صفحه اول

حزب کمونیست کارگری ایران بعد از منصور حکمت

خلاصه معرفى بحث در پلنوم ١٦ کمیته مرکزی حزب، ١٦ اوت ٢٠٠٢
هفتگى شماره ١٢١ - ٨ شهریور ١٣٨١ - ٣٠ اوت ٢٠٠٢



رفقا!

بحث حزب کمونیست کارگری ایران بعد از منصور حکمت بحثى است که نه من دلم میخواست ضرورت طرح آن پیش بیاید و نه شما دلتان میخواست آنرا بشنوید. اما واقعیتى که اتفاق افتاده است ما را ناگزیر از پرداختن به این بحث میکند.

مساله این است که بزرگترین کابوس زندگى سیاسى حزب کمونیست کارگری ایران متحقق شد. حزب کمونیست کارگری منصور حکمت را از دست داد و بنظر من، ما و حزب با بزرگترین سوال و سرنوشت سازترین مساله تاریخ حیات سیاسى خود روبرو شده‌ایم. عواقب این اتفاق و ابعادی که برای حزب دارد بشدت وسیع است.

بعضى از این مسائل خود حزب را مد نظر دارد، نکاتى شبیه سازمان حزب و انسجام آن و غیره که بطور موجه مورد توجه، سوال و موضوع نگرانى اعضای حزب و مردم قرار میگیرند. و بخش مهمتری از آن فراتر از حزب کمونیست کارگری ایران به معنى اخص آن است. این مسائل و سوالات بعد اجتماعى، بعد جنبشى و بعد سیاسى دارند، که بنظر من کمیته مرکزی حزب ارگانى است که باید به این مسائل نگاه کند و جوابهای لازم را به آنها بدهد.

حزب کمونیست کارگری یک جریان سیاسى و اجتماعى است. برای بسیاری نقطه امید آزادی خواهى و برابری طلبى، و آلترناتیو جمهوری اسلامى است. نقطه امید آینده جامعه ایران است. در نتیجه سوالى که در مقابل ما قرار گرفته بمراتب وسیع تر از ابعاد درون حزبى آن است. ابعاد درون حزبى آن بزرگ است و باید به آن پرداخت، و من به آن خواهم پرداخت، اما میخواهم توجه پلنوم را به این مساله جلب کنم که ابعاد عوارض از دست دادن منصور حکمت وسیعتر و عمیقتر است. آینده قدرت سیاسى در ایران مورد سوال است.

تاکنون یک جواب، یک تصویر، یک داده وجود داشت. منصور حکمت بعنوان شخص خود کسى بود که این جواب و این تصویر و این داده به او گره میخورد. این جواب دیگر نیست. ابهام در جامعه شکل میگیرد. آینده چه میشود؟ همه میدانستند حزب کمونیست کارگری چیست. منصور حکمت فقط لیدر این حزب نبود. منصور حکمت همه چیز این حزب بود. حزب را ساخت، تئوریسینش بود، تاکتیسینش بود، سازمانده تشکیلاتش بود. تئوریسین فقط حزب نبود، تئوریسین یک جنبش بود، جنبشى بمراتب وسیع تر و عمیق تر از حزب کمونیست کارگری ایران. تئوریسین یک آرمان و یک آرزو در جامعه بود. اینها امروز همه مورد سوال است، و جوابش را از ما میخواهند. و همانطور که گفتم بنظر من کمیته مرکزی حزب باید بتواند این سوالات را مورد نظر قرار بدهد و به آنها بپردازد.

