاد درونی طبقه کارگر و کار مایه فعالین کارگری باشد.
راه طبقه کارگر این نیست که در چهارچوب داده و صورت مساله بورژوازی قرار بگیرد . باید بگوید شما می خواهی کالا وارد کنی یا نکن یا یارانه ها را بگذاری و یا حذف کنی، ما خواهان بالا بردن دستمزدها به تناسب تورم، بیمه بیکاری، حق تشکل، حق اعتصاب هستیم که اینها در مطالبات حداقلی تشکلهای کارگری آمده است.
اگر اینها پرچم طبقه کارگر باشد دیگر اهمیتی ندارد که یارانه ها را می زنند یا نه. مثل این است که در انگلیس یا سوئد بورژوازی صحنه ای می چیند که باید یا از لیبر دفاع کنید یا از کنسرواتیوها یا در سوئد از سیاست سوسیال دمکرات دفاع کنید یا از سیاست مدراتها.
گنجاندن مطالبه طبقه کارگر در قالب سیاستهای این یا آن بخش بورژوازی بازی کردن در میدانی است که خود بورژوازی چیده است. این وضعیت اسفناکی است که بورژوازی در ایران بوجود آورده و به کل جامعه و چپ ایران تحمیل کرده که در میدان او بازی کنند: یارانه خوب است یا بد است؟ واردات خارجی خوب است یا بد است؟ جهاد سازندگی خوب است یا بد است؟
طبقه کارگر باید این میدان را دور بزند، از معیشت خود دفاع کند، پرچم مطالبات حداقل را بردارد، نیرو و حمایت برایش جلب کند. باید به هر کارگر بدون سابقه نشان داد که اگر به راه رئیس دانا، یا راه احمدی نژاد و یا بورژازی سبز برویم برویم به چاله می افتیم.
جهالت سیاسی چپ پوپولیست ایران، یا باید بگویم کوری ماهوی آنها نسبت سرمایه داری در ایران و دخیل بستن به جناح لیبرال تر (به معنی اقتصادی آن) بورژوازی ایران، یعنی سبز، به پوپولیسم احمدی نژاد امکان داده است که در بین اقشار کم درآمد جامعه گوش شنواتری پیدا کند.
از همین سر به تاکتیک چپ نگاه کنید هیچ افقی برای متحد کردن قدم به قدم طبقه کارگر ندارد چون مکانیسم های دورنی این طبقه را نمیشناسد. راه حلی که چپ در مقابل طبقه کارگر در این مورد قرار میدهد همان است که در هر مورد دیگری میگزارد. جز قیام راهی در مقابل طبقه کارگر نمی گذارد.
کل تاکتیک چپ بورژوایی ایران آکسیون علیه احمدی نژاد است. راه حل عملی هم که جلوی طبقه میگذارد این است که اعتراض کن، آکسیون کن! شلوغ کن! بیا توی خیابان یا در خیابان کشته شو یا از گرسنگی بمیر. آکسیونیسم پوچ کمونیسم بورژوایی، طبقه کارگر را مستأصل تر میکند و در نهایت به تسلیم میکشاند. گفتم پیام اینها این است که یا در خیابان کشته بشو یا در خانه ات از گرسنگی بمیر. این تبیین ها و راه حلها راه به جائی نمیبرد.
سوال: می خواستم بپرسم وقتی شما ایران را در ردیف کشورهایی مانند پرتقال، اسپانیا و فرانسه قرار می دهید برای من قبول ایران بعنوان یک سرمایه داری متعارف مشکل است. دیگر اینکه می گوئید سوبسیدها محصول دوره شکوفایی سرمایه است. آیا منظورتان اینست که سی یا چهل سال گذشته دوره شکوفایی سرمایه داری بوده است؟
کورش مدرسی: اول پاسخ سوال دوم شما را میدهم.
گفتم شکل گرفتن سوبسیدها محصول دوره شکوفایی سرمایه داری و برای تضمین نیروی کار ارزان برای جذب سرمایه بود. میدانید که دنیای ما دنیای صدور سرمایه است. سرمایه جایی می رود که سود آوری بالا باشد، در کشوری نظیر ایران این با نیروی کار ارزان متحقق میشود.
اما دلیل اینکه سوبسیدها را بعداً نزدند شکوفا ماندن سرمایه نبود. دلیل این دست نبردن به سوبسید ها در حالی که قانون آن تصویب شده بود، چه در دوره شاه و چه در دوره جمهوری اسلامی سیاسی بوده است.
درزمان شاه، دلیل آن انقلاب در حال شکلگیری ۵۷ و بعداً در زمان جمهوری اسلامی بی ثباتی سیاسی، ترس از جنبش سرنگونی و شکل گیری عصیان در جامعه است. بورژوازی ایران امروز این ثبات را در خود میبیند که دست به چنین سیاستی ببرد.
