صفحه اول

نامه به خسرو داور

توضیح: این نامه خطاب به خسرو داور است که در آن زمان عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست ایران بود. نامه به مسائلی میپردازد که در آن دوران برای نویسنده جدی بود و همچنان هست. این نامه سیاست اعزام گردان ارومیه به یک منطقه نا آشنا در شما کردستان و تلفات سنگینی که به آن وارد شد را مورد سوال قرار میدهد. این سیاست در کومه له تبدیل به یک روتین شده بود، قبل از آن اعزام یک گردان به کرمانشاه و سپس اورامان و بعد اعزام گردان شوان به منطقه حلبچه. مساله دیگر مورد بحث در این نامه اهمیت و نقش کارگری کردن حزب (کومه له) و مسائل مربوط به آن است که همچنان مشغله من بوده است. این گونه نامه ها نوری بر مشغله های ما و روابط درونی ما نیز هست.

رفیق خسرو عزیزم،

سلام، امیدوارم خوب و سرحال باشی و خستگی پلنوم را از تن بدر کرده باشی. اوضاع و احوال ما روی هم رفته بد نیست. ضربه اخیر ارومیه رفقای بسیار و خوبی را از ما گرفت. هرچند هنوز از ما وَقَع خبر درستی نداریم اما بهر حال آنچه که معلوم است این جنگ خصلت نما نبود. در رابطه با حزب دمکرات جنگی خصلت نما نبوده.

رفقای تشکیلات، تا آنجا که من خبر دارم جایگاه این ضربه را در رابطه میان ما و حزب دمکرات جای خودش قرار میدهند؛ از عکس العمل های نوعی انتقام جویی بی منطق از حدکا بوده که به هر حال به گزارش کمیته ناحیه ها به کانال درست هدایت شده.

از این حرف ها گذشته، حرف هائی هست که شاید بهتر باشد که بگذاریم برای مدتی دیگر، اما راستش من فکر میکنم در این ضربه نوعی خصلت نمائی وجود دارد. این جنگ به لحاظ بعضی ویژگی هایش، به نظرم، با جنگ کرمانشاه، اورامان و تا اندازه ای بانه شباهت دارد. به نظرم این گردان پتانسیل خوردن این ضربه را داشت ، همانطور که گردان کرمانشاه پتانسیل خوردن ضربه را داشت. من قبل از حرکت رفقا در این باره زیاد بحث کردم، نگرانی من البته بیشتر از جانب جمهوری اسلامی بود تا حزب دمکرات. این پتانسیل از اتکا یک جانبه و یا بیش از حد به قدرت رزمی واحد های ما و فراموش کردن نقش نفوذ محلی و اتکائی که میشود بر مردم کرد نهفته است. گردان بفرستیم و کمیته ناحیه درست کنیم ! نمیدانم نوعی نظامی گری، سنت ناسیونالیستی، رقابت با حزب دمکرات است یا چه، اما بهر حال به نظرم کل این حرکات از یک منشا تراوش میشود. بماند برای بعد و فکر بیشتر.

در مورد اوضاع و احوال دیگر، در فاصله ای که پلنوم داشتید، ما در این جا بالاخره بعد از کلنجار های زیاد در رادیو یک برنامه ویژه اخبار و مسائل کارگری را در روزهای جمعه جا کردیم . ابتدا کار را به هیات تحریریه رادیو (مام رضا) سپردیم. آنها هم کار را "سازمان دادند" و به ... واگذار کردند. از غلط خودمان پشیمان شدیم، برنامه را گرفتیم و دادیم به تکش که فعلا محمود و اعظم روی آن کار می کنند. این جمعه برنامه روی آنتن میرود. البته نامه مفصلی برای هیات تحریریه رادیو نوشتم و مجبور شدم در نقش یک اکونومیست ظاهر شوم تا مسئله را حل کنم. به هر حال کار به این شکل در آمد.

در مورد پیشرو هم عرصه مبارزات و مسائل کارگری را باز کردیم (کی برایش می نویسد؟) و تغییراتی بوجود آوردیم که رنگ و بوی آن را در شماره ۱۰ پیشرو خواهید یافت.