اما یک بعد نتایج از دست دادن منصور حکمت من را غافلگیر کرد. اجازه بدهید توضیح بیشتری بدهم. منصور حکمت زندگیش عروج این حزب بود، بزرگى این حزب و مطرح شدنش بعنوان آلترناتیو در آینده جامعه ایران بود. طنز تلخ، اما، این است که حتى مرگش حزب را بجائى پرتاب کرد که ده کنفرانس برلین نمیتوانست بکند. این ابعاد را باید به رسمیت شناخت. از کیهان تهران تا گاردین و از هر گروه ومحفل سیاسى تا بى بى سى دارند درباره این اتفاق حرف میزنند. منصور حکمت حتى مرگش حزب را به خانه‌های مردم و به جاهائى برد که قبلا نبود. مرگ منصور حکمت حزب کمونیست کارگری را در ابعاد عظیمى در جامعه مطرح کرد و توجه را به آن جلب کرد. از این نظر به مساله سرنوشت این حزب و سوالاتى که در مقابل آن مطرح است ابعاد وسیعتر اجتماعى داد.

مساله سرنوشت حزب کمونیست کارگری ایران دیگر اساسا مساله‌ای درون حزبى و درون تشکیلاتى نیست. بیرون ما، از موافق تا مخالف، از سپاه پاسداران تا دو خردادی و از چپى جامعه تا آزادیخواه آن میخواهند بدانند رهبری این حزب و این پلنوم چگونه به این مساله برخورد خواهد کرد و چه جوابى دارد. از شما خواهند پرسید با پدیده مرگ منصور حکمت چکار کردید؟ چه فکری کردید؟ و قضاوتشان را میکنند. سوالات جدی از ما میکنند.

حزب بعد از منصور حکمت کجا میرود؟ میخواهد قدرت سیاسى را بگیرد؟ اشتهای آنرا دارد؟ شتاب و جسارت دوره منصور حکمت را از خود نشان میدهد؟ تیز بینى و ژرف اندیشى منصور حکمت را از خود نشان خواهد داد؟ میپرسند انسجام درونى حزب چه میشود؟ چند پارچه نمیشوید؟ انسجام درونى حزب کمونیست کارگری مساله درونى ما نیست. مساله یک جنبش و مساله‌ای اجتماعى است. حتى مساله مخالفینش است. از ما میپرسند مارکسیسم‌تان کو؟ چه کسانى از مارکسیسم دفاع خواهند کرد؟ میپرسند حزب کمونیست کارگری به حزبى منتظر فرصت تبدیل خواهد شد یا حزبى خواهد ماند که مثل دوره منصور حکمت فرصت‌ها را میساخت؟ آیا تبدیل به یک حزب متوسط‌الحالى نخواهید شد که منتظر فرج است؟ رادیکال است تظاهرات میکند، انسانى است، ضد ناسیونالیسم و ضد مذهب است و کمونیسم را میخواهد. اما این تنها یک وجه حزب منصور حکمت بود. منصور حکمت و حزبش حال را تغییر میدادند و آینده را شکل میدادند. منصور حکمت قبل از هرچیز سازنده فرصت‌ها بود. آیا حزب کمونیست کارگری چنین حزبى باقى خواهد ماند؟ حزب کمونیست کارگری آیا کماکان فرصت ها را میسازد؟ این حزبى بود که کنفرانس برلین را خلق کرد. بدون حزب کمونیست کارگری کنفرانس برلین نبود.

حزب کمونیست کارگری با بحث حزب و جامعه، حزب و قدرت سیاسى، حزب و شخصیت‌ها فرصت ایفای نقش برای کمونیسم در جامعه را خلق کرد. منتظر باز شدن فضا نماند. با طیف وسیعى از کادرهای کمونیست این فرصت را برای کمونیسم خلق کرد. اینها نقاط قدرت این حزب است اما با نبود منصور حکمت ادامه آن در هاله‌ای از ابهام قرار میگیرند. این سوالات تنها از یک جمع کوچک بالای حزب نیست. رهبری حزب کمونیست کارگری امروز در اینجا نشسته است و جامعه این سوالات را در مقابل آن قرار داده است. باید به آنها پاسخ دهد.

منصور حکمت چسب درونى این حزب بود. از مامیپرسند بعد از منصور حکمت چسب درونى حزب چه خواهد بود؟ چگونه خواهد ماند؟ اینها راستش سوال نیست. اینها مصافهائى است که در مقابل ما قرار گرفته است. جدالهائى است که این رهبری باید با چشم باز به میدان آن برود.

