کمونیست، ارگان حزب کمونیست ایران، شماره ٦۳، مهر ۱۳۷۰. متن این استعفا شاید از این جهت مهم است که نوری بر اختلافات بعدی در حزب کمونیست کارگری ایران می افکند. این نامه به صراحت بر این نکته تاکید می کند که دلیل جدائی از حزب کمونیست ایران، لااقل از جانب من، نه اختلاف با مخالفان رسمی سیاست های کمونیسم کارگری بلکه اختلاف با بخش اعظم موافقان آن است که بعدا به حزب کمونیست کارگری پیوستند و استخوان بندی اصلی رهبری و شبکه کادر های آن را تشکیل دادند. این موضوع به تفصیل بیشتر در بحث و نوشته "حزب کمونیست کارگری؛ جریانات و تناقضات درونی" – سال ۲۰۰۵ – مورد بحث قرار گرفته است.
به پلنوم بیستم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
رفقای گرامی،
با درود های گرم،
حتما تاکنون نامه رفیق منصور حکمت دایر بر تصمیم او به کناره گیری از حزب کمونیست را خوانده اید.
لازم میدانم به اطلاع تان برسانم که من نیز تصمیم دارم از عضویت در حزب کمونیست ایران استعفا بدهم. ضروری میدانم که مختصرا دلایل این تصمیم را توضیح دهم. در صورت لزوم آماده خواهم بود که شفاهاً توضیحاتی عرض کنم.
دلایل این تصمیم از جانب من به مباحثات اخیر در حزب پیرامون رویدادهای خاورمیانه و کردستان عراق مربوط نمیشود. فعالیت در دوره یکساله اخیر در حزب هرچه بیشتر مرا متقاعد کرد که ایده اولیه کانون کمونیسم کارگری و بعدا دفتر سیاسی، که طبعا من هم با آنها توافق کامل داشتم، دایر بر یک بنی کردن حزب تلاشی کم حاصل برای فائق آمدن بر واقعیتی اجتماعی، سیاسی و تشکیلاتی است.
حزب کمونیست رشته بهم پیوسته ای از فعالیت سیاسی و جریانات اجتماعی است که با هیچ معیار قابل قبول تشکیلاتی ای به سادگی تفکیک پذیر نیست. حزب کمونیست یک تاریخ، یک سنت، یک سطح معین از انتظارات، نوع خاصی از ارتباط میان اعضا، الگوهای معینی از فعالیت، سازمان معینی از کادرها و اعضا است. مقدرات حزب کمونیست را متاسفانه کارگر شهرهای ایران تعیین نمیکند. این مقدرات توسط بدنه اصلی حزب در خارج کشور، کردستان و سازمان مرکزی آن تعیین میگردد. هر تغییری بنابراین متوجه تغییر در این اسکلت است. اما این تغییر قبل از هر چیز کنار گذاشتن آن سننی است که تاریخاً حزب کمونیست نام گرفته است. سنتی که افق ها و جنبش های مختلف اجتماعی در آن سهیم هستند.
سازمان دادن هر پراتیک متمایزی لاجرم باید از فیلتر این تاریخ و سنت عبور کند و وزنه ی مهمی از این تاریخ را با خود یدک بکشد. به عبارت دیگر هر تلاشی برای شکل دادن به یک فعالیت کمونیستی کارگری بدوا در خود حزب کمونیست باید از مراحل گوناگون "مبارزه درون تشکیلاتی" و کلنجارها و اعصاب خردکنی های متقابل عبور نماید. این حزب تاریخ خود را دارد و تاریخ دیگری را در متن آن نمیتوان شروع کرد.
این پروسه ایست که فعالیت ما را به ضد خود تبدیل میکند. ما را در یک حصار از پیش ساخته و مبارزه ای در این حصار و پیرامون مسائل آن محصور مینماید و نموده است.
اجازه میخواهم همینجا توضیح دهم که مشکل اصلی جریان ما بنظر من با کسانی نیست که علنا مخالفت ما هستند. بعکس مشکل سازمان دادن فعالیت دیگری توسط موافقین ما است.
افق ها و سنت ها را به اعتقاد من با ترویج نمیتوان تغییر داد. این افق ها و سنت ها اجتماعی هستند و زیر فشار یک پراتیک اجتماعی میتوانند تاثیر بگیرند. اما سازمان دادن چنین پراتیکی در ائتلاف با نیرو هائی که گویا قرار است خود موضوع کار باشند و در قالب سنت حزبی که خود باید تغییر کند معنائی جز تبدیل شدن تشکیلات از ابزار مبارزه به موضوع آن و مشغول شدن بخود و دنیای تشکیلاتی را ندارد. شخصا مشغول شدن به این کار را برای افق فعالیتی که مباحث کمونیسم کارگری در مقابل ما گشوده است مخرب میدانم. درست به همین دلیل است که معتقدم کنگره چهارم حزب نیز چیزی را در این میان حل نخواهد کرد و خود یک مرحله دیگر از سیکل "مبارزات درونی" خواهد بود.
