باز سازی تشکیلات های شهر در کردستان مدت ها است که یکی از مشغله های ما بوده و هست. این بازسازی همانگونه که به کرات گفته ایم یک باز سازی ساده و به عبارت دیگر باز سازی مجدد همان ساختمانی نیست که به دنبال یورش پلیسی سال ۶۱ جمهوری اسلامی متحمل صدمات گردید. مساله ساختن استخوان بندی حزب در کردستان بر اساس نقدی عمیق و ریشه ای است که ما از سبک کار پوپولیستی گذشته ی خود انجام داده ایم. نقدی که قبل از ضربات سال ۶۱ در "تزهائی درباره مبانی تشکیلات کمونیستی و نقد سبک کار پوپولیستی" فرموله گردیده است.
با توجه به این مبانی روشن است که پایه ی اساسی ساختمان حزب در شهرهای کردستان همان پایه ایست که حزب در سایر نقاط دارد. یعنی تشکل کارگران و زحمتکشان در حوزه های محیط کار و زیست شان.
حزب ما تنها زمانی میتواند به حزبی توده گیر تبدیل شود، تنها زمانی میتواند به دستگاه تولید کارگران طبقاتاً آگاه و ابزار رهبری آنان در واژگون ساختن جامعه ی بورژوائی بدل گردد که بر سلول هائی که سوخت و ساز دائمی آن ها این امر را میسر میسازد استوار گردد.
همانگونه که عمل کرد بدن موجود زنده متکی بر سلول هائی است که اعمال پیه ای را در بدن انجام میدهند و شرایطی را فراهم می نمایند که مغز قادر گردد با اتکا به این اعمال پایه، بدن را به واکنش نشان دادن سوق دهد، حزب نیز درست به همین ترتیب تنها زمانی میتواند طبقه را به حرکت در آورد که سلول هایش - سلول هائی که تحت هیچ شرایطی کار پایه ای و اساسی آنها تعطیل نمی گردد – را در دل طبقه شکل داده باشد. این سلول ها حوزه های حزبی هستند. حوزه هائی که در محیط کار و زیست کارگران شکل گرفته اند و مرتباً حوزه های دیگری از نوع خود را باز تولید می نمایند.
گفتیم این سیاستی است که حزب در کردستان و خارج از آن تعقیب نموده و می نماید. لیکن مساله در کردستان خصوصیاتی می یابد که عدم درک آن مشکلات خاص خود را برای فعالین حزبی بوجود آورده است.
مساله تا آنجا که به فابریک ها و یا مراکز کلیدی – که تعداد نسبتاً زیادی از کارگران در آنها متمرکز اند – مربوط است مشکلی ایجاد نمی نماید. به عبارت دیگر فعالیت رفقای ما در کار کارگران متمرکز به سادگی میتواند پیش برود و کماکان ادامه یابد. اما در کردستان تنها بخش کوچکی از کارگران در این گونه مراکز متمرکز هستند و در مقابل توده ی بسیار وسیعی از آنها در کارگاه ها و مغازه های کوچک و یا به صورت فصلی و موقتی به کار اشتغال دارند و بعلاوه توده ی وسیعی از بیکاران در کردستان سرگردانند.
سرمایه کارگران را در کردستان به صورت وحشیانه تر و ابتدائی تری در کارگاه های کوچک، مغازه ها، و یا کارگاه های ساختمانی و کوره های آجر پزی مورد استثمار قرار میدهد. این وضعیت باعث گردیده که رفقای فعال ما در این عرصه ها با مشکل کوچک بودن و محدود بودن عرصه ی فعالیت و یا جابجائی مکرر کارگران روبرو شوند که به نوبه ی خود اثر آن در کار حوزه ای رفقای ما به صورت بسته شدن دست آن ها در شکل دادن به محافل و حوزه های کارگری و یا شکل گیری حوزه ها و محافلی بروز میکند که نه به محیط کار ثابتی معطوف اند و نه به محیط زیست مشخصی. امروز در این کارگاه اگر رفیق ما اساساً فرصتی داشته باشد و کارگران عوض نشوند محافلی را به وجود می آورد که پیش از قوام گرفتن با جابجا شدن رفیق ما و یا سایر کارگران عملاً به بن بست کشیده میشود. در محیط جدید هم اگر کار بخواهد به همان روال پیش رود سرانجام بهتری نخواهد داشت.
معدود بودن کارگران مشکل را به نحوی دیگر بروز میدهد. یعنی روی آوردن به کارگران سایر محیط های کوچک و شکل گیری محافل و حوزه هائی که ایضاً مکان معین و تعریف شده ای برای فعالیت خود ندارند. در مورد کارگران و زحمتکشان بیکار، که غالباً به دست فروشی و یا کارهای اتفاقی دیگری روی می آورند نیز اساساً حوزه ها و محافل معطوف به محل کار نمی تواند شکل بگیرد. خلاصه اینکه تحرک و محدودیت محیط های کار باعث کاهش شدید راندمان آن رفقائی گردیده که در این عرصه ها فعالیت می نمایند.
راه چاره چیست؟
ما به کرات گفته ایم که کارگران تنها در محیط کار خود کارگر نیستند. طبقه کارگر تنها مردان کارگر را شامل نمیشود. طبقه ی کارگر تنها در محیط کارخانه و کارگاه نیست که مورد ستم و استثمار قرار می گیرد.