مساله دیگری را که میخواستم توضیح دهم اظهار نظری بود که در پلنوم، بویژه از جانب تو، در مورد کار تکش شده بود. بنظرم این ارزیابی نادرست است و ناشی از گزارشات ناکافی و آماری تکش از یک طرف و ننوشتن من در این باره از طرف دیگر است.

نادر در پلنوم گفته که ک.س. با روند غیر سیاسی شدن و اداری شدن روبرو بوده (نه پرداختن به مسائل نظری، پرداختن به مسائل تعریف شده، رتق و فتق امور درون کمیته و ...) و تو هم گفته ای که بیشترین تلاش ک.س. روی آموختن کار فنی قرار گرفته و تکش هم همین راه را میرود و ارزیابی کرده بودی که برنامه آن بیش از ۲۶ شنونده ندارد، رهنمود عمومی و نحوه عمل کمونیستی نمیدهد و ...

من می پذیرم که تکش دارای مشکلات سبک کاری هم هست، اصل مشکل هم جا انداختن یک کمونیسم میلیتانت، عملی و کارگری در مقابل کمونیسم پیچیده و روشنفکری است. صورت جلسات من با تکش شاهد است که از ابتدای کار تا کنون قدم به قدم علیه این سبک کار کار کرده ام و قدم به قدم پیش رفته ایم.

اما به نظر من بر عکس آنچه در مورد ک.س. گفته اید در تکش با روند سیاسی شدن روبرو بوده ایم. مدت ها است که اکثر بحث های تکش و من با تکش اتفاقا حول مسائل نظری و عملی کار کمونیستی بوده و نه مسائل فنی. بحث های کار محلی، کار در میان کارگران فصلی که در پیشرو آمد بخشی از حاصل این مباحثات است (و نه مباحثات درون هیات تحریریه و یا کمیته مرکزی). بحث در باره تشکیلات های توده ای کارگران، بحث درباره آژیتاتورها، بحث در باره معطوف کردن فعالین و کارگران به عرصه های کار و زیست کارگران، بحث درباره کارگری کردن (به معنای فعالیت در میان کارگران و بر حول مسائل این میدان) و چندین بحث دیگر بحث های تکش بوده. تکش علاوه بر برنامه عادی خودش، یک برنامه آموزشی از رادیو داشته که این مباحث را پوشانده است. تا کنون هفته ای یک ساعت و نیم برنامه از رادیو پخش کرده و بعد از این هم ۱۵ دقیقه برنامه اخبار و مسائل را به عهده می گیرد. ما در مورد بسیاری از مسائل سیاسی و سبک کاری متون استانداردی تهیه کرده ایم که برای فعالین میفرستیم. بسیاری از این مطالب را به صورت کتابچه هائی در آورده ایم که منظما به شهر فرستاده شده اند.

ارزیابی کار ۴ ماهه علی رغم هر اشکالی که به نظرت داشته باشد اصلا معطوف به مسائل فنی نیست، به رادیو و پیشرو نظر دارد، مسائل سبک کاری رفقای شهر ما چشم دوخته و این همه در بحث با تکش فرموله شده اند. به نظرم باید کار این رفقا را در جایگاه خودش قرار داد. تقریبا رادیو و پیشرو هیچ خدماتی به آنها نمیدهند، تشکیلات علنی کمکی به آنها نمی کند که هیچ کلی برایشان مشکلات می آفریند. سنت های کار گذشته هنوز در شهر ما را آزار میدهد. مکاتبات ما و اخباری که بدست ما میرسد نشان میدهد که برنامه تکش بسیار بیش از ۲۶ نفر شنونده دارد. امروز نزدیک به ۵۰۰ نفر با ما در ارتباط هستند که تقریبا همگی از طریق این برنامه جلب شده اند.

گفتم که من وجود مشکلات سبک کاری را میپذیرم، اما تصویری را که در پلنوم از ک.س. ارائه داده اید تصویر تکش نیست.