اما در مورد متعارف و غیر متعارف، من دقیقاً منظور شما از غیر متعارف را نمیدانم. آنچه که باید روی آن تاکید بگذارم این است که شما هر پسوند یا پیشوندی به سرمایه داری در ایران ببنیدید، در این حقیقت تغییری نمیدهد که ایران یک جامعه سرمایه داری است و منطق تولید در آن مثل هر جامعه سرمایه داری دیگر است. فرق ایران با پرتقال این است که پرتقال یک کشور های متروپل است و بیشتر سرمایه صادر میکند تا کالا. در پرتقال کالا های ساخت پرتقال را بسیار کم می بینید و بیشتر کالاها اساسا از چین و هند و سایر کشورها ست. در ایران سرمایه داری بر اساس نیروی کار ارزان است. کارگر در جامعه ثروت تولید می کند.
مساله متعارف و غیر متعارف، برای چپ بورژوائی ایران عبائی شده است تا ماهیت سرمایه دارانه جامعه، رابطه تولید در ایران و مکانیسم تناقضات طبقاتی و صف بندیهای طبقاتی را زیر آن مخفی کند.
از نظر کل چپ، ایران سرمایه داری نیست. اگر معتقد باشند که ایران مثل افغانستان جامعه ای بدوی است یا نظام برده داری و یا فئودالی در آن حاکم است، چه تغییری در تاکتیک، سیاست، و افشاگری و تبیین مکانیسم های زندگی روزمره در ادبیات این چپ بوجود می آید؟ هیچ! مطلقا هیچ!
لغت سرمایه داری را برای "بستن دهان آقا" بکار می برند نه برای توضیح اینکه جامعه چگونه عمل میکند و چه باید کرد.
میگویند یارانه ها را برای نظامی کردن میزنند این یک آژیتاسیون ضد احمدی نژاد است نه توضیح رابطه زدن یارانه ها با منفعت کل بورژوازی ایران و جهان. اینجاست که متوجه می شوید که چرا کل بورژوازی ایران و جهان پشت این سیاست قرار گرفته است.
سرمایه داری در ایران هم مثل هر جای دیگری ویژه گی ها و عدم تعارف های خود را دارد. اما اگر شما ویژگیها و عدم تعارف ها را آنقدر بزرگ کنید که ماهیت مکانیسم آن جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد، آنوقت دیگر درواقع قائل به سرمایه داری بودن ایران نیستید.
به اعتقاد من ایران جامعه "سرمایه داری اسلامی" نیست، "سرمایه داری کشکی" یا "سرمایه داری هردمبیل" نیست، "سرمایه داری غیر متعارف"، بمعنی اینکه دیگر سرمایه داری نیست، نیست
این مفاهیم انعکاس توهم چپ پوپولیست ایران به سرمایه داری است که زمانی زیر پرچم "اثباتی " "بورژوازی ملی و مترقی" رواج داشت امروز زیر پرچم "سلبی" ایران سرمایه داری، به معنی معقول آن نیست، ییان میشود. تا ماهیت سرمایه دارانه جامعه را پنهان کنند یا نابینائی طبقاتی خود را توجیه کنند. همانطور که در زمان شاه، چپ شاه را سگ زنجیری می نامید و ماهیت جامعه را با تضاد خلق و امپریالیسم تبیین می کرد. امروز هم لابد احمدی نژاد میمون زنجیری و تضاد اصلی، تضاد اسلام و مردم و یا رژیم و مردم است.
در جامعه ما کارگر شب می خوابد و صبح سرکار می رود تا ثروت آن جامعه را تولید کند. با یک حساب دو دو تا چهار تا میشود نشان دادن که ثروتی که در جامعه تولید میشود اصلاً با پول نفت قابل تامین نیست. حتی بودجه دولتی ایران با پول نفت قابل تأمین نیست.
اینکه پول نفت را میگیرند و تقسیم میکنند توهمی است که بورژوازی دامن میزند تا منشاء ثروت در جامعه را مخفی نگاه دارد. این توهم بورژوازی است که گویا ثروت جامعه براساس پول نفت است که دولت بین مردم تقسیم می کند. "پول نقت" توهم دوره مصدقی است که چپ آن را به ارث برده و واقعیت علمی ندارد.
اگر امروز دولت درآمد نفت را بین مردم تقسیم کند بزحمت می تواند هزینه تامین کتابهای درسی برای کودکان را تامین کند. تولید ثروت در جامعه ایران از کانال رابطه کار و سرمایه و استثمار طبقه کارگر انجام میشود. بخش اعظم درآمد های دولت از کانال مالیات غیرمستقیم بر ثروت و سودی است که در جامعه تولید میشود.