بعضى از اینها جواب فوری دارند، بعضى در یک پروسه جواب میگیرند و بعضى اصلا جواب ندارند که به همه اینها اشاره خواهم کرد.

جامعه را باید قانع کرد که این حزب از آن تئوری، از آن سیاست، از آن اشتها، از آن آرمان، از آن تصویر، از آن بزرگ بینى، از آن تلاش و از آن نقش قدم عقب نگذاشته است. پاسخ اینها از بیرون روشن نیست هرچند که در درون خود ابهامى نسبت به اینها نداشته باشیم. این مصافى است که امروز در مقابل رهبری حزب کمونیست کارگری و کادرهایش باز شده است، باید از آن پیروز بیرون بیاید. فرصت زیادی هم برای این کار نداریم که نشان دهیم همان حزبى هستیم که قبلا بودیم. با از دست دادن این فرصت تلاش به مراتب بزرگتری برای برگرداندن حزب کمونیست کارگری به موقعیت کنونى آن لازم خواهد بود.

پلنوم قبل، پلنوم ١٥، در این مورد بحث شد. اما یک واقعیت بزرگ از آن پلنوم تا این پلنوم تغییر کرده است. منصور حکمت در پلنوم قبل بیمار بود اما بود. از بیرون که نگاه میکردید، حتى برای خود ما و خود من، منصور حکمت بیمار بود و ممکن بود دخالتى در امور روزمره حزب نداشته باشد، اما منصور حکمت بود. از هرکس میپرسیدید لیدر حزب کمونیست کارگری ایران کیست به چارت تشکیلاتى ما و وضعیت جسمى منصور حکمت نگاه نمیکرد. سر راست میگفتند و میگفتیم لیدر این حزب منصور حکمت است. حزب، حزب منصور حکمت بود. حرفش با توجه به موقعیتى که داشت حجت بود. منصور حکمت بود و امروز منصور حکمت نیست. در نتیجه تفاوت بحث امروز با پلنوم قبل این است که واقعیت تلخ با قدرت تمام دارد در اطاق کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران را میزند. در پلنوم قبل از یک سنت مهم و یک میراث بزرگ منصور حکمت صحبت کردیم. این سنت این است که این حزب و این خط یاد گرفته است که تهییج، خود فریبى با تصاویر کاذب و شعارهای سطحى جزو سیستمش نیست. تشکیلات داری کوته نظرانه جزو سیستمش نیست.

متد این خط و این حزب این است که چشم در چشم واقعیت، هرچند تلخ و هرچند نامطلوب، میدوزد و یک ارزیابى ابژکتیو و خونسرد از موقعیت بدست میدهد و راه تغییر واقعیت و شکل دادن به آینده‌ای که میخواهد را انتخاب میکند. دیدن، شناختن و عوض کردن یک سیستم یکپارچه در تئوری منصور حکمت، در تئوری مارکس و در سنت ما بوده است. ما تعیین میکنیم آینده حزب کمونیست کارگری ایران چه خواهد بود. این سنت و متدی است که ما به آن تکیه میکنیم و از آن استفاده خواهیم کرد. آینده این حزب به نقش ما بستگى دارد. هیچ چیز تضمین شده نیست. باید با چشم باز به این مصافها برویم.

موقعیتى که حزب در آن قرار گرفته حتما برای ما موقعیت ناراحت کننده‌ای است. باید به این همه سوال و این همه ابهام جواب بدهیم. این سوالات و این ابهامات تنها در مقابل احزابى قرار میگیرند که بلحاظ اجتماعى جایگاه مهمى را احراز کرده‌اند. این سوالات انعکاس قدرت این حزب است نه نشانه موقعیت ضعیف آن. این سوالات ناشى از قدرت تاکنونى حزب کمونیست کارگری است. قدرت حزبى است که منصور حکمت ساخته است.