من می پذیرم که فضائی که برای کار کارگران در حزب ما در کردستان آفریده شده، و وجود دارد، فضائی جذاب (جذب کننده و سازمان دهنده کارگران) نیست. اما این فضا را نه تکش آفریده و نه میتوان یک تنه در مقابل آن به ایستد. به نظرم نقد را باید روی ک.م. گذاشت و روی پیشرو و رادیو. تکش مستقل این ها چقدر میتوان پیش برود؟ تکش به تنهائی اقدام به ایجاد مرکزی برای جمع آوری اطلاعات در مورد محیط های کارگری کردستان کرده و پرسشنامه هائی را مدت ها است که به شهر فرستاده؛ تکش امروز مجبور شده آموزش مسائل پایه ای کارگری (دستمزد، اضافه کاری، مجمع عمومی، قانون کار و ...) را خودش مستقلا از رادیو آموزش بدهد و همه اینها فکر و انرژی و کار بخود صرف کرده. امروز واقعا مدت ها است که دیگر مسائل فنی مشغله تکش نبوده و یا خیلی کم بوده. و همه اینها در شرایطی صورت گرفته که تقریبا طی اکثریت دوران فعالیت تکش کمیته آن دو نفر بوده و امروز تازه بعد از مدرسه حزبی اکتبر کار واقعی کمیته ای شان را شروع کرده اند. راستش من هرچه بیشتر فکر میکنم به خودم و ک.م. بیشتر انتقاد دارم تا به تکش. بگذریم.

بعد از برگشتن محمود از مدرسه، تکش انتخابات کمیته را تجدید کرد و شهلا به دبیری انتخاب شد. به نظرم این کار بسیار بجا و درست بود و کارها را بیشتر سر و صورت خواهد داد. من لیستی از مطالب برنامه آموزشی، برنامه تکش و مباحث تکش را همراه این نامه برایت می فرستم. امیدوارم روشنگر باشد.

از این حرف ها گذشته در نامه قبلی خواستم در مورد مقاله "بنکه زحمتکشان" اظهار نظر کنی. باز هم این را میخواهم. مساله من ایجاد تشکل توده ای کارگران، مستقل از شورای محلی همگانی، در شهر و روستا است. به نظرم این امر برای ما حیاتی است. در روستا بنکه را پیشنهاد کرده ام (شاید نام بهتر اش "اتحادیه کارگران و زحمتکشان روستا" باشد). در مورد شهر بحث هائی داشتیم که به انجام نرسیده است. آیا اتحادیه محلی کارگران را می توان شکل داد؟

اصلا اعمال حاکمیت طبقه کارگر در کردستان چگونه است؟ آیا شوراهای محلی میتوانند جایگزین شوراهای کارخانه شوند؟ (به نظر خودم نه). سنندج امروز حدود ۶۰۰ الی ۷۰۰ هزار جمعیت دارد که چیزی شبیه ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار نفر آن کارگر بیکار است که از روست کنده شده و به شهر آمده اند. تشکل ویژه این ها چیست؟

شکل دادن به تشکل توده ای کارگری بخصوص با توجه به جنبش همگانی کردستان بنظرم از هر لحاظ برای ما حیاتی است و در این مورد جواب روشنی ندارم. آیا باید کار محلی ما معطوف به متشکل کردن توده کارگران و زحمتکشان در شوراهای محلی باشد؟ و ...

نمیدانم این ها چقدر مشغله شماست، اما به لحاظی فکر من را کاملا فرا گرفته. اطمینان دارم که تضمین عملی مبارزه علیه ناسیونالیسم در تشکیلات کومه له، همین متشکل کردن کارگران در حزب و بیرون آن است. فکر میکنم اگر در انتخابات کمیته های نواحی رفقای کارگر شهر و ده هم حاظر باشند اوضاع به گونه ای دیگر خواهد شد.

اما در مورد کار ده، سیاست را کمی عوض کردیم. شکل متمرکز به نظرم مناسب تر است. اسناد آن را برایت میفرستم. در اینجا رفقائی را آموزش داده ایم که خودشان به آینده کارشان خیلی خوشبین اند. تا چه پیش آید. در این مورد هم از دادن نظر مضایقه نفرمائید!

این نامه را به دیگر رفقای د.س. هم بده. هر کدام اگر در این مورد برایم به نویسند بینهایت کمک کننده خواهد بود.

وقت کم است و حرف زیاد، می گذارم برای نامه های بعد.

قربانت

کورش مدرسی

۲۸ آبان ۱۳۶۴