نوروز، بیچاره سرنوشت عجیبى پیدا کرده است. قبل از انقلاب، نوروز آغاز سال نو بود. روز شادی، تعطیلات، روز آروزها و عیدی و لباس تازه بود. روزی بود که بسیاری سالى یکبار در این روز دلى از عزا درآورند.
امروز در ایران نوروز همان روز است به اضافه اعتراض به نظام و دولتى که جز غم و ماتم را نمیشناسد و چیزی جز این برای مردم به ارمغان نیاورده است. نوروز عملا روز دهان کجى به اسلام و جمهوری اسلامى است.
اما نوروز در خارج از کشور معنای دیگری هم پیدا کرده است. یا بهتر است بگوئیم معنای دیگری به آن داده اند. نوروز را روزی کرده اند که در آن ایرانى هویت خود را در مقابل اروپائى و غیر ایرانى به رخ خود بکشد. نوروز به این معنا حتما برای آنهائى که دردی ندارند، معنا دارد. اما برای ایرانی که به حاشیه این جامعه "متمدن" رانده شده، برای پناهنده و مهاجری که ساعات کار زیاد، پائین بودن دستمزدها، راسیسم، مسکن نامناسب، کار سیاه و...، او را در منگنه گذاشته، چنین نوروزی روز فراموش کردن خود و موقعیت واقعى خود در جامعه است. نوروز دکانى شده برای بسیاری که که از قبال فروش این مخدر به ایرانیان خارج کشور امورات مادی و یا سیاسیشان را میگذرانند. نوروز برای بسیاری از اینها روز اعتراض به راسیسم است. اما روز اعتراض نژاد پرستان و راسیستهای وطنى علیه راسیست های بیگانه است. روز نژاد پرستى و راسیسم وارونه است.
در هرحال نوروز برای بسیاری روز شادی و روز آرزوهای شریف و انسانى، آغاز سال نو با همه امیدها و آمال برای زندگى بهتر و بشری تریست. ما در این شادی شریکیم و شروع سال نو و روز نو را شاد باش میگوئیم. باشد تا سالى را که در راه است به سال همبستگى برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهایمان باشد.
کورش مدرسی سال ۱۹۹۰ از نشریه همبستگی ارگان فدراسیون شوراهای پناهندگان ایرانی