طبقه ی کارگر شامل تمام مردان و زنان و خانواده های کارگری اعم از شاغل یا بیکار است که در هر لحظه از زندگی خود در جامعه ی سرمایه داری زیر فشار و ستم و استثمار وحشیانه ی سرمایه قرار دارد. کارگران بیکار امروز کارگران شاغل دیروز و فردا هستند که امروز برای حفظ نظام سود دهی سرمایه بیکار گشته اند و چون یک ارتش ذخیره ی کار توسط سرمایه علیه کارگران شاغل بکار گرفته میشوند.
طبقه کارگر خانواده ی کارگران را نیز شامل میشود که در چارچوب کار خانگی به استثمار کشیده میشوند و یا برای استثمار فردا آماده می گردند.
طبقه ی کارگر چه در محیط کار و چه در محیط زیست خود، چه در فلان کارخانه ی بزرگ و چه در گوشه ی فلان روستای دور افتاده ی محل سکونت اش و یا در کنج بهمان مغازه و کارگاه کوچک و یا خانه ی محقر خود کارگر است و تحت ستم سرمایه و لاجرم آماده ی پذیرش آگاهی طبقاتی و آماده ی متشکل شدن. از این رو ما همواره در کنار تاکید بر فعالیت در محل کار کارگران، فعالیت در محیط زیست آن ها (کار محلی) را نیز به مثابه جزء لایتجزای کار کمونیستی مطرح کرده ایم و بر آن پی فشرده ایم.
بخش عظیمی از کارگران کردستان علیرغم پراکندگی و سیالیت نسبی شان در محیط کار – که پیشتر به آن اشاره شد - تا درجه ی زیادی در محیط زیست خود متمرکز هستند. کارگران بیکار، کارگران شرکت ها، کارگاه ها و مغازه های کوچک همگی در شهر ها در محلات کارگری و زحمتکش نشین بشدت متمرکز اند. حتی کارگران فصلی نیز که چند ماه از سال در خارج از کردستان به سر میبرند، همین تمرکز را در محیط زیست خود دارند. کارگران فصلی در "فصل بیکاری" غالباً در محلات زحمتکش نشین شهر ها و یا در روستاها به صورت کمابیش متمرکز ساکن هستند و از آنجا که غالباً به صورت دسته جمعی و خانوادگی برای کار عزیمت می نمایند در کوره ها و کارگاه ها همین تمرکز را حفظ میکنند و یا به هر حال در جوار یکدیگر باقی می مانند. بعلاوه آن بخش از کارگرانی که به صورت فردی و یا جدا از خانواده ی خود عازم شهر های دیگر ایران می شوند، صرف نظر از اینکه خصوصیات فوق را حفظ می نمایند، خانواده ی خود را در همان محل های زیست سابق شان به صورت متمرکز بر جای می گذارند.
چنین تمرکز نسبتاً بالائی در محل زیست (نسبت به محل کار) قطعاً باید رفقای ما را به توجه بیشتر و تمرکز کار بیشتر روی محیط های زیست کارگران سوق دهد. و به این اعتبار کار محلی در کردستان از اهمیت بیشتری نسبت به سایر مناطق ایران برخوردار است و نقش تعیین کننده تری در سازمان یافتن طبقه ی کارگر دارد. کار حوزه های محل زیست کارگران (حوزه های محلی) نه تنها با پراکنده شدن کارگران در هنگام کار دچار وقفه و اخلال نخواهد شد، بلکه همواره میتواند عرصه های وسیعتری را بر حزب بگشاید. این حوزه ها نه تنها سوخت و ساز پایه ای حزب را در محل میتوانند تامین نمایند و وظایف خود را به درستی انجام دهند، بلکه حتی کماکان موجودیت خود را حفظ نمایند و فعالیت خود را دنبال کنند.
لذا اگر در سایر شهرهای ایران (شهرهای بزرگ و صنعتی) الگوی ساختمان حزب ما بر مبنای تشکیلات های محیط زیست کارگران قرار دارد، در کردستان قطعاً تشکیلات ما بیشتر بر تشکیلات های محل زیست کارگران متکی خواهد بود.
با توجه به توضیحات فوق باید روشن شده باشد که فعالین ما نه تنها باید کار محلی (یعنی کار در محل زیست کارگران) را با توجه بیشتری دنبال نمایند، بلکه در مواجه با محیط های کار کوچک و پراکنده و یا متحرک باید آگاهانه کار را از دایره ی تنگ این محیط ها خارج سازند و آنرا به سمت شکل دادن به محافل خانوادگی، محافل هوادار و حوزه های حزبی در محیط زیست کارگران و زحمتکشان سوق دهند. این کار قطعا مشکلاتی را که در ابتدای این مقاله طرح گردید برطرف خواهد ساخت و توان و انرژی رفقا را در فعالیت هر چه گسترده تر و توده ای تر آزاد خواهد ساخت.
در خاتمه شاید تذکر مجدد این نکته بی مورد باشد که این بحث به معنی بی توجهی به فعالیت در کارخانه ها و مراکز کلیدی نیست. رفقائی که در این عرصه ها به فعالیت مشغولند قطعا باید همچنان کار خود را پیگیرانه دنبال نمایند. همانگونه که در ابتدا گفتیم، این بحث اساسا معطوف به کار رفقائی است که موضوع کار آنها را کارگران پراکنده، فصلی و یا بیکار تشکیل میدهد.
کورش مدرسی
بهمن ۱۳۶۳