سوالی که باید از خودتان بکنید این است که سرمایه داران در ایران چگونه ثروتمند و ثروتمندتر می شوند؟ این ثروت از کجا می آید؟ امروز حجم ثروت بوژوازی در ایران بمراتب بیشتر از اواخر دوران شاه است. طبق آمارهای بانک جهانی گسترش ثروت در میان طبقه سرمایه دار بمراتب توزیع شده تر از زمان شاه است. سوال این است که این ثروت که پنجاه تا شصت برابر درامد نقت است از کجا تامین و چگونه توزیع می شود؟
سوال: شما گفتید که بوژوازی در ۴۰ سال گذشته بدلایل گوناگون نتوانسته یارانه ها را بزند. چه شرایطی امروز به بورژوازی اجازه می دهد که یارانه ها را بزند؟
کورش مدرسی: ثبات سیاسی. شکست جنبش سرنگونی زیر پرچم ناسیونالیسم پرو غرب، پذیرش جمهوری اسلامی به عنوان ظرف دولتی حکومت سرمایه داری از جانب غرب و بورژوازی پرو غرب ایران.
به نسبت دوره گذشته، امروز، پس از شکست جرج بوش و نئو کنسواتیو ها در عراق و شکست افقی که به نسیونالیسم پرو غرب ایران داده بود، جمهوری اسلامی به نسبت گذشته، ثبات بیشتری پیدا کرده و امروز دیگر صحبت سرنگونی آن در میان نیست. آن زمان بحث ضربه پیشگیرانه و تغییر رژیم بود. امروز دوره اوباما دوره قبول جمهوری اسلامی به عنوان ظرف حکومتی بورژوازی در ایران، دوره کنار آمدن با جمهوری اسلامی و سازش با آن است. امروز صحبت از چگونگی سازش با جمهوری اسلامی است که محصول شکست آمریکا در عراق و محصول کل سیاستهای جریانات ارتجاعی و راست و ماجراجویانه بوش و بلر و دخیل بستن ناسیونالیسم پرو غرب ایران به آن است.
ما این وضعیت را پیش بینی کردیم. اگر شما برگردید و ادبیات ما را در شش سال گذشته مرور کنید این را می بینید. ما گفتیم این پروژه شکست می خورد و محصول آن ثبات بیشتر جمهوری اسلامی و کنار رفتن و از دستور خارج شدن سرنگونی آن است.
واقعیت این است که این، محصول عروج و شکست سیاستهای نئوکنسرواتیسم، شکست سیاست ضربه پیشگیرانه، شکست ایدئولوژیک و نظامی و رو شدن گوانتانامو و شکنجه ها و خانه خرابی مردم عراق و کشتار یک ملیون نفر از مردم عراق است. ثبات این رژیم، محصول آنچه است که در افغانستان می بینید.
همه اینها جمهوری اسلامی را در موقعیتی قرار داده که همه قدرتهای بورژوایی به آن بعنوان شریک خود نگاه کرده و می خواهند با آن کنار بیایند. این، به جمهوری اسلامی اعتماد به نفس داده است. جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی زیر پرچم بورزوازی پرو غرب ایران شکست خورد در نتیجه کل بورژوازی ایران و جهان جمهوری اسلامی را به عنوان ظرف حکومتی خو فعلا قبول کرده اند و بورژوازی حاکم احساس قدرت کرده و فکر می کند میتواند به مکانیسم های پایهای تر دم و بازدم سرمایه داری فارغ از دغدغه های سیاسی به پردازد و از جمله حذف یارانه ها را تحمیل کند.
اوباما سخنرانی ریاست جمهوری خود را با این آغاز کرد که "جمهوری اسلامی ایران" فلان و فلان است. او اولین رئیس جمهور آمریکا بود که رسما این گونه از دولت ایران اسم برد. اوباما گفت: "جمهوری اسلامی جایگاه ویژه اش را در جامعه جهانی دارد و به نسبت قدرت خود باید سهم متناسبی داشته باشد" اینها می خواهند به یک تعادل قوای مناسبی با رژیم ایران برسند.
دیروز دستگاههای تبلیغاتی غرب الم و کتل راه انداخته بودند که اینترپل در آرژانتین دفتر خود را باز کرده. اینها مخفی میکنند که درست قبل از اعلام لیست کادرهای حکمتیست بعنوان تروریست از جانب اینترپل، اینترپل دفتر خود را در تهران باز کرد. می خواهم بگویم دنیا عوض شده است. این وضعیت به جمهوری اسلامی اطمینان داده که خطر چندانی نیست، کنترل می کنیم، بتدریج و نیم کلاج سطح معیشت طبقه کارگر را پائین می آوریم و سود سرمایه را بالا م یبریم و آب از آب تکان نمی خورد.
صدای زنان – کورش عزیز از اینکه دعوت ما را پذیرفتید بسیار سپاسگزارم و امیدوارم باز هم شما را در این برنامه داشته باشیم.