بعلاوه فعالیت در چهارچوب کنونی به اعتقاد من هم فعالیت ما را فلج کرده و هم فعالیتی که مورد نظر جریانهای دیگر است. حتی گاه بنظر میرسد اشتراک در این چهارچوب باعث گردیده که بسیاری حرف هائی که همین حزب کنونی نیز قابلیت قبول آنها را دارد با برخورد به دیوار "ارزیابی از پراتیک" این یا آن فرد یا کمیته تشکیلاتی در اذهان رد شود. هر بحث سیاسی و نظری بناچار معنی تشکیلاتی میابد و این از یک طرف امکان برخورد مثبت با هر نظر پیشروی را سد میکند و از طرف دیگر مبارزه سیاسی را به کلنجار روزمره باهم تبدیل کرده است.
به دلایل فوق معتقدم فعالیت سیاسی مثمر ثمرتری را میتوان در خارج این حزب انجام داد. و باز به همین دلایل من قصد سازماندهی یک انشعاب از حزب کمونیست ایران را، اگر هم توان آنرا بعنوان یک فرد داشته باشم، ندارم. بعکس مایلم بعنوان یک فعال جنبش سوسیالیستی کارگران، یک مارکسیست آخر قرن بیست فعالیتم را نه در امتداد و انشعاب یک سنت سیاسی دیگر بلکه مستقیما برپایه جنبشی که خود را متعلق به آن میدانم انجام دهم. میراث خوب حزب کمونیست را نمیتوان با خود برد و میراث بد آنرا برای کس دیگری برجا گذاشت. بنابراین من طرفدار بجا گذاشتن حزب کمونیست با همه میراث خوب و بد آن هستم. طرفدار این هستم که فعالیت سیاسی دیگری را در خارج از چهارچوب حزب کمونیست و مستقل از سنتهای آن را شکل داد. چنین فعالیتی بعلاوه شانس تاثیر گذاری بیشتری بر حزب کمونیست را نیز خواهد داشت.
شاید لازم به گفتن نباشد که ارزیابی من از حزب کمونیست تغییری نکرده است. کماکان برای حزب کمونیست احترام قائلم و آن را نیروئی دخیل در جامعه ایران میدانم و بنابراین در حد توانم خواهم کوشید تا مانع غلبه ناسیونالیسم و راست بر حزب شوم و مایلم با این حزب مادام که از مواضع دستکم رسمی کنونی خود عقب نکشیده روابطی دوستانه داشته باشم.
تصمیم به کناره گیری از حزب کمونیست، شاید نه عینا به دلایل مشابه، گمان میکنم تصمیم همه اعضای کنونی دفتر سیاسی باشد. اما روشن است که انجام فوری اینکار، بدون اینکه به رفقائی که میخواهند حزب را تحویل بگیرند امکان تلاشی داده باشد، شیرازه حزب را از هم میگسلد و بیش از همه به عقب ماندگی میدان میدهد. این خلاف آن چیزی است که ما خواستار آن هستیم. لذا تقدیم استعفا نامه خود را به پلنوم آینده کمیته مرکزی موکول میکنم و آماده ام تا در فاصله دو پلنوم در چهارچوب سیاست اعلام شده کانون و فراکسیون کمونیسم کارگری مانند هر عضو دیگر کمیته مرکزی قبول مسئولیت کنم تا بتوانیم دوران تحویل دادن و تحویل گرفتن را با متانت و به شیوه ای سیاسی پیش بریم، به رفقای کمیته مرکزی که میمانند امکان تهیه برنامه کار خود، ترمیم ارگانهای حزب و... داده شود، تکلیف رفقای تشکیلات کردستان حزب که نخواهند با حزب بمانند روشن شود و... این به اعتقاد من راه درست و مسئولانه ای خواهد بود.
تقاضا دارم که این نامه به صورت درونی در اختیار اعضای حزب قرار گیرد و مضمون آن نیز بهر نحوی که پلنوم مناسب تشخیص دهد انتشار خارجی پیدا کند.
با درود مجدد
کورش مدرسی
٢٢ اوت ١٩٩١