در مورد جواب به سوالاتى که پیش روی ما قرار دارد من تنها چند سرخط را ذکر میکنم. حتما رفقای دیگری در این مورد اظهار نظر تفصیلى‌تری خواهند کرد. بنظر من باید برای ما یک نکته روشن باشد و برای بیرون با خونسردی و روشن بینى و اعتماد بنفس توضیح دهیم. نکته این است که منصور حکمت جانشین ندارد و حزب کمونیست کارگری ایران خیال جانشین تعیین کردن برای منصور حکمت را ندارد. به این دلیل که منصور حکمت یک شخصیت چند بعدی بود. همانطور که گفتم منصور حکمت لیدر سیاسى این حزب بود اما فقط لیدر سیاسى آن نبود. منصور حکمت یک تئوریسین مارکسیست بود اما فقط تئوریسین مارکسیسم نبود. منصور حکمت سازمانده این حزب بود اما فقط سازمانده نبود. منصور حکمت تاکتیسین این حزب بود اما فقط تاکتیسین نبود. منصور حکمت سازمانده و فرموله کننده یک جنبش بود اما فقط این نبود. حزب کمونیست کارگری عراق هم با مساله حزب بعد از منصور حکمت روبرو است. منصور حکمت وحدت نظر در حزب ما بود. این نکته مهمى است. کسى نمیتواند با پست تشکیلاتى جانشین برای این پدیده پیچیده تعیین کند. منصور حکمت در ردیف مارکس های زمانه خود است که جلو میایند و رخ میدهند و هروقت دیگر هم بیایند حزب کمونیست کارگری از آنها استقبال خواهد کرد اما این کاراکترها را نمیشود سازمان داد. نمیشود با اراده آنها را تولید کرد.

کسى نمیتواند تصمیم بگیرد که فردا جای منصور حکمت را پر میکند. در نتیجه ما باید برای خودمان روشن کنیم که درباره چه چیز حرف میزنیم و چه جبران بعدی را میتوانیم تضمین کنیم.

نکته دیگر این است که حزب کمونیست کارگری از یک نظر یک حزب متعارف نیست. نه از این نظر که خلاف جریان است و اپوزیسیون انقلابى است و کمونیست است و غیره. این حزب غیر متعارف است چون یک امتیاز یا آرامش خیال داشت که دیگران ندارند. این امتیاز این بود که لیدر، بنیانگذار و متفکری داشت که وحدت نظر را در این حزب شکل میداد. شاید این رابطه را احزاب دیگر هم با سازمانده، تئوریسین، لیدر و بنیانگذار خود دارند. کسى که چهره تئوریک، خط فکری و سنت سیاسى و عملى یک جریان را شکل میدهد از اتوریته و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. حرفش و نظرش آنچنان وزنه‌ای دارد که وحدت نظر بوجود میاورد. این خاصیت عمومى را در ویژگى‌ها و قابلیت خاص منصور حکمت ضرب کنید تا نقش او را در شکل دادن به یک وحدت نظر عمومى و همه جانبه در حزب را متوجه شوید. حزب کمونیست کارگری این امتیاز را داشت که امروز ندارد. حزب کمونیست کارگری حزب وحدت نظر و وحدت اراده و عمل بود. به این معنى حزب غیر متعارفى بود.

احزاب سیاسى جدی و اجتماعى بطور متعارف تعدد نظرات و وحدت اراده و عمل سیاسى دارند. نظرات متعددی دارند اما اراده و عمل سیاسیشان مشترک و واحد است، البته بر طبق مکانیسمى که برای تعیین نظر اکثریت قائل هستند. این یکى از مصافهای مهم در مقابل حزب کمونیست کارگری ایران است.

برای ما این زمین ناشناخته‌ای است. ما عادت کرده‌ایم و با این فرهنگ بار آمده ایم که در آخر هر بحث به وحدت نظر و همراه آن وحدت عمل و اراده برسیم. این موقعیتى بود که منصور حکمت میتوانست با توجه به قابلیت‌ها و نقشش تامین کند. با از دست دادن منصور حکمت وحدت نظر و اتفاق آرا میتواند به پدیده‌ای نادر تبدیل شود. مثل همه احزاب سیاسى دیگر. به این معنى حزب کمونیست کارگری ایران درحال گذار به یک حزب متعارف سیاسى است. سوالى که درمقابل ما قرار میگیرد این است که آیا میتوانیم مانند یک حزب متعارف حزب تعدد نظرات و وحدت اراده و عمل داشته باشیم؟ بگویند در حزب کمونیست کارگری ممکن است نظرات مختلفى باشد اما چیزی را که با مکانیسم‌های تشکیلاتیشان بعنوان نظر اکثریت اعلام کرده‌اند با قدرت تمام و با اراده واحد اجرا میکنند؟ چنین حزبى ثابت تر و با ثبات تر است. حزبى که تعدد نظر و وحدت اراده دارد بلوغ خود را نشان میدهد. چنین حزبى بلحاظ سیاسى و اجتماعى پابرجاتر است، مستحکم تر است و کمتر آسیب پذیر است. لازمه این کار روشن کردن بیشتر مکانیسم‌ها در صورت لزوم و تبدیل آنها به سنت حزبى است.

حزب کمونیست کارگری میتواند یکى از راههای زیر را در پیش بگیرد: میتواند به قالب یک حزب متوسط الحال بى‌چهره فرو برود. حزب چپ معمولى بشود که در هیچ جدل جدی شرکت نمیکند، ایده‌های جدید نمیاورد، عرصه‌های جدیدی را باز نمیکند، فرصت ها را شکل نمیدهد و گامهای بزرگ برنمیدارد. این خطر بزرگترین خطر نیست. زیرا این حزب آنچنان سنت غنى در این زمینه دارد، آنقدر صف وسیعى از رهبران و فعالین شناخته شده سیاسى را در خود جای داده است که خزیدن به این موقعیت برایش دشوار است. منصور حکمت در کنگره سوم گفت که پل های پشت سر این حزب خراب شده است. درست میگفت. این حزب تنها انتخاب پیشروی را در مقابل خود دارد. ایستادن و برگشتن به عقب آنرا نابود میکند. جامعه از ما قبول نمیکند و شما و صف بزرگى از کمونیست‌ها که با این حزب هستند قبول نخواهند کرد. این دیگر در حزب ما به یک غریزه دارد تبدیل میشود. غریزه پیشرفتن و لم ندادن. میتواند حزب تعدد نظرات باشد اما تعدد نظرات در متن بى تجربگى ما بجای وحدت اراده، بى تصمیمى و نابسامانى تشکیلاتى را باخود بهمراه بیاورد. ویا میتواند همانطور که اشاره کردم به حزبى تبدیل شود که مطابق سنت تاکنونى خود اعضا و کادرهای آن شخصیت دارند، حرف خودشان را میزنند، بیشترین امکان اظهار نظر برایشان فراهم است و به این سنت، سنت وحدت اراده و عمل را اضافه کند. این راهى است که ما باید طى کنیم.

پاسخ‌هائى که سریعا میشود به بعضى از این سوالات داد، و کمیته مرکزی باید خودش را به آنها متعهد کند، را میشود لیست کرد. یک تعهد، تعهد به ادامه خطى که منصور حکمت برجای گذاشته است میباشد که پلنوم این تعهد را در بیانیه‌ای که به اتفاق آرا تصویب کرد اعلام کرده است. پلنوم باید اعلام کند که جانشین برای منصور حکمت را نمیتواند معرفى کند، بدلایلى که در بالا گفتم. اما میتواند و متعهد میشود که برای جنبش و حرکت سیاسى این حزب رهبری را تامین کند. کمیته مرکزی تامین چنین رهبری را باید تضمین کند. بدون چنین رهبری، در هر شکلى، حزب کمونیست کارگری و جنبش کمونیستى کارگری و حرکت آزادیخواهانه در جامعه ایران بدون جهت و فاقد شانس پیروزی خواهد شد.

حزب کمونیست کارگری نمیتواند تئوری تولید کند، این کار احزاب سیاسى نیست. کار افراد و کانون‌های فکری است. اما حزب کمونیست کارگری میتواند و باید از فعالیت تئوریک حمایت کند و کار چنین افراد و کانون‌هائى را تسهیل نماید. حزب میتواند تضمین کند که آموزش مارکسیسم، آموزش تئوری‌های مارکس، لنین، و منصور حکمت را در صفوف خود سیستماتیک تر و جدی تر خواهد گرفت. بدون وجود یک شبکه کادری مارکسیست حزب شکننده و آسیب پذیر خواهد بود. حزب به یک حزب جنبشى و سطحى تبدیل خواهد شد که با هر تلنگر ظاهرا تئوریکى تعادلش را از دست میدهد. نه سیاست جای تئوری را میگیرد و نه تئوری جای سیاست را. ما تاکنون این عرصه را جدی نمیگرفتیم، علیرغم هشدارهای خود منصور حکمت. جدی نمیگرفتیم چون منصور حکمت را بعنوان بهترین تئوریسین مارکسیست معاصر داشتیم. این هم امتیازی بود که از دست دادیم. در نتیجه باید این عرصه را جدی بگیریم.

یک جواب جدی دیگر که همین پلنوم میتواند بدهد تعهد به جاگیر کردن سنت حزبى متعارف بهمان معنائى است که پیشتر به آن اشاره کردم. حزب تعدد نظرات و وحدت اراده. این تضمین اخلاقى نیست. باید به ارگانها، پست‌ها و مکانیسم‌های حزبى رسمیت بیشتری داد. باید حزبیت را برجسته کرد. حزبیت نه به مفهوم خشن و تنگ رایج چپى آن بلکه به مفهومى که ما از آن حرف میزنیم و سنت ما بوده است. منصور حکمت این امتیاز را به ما داده بود که میتوانستیم بیشتر جنبشى عمل کنیم تا سازمانى. سازمان دادن به حزب و تدوین و اجرای مقررات یکى از تلاشهای اصلى خود منصور حکمت بود. اما با وجود او ما میتوانستیم با آرامش خیال این کار را زیاد جدی نگیریم. یک رکن مهم عبور از این وضعیت به حزبى که تعدد نظرات و وحدت اراده دارد این است که حزبیت را محکم بچسبیم. سازمانهای حزبى را باید رسمیت بیشتر داد و حدود اختیارت آنها را رعایت کرد. همه چیز باید مطابق مقررات و قاعده بازی جلو برود.

تجدید سازمان حزب و مدرنیزه کردن آن که یکى از اقلام پلاتفرم منصور حکمت بود را باید جدی بگیریم و به سرعت انجام دهیم. نکات متعدد دیگری هست اما بحث من طولانى شد حتما رفقای دیگر در اینجا به جنبه های دیگر این مساله خواهند پرداخت من میخواستم بعنوان گشایش بحث به این نکات اشاره کرده باشم: فهمیدن ابعاد فقدان منصور حکمت و پدیده‌های جدیدی که حزب با آنها روبرو میشود. که استقبال درست از آنها باید به پروسه رشد حزب تبدیل شوند و نه ترسیدن از آنها. تامین و تضمین یک رهبری سیاسى برای حزب و جنبش‌مان. شکل دادن و تحکیم حزبیت، محکم چسبیدن به تئوری مارکسیسم، تئوری‌های مارکس، لنین و منصور حکمت و آموزش آنها.

رفقا

از میان کسانى که ضایعه بزرگى را تحمل میکنند و لطمه عظیمى میبینند به یک معنى ما خوش شانس تر هستیم. ما منصور حکمت را از دست دادیم اما یک حزب عظیم و قوی اجتماعى، یک خط و یک سنت روشن سیاسى و نظری و یک شبکه بزرگ از کادرهای کمونیست را به ارث برده‌ایم که برای درست کردن چندین حزب دیگر و پیش رفتن، تصرف قدرت سیاسى و تغییر زندگى انسانهای زمانه ما خیلى بیش از کافى باشد. عظمت میراثى که منصور حکمت برای ما گذاشته قاعدتا باید ما را قادر کند که از همه این مصافها که برای همه ما جدید هستند پیروز بیرون بیائیم، و خواهیم آمد.