کورش مدرسى: جنگ آمریکا علیه عراق نه دوازده سال پیش در مورد اشغال کویت بود و نه امروز درباره سلاحهای کشتار جمعى. این واقعیت را ما بارها توضیح دادهایم. آنچه که امروز دارد اعلام میشود تغییری در سیاست آمریکا نیست. باید بین سیاست آمریکا و تبلیغات جنگى آمریکا تفاوت گذاشت. اگر قرار باشد تبلیغات جنگى را قبول کنیم آنوقت باید بمباران اتمى هروشیما را خدمت به مردم ژاپن به حساب آورد و یا احیانا هیتلر را ناجى مردم شوروی دانست. یک پای هر جنگى تبلیغات جنگى است. مساله این است که امروز در جهان دستگاههای ارتباط جمعى و ژورنالیستهای نوکر همین تبلیغات جنگى را تکرار میکنند، در حدی که تبلیغات جنگى به عنوان سیاست خارجى آمریکا پذیرفته شده است. همه دستگاههای خبری و ژورنالیسم رسمى آزادانه و داوطلبانه به سخنگویان وزارت خارجه و وزارت جنگ دولت آمریکا و دولتهای غربى تبدیل شدهاند. بهر صورت، مبنای اتخاذ سیاست در قبال عراق، همانطور که قبلا توضیح دادهایم، اعمال نظمى نوین بر جهان منطبق با منافع آمریکا است. آمریکا سیاست جدید خود را پنهان نکرده است. دکترین "ضربه پیشگیرانه" (Pre-emptive Strike) مبنای سیاست خارجى آمریکا اعلام شده است. بر مبنای این سیاست، دولت آمریکا هر دولتى را که بتواند در آینده منافع آمریکا را نادیده بگیرد را امروز مورد حمله قرار میدهد. یعنى مخالفت با آمریکا در دنیا ممنوع اعلام میشود. اعمال چنین سیاستى تنها بر مبنای قدر قدرتى بى چون و چرای آمریکا ممکن است. آمریکا به عراق حمله میکند تا به دنیا درسى بدهد و سنت و قانون خود را اعلام کرده باشد. در نتیجه عراق سلاح کشتار جمعى داشته باشد یا نه آمریکا میخواهد جنگش را بکند و این مبنای سیاست آمریکا است. بقیه همه تبلیغات جنگى است.
کورش مدرسى: سرنگونى رژیم بعث باید به شیوهای انجام شود که موقعیت بهتری برای مردم عراق فراهم آورد. رژیم عراق را با زدن یک بمب اتمى بر بغداد هم میتوان سرنگون کرد. در نتیجه بحث تنها بر سر سرنگونى رژیم بعث نیست. بحث بعلاوه بر سر آنست که رژیم بعث چگونه سرنگون میشود و چه چیز جای آنرا میگیرد. حمله آمریکا به عراق با حمله به افغانستان متفاوت است. عراق یک جامعه شهری و متمدن با معیار های امروز جهان است. آمریکا در جنگ با عراق کل زیر ساخت اقتصادی و زیستى مردم عراق را نابود میکند. بعلاوه رژیم عراق رژیم بشدت خطرناک و جنایتکاری است. اگر سلاحهائى که میگویند دارد را داشته باشد و اگر علیه آمریکا سلاح شیمیائى و یا میکربى بکار ببرد چه کسى میتواند تضمین بدهد که آمریکا از سلاح هستهای یا شیمیائى استفاده نخواهد کرد؟ این یک ماجراجوئى است که قربانى آن مردم عراق خواهند بود. اما ترکیبى که آمریکا دارد بعنوان جانشین رژیم صدام سر کار میاورد هم جالب است. جمعى از اپوزیسیون عراق را جمع کرده که تنها یک چیز آنها مشترک است: ضدیتشان با آزادی و خوشبختى مردم عراق. بخش اصلى آنرا اسلامىها تشکیل میدهند. قرار است رژیم بعث برود و بجای امن و استخبارات نهى از منکر و لاجوریها وگیلانىهای عراق زمام را بدست بگیرند؟ قرار است مردم عراق بعد از این همه ذلت یک دور دیگر اسیر دست جریانات اسلامى شوند؟ قرار است زن بودن در عراق جرم اعلام شود؟ قرار است جنوب مال دار و دستههای اسلامى شیعهها، وسط متعلق به جریانات اسلامى سنىها و شمال هم بین ترکیه و دارودستههای ناسیونالیست کرد تقسیم شود؟ این آیندهای است که آمریکا برای عراق تدارک میبیند. هیچ انسانى که چند روز را زیر دست احزاب اسلامى گذرانده باشد، یا حکومت اینها را دیده باشد و یا لفت و لیس و بى دردی دار و دستههای ناسیونالیست کرد را تجربه کرده باشد، این آینده را نمیخواهد.
کورش مدرسى: اولا نباید حمله نظامى آمریکا شروع شود. جنگ آمریکا علیه عراق راه سرنگون ساختن رژیم عراق نیست. ثانیا باید عدم صلاحیت این مجلس اپوزیسیون عراق را اعلام کرد. ثالثا مردم عراق باید امکان داشته باشند که نظام آینده جامعه خود را تعیین کنند. این حق باید تضمین شود. جامعه بینالمللى اگر میخواهد نقش مثبتى در عراق بازی کند باید حقوق پایهای و حاشا ناپذیر مردم عراق را اعلام کند و جاری شدن آنرا تضمین نماید. اگر قرار است مجرمینى در دنیا اعلام شوند، این مجرمین زیرپا گذارندگان حقوق مردم هستند. و اگر قرار است جنگى در دنیا باشد این جنگ باید علیه کسانى باشد که حقوق پایهای مردم را زیر پا میگذارند. البته آنوقت احتمالا نام عربستان سعودی و کویت در بالای نام عراق ظاهر میشود. حقوق حاشا ناپذیر مردم هم روشن هستند. حقوقى نظیر آزادی بى قید و شرط بیان و تشکل، جدائى کامل مذهب از دولت و آموزش و پرورش، برابری کامل زن و مرد در حقوق و شئونات اجتماعى، غیر قومى اعلام کردن عراق و ممنوعیت انتساب آن به هر قومیت و ملیتى، و غیره.
کورش مدرسى: قبل از هرچیز اسلام سیاسى و ناسیونالیسم عرب را تقویت میکند. این دو جریان هردو جنایتکار و فاشیستى هستند. تاریخ آنها سیاه است. سیاست آمریکا و بخصوص مساله فلسطین منجر به تقویت اسلام سیاسى نه تنها در خاور میانه بلکه در سراسر جهان شده است. امروز اسلامى ها محملى پیدا کردهاند که به نام دفاع از مردم عراق به خیابانها بیایند. اسلام سیاسى چه در منطقه و چه در بقیه نقاط جهان دارد سمپاتى جلب میکند و این سمپاتى را تماما سیاست راسیستى و ضد انسانى آمریکا تامین کرده است.
کورش مدرسى: سیاست قلدر منشانه و ضد انسانى آمریکا در خاورمیانه باعث شده است که اسلام سیاسى در افکار عمومى مردم جهان و در خاورمیانه از موقعیت قویتری برخوردار شود. در بخش وسیعى از کشورهائى که اسلام بعنوان یک مذهب نفوذ دارد سیاست آمریکا در قبال مساله فلسطین از یک سو و سیاست ضد انسانى آن در قبال مردم عراق از سوی دیگر گوش شنوا را برای تبلیغات اسلامى باز کرده و میکند. اسلام سیاسى در این کشورها بعنوان سخنگویان اعتراض مردم علیه تحقیر و بى حقوقى مردم فلسطین، و حتى در ابعاد وسیعتر مردم کل منطقه، به جلو صحنه رانده میشود و نفوذش افزایش مییابد. حماس تنها یک نمونه است. قبلا گفتم که سیاست فاشیستى آمریکا فاشیسم را در مقابل خود تقویت میکند. یک واقعیت دیگر موقعیت اسلام سیاسى در افکار عمومى مردم آزادیخواه در جهان و بویژه در غرب است. سیاست آمریکا باعث شده است که درمقابل آینده تیره و تاری که آمریکا در مقابل جهان گرفته است مساله جنایتگری و خصلت ضد انسانى جنبش اسلامى در ذهن بخش وسیعى از مردم به حاشیه رانده شود. جریانات اسلامى که در صف اعتراض علیه جنگ کاملا حق به جانب به میدان آمدهاند، به واسطهگری بخشى از جریانات به اصطلاح چپ، جای برجستهای را گرفتهاند. این موقعیت، کار ما یعنى سازمان دادن اعتراض انسانى علیه بربریت آمریکا و وحشىگری جریانات اسلامى را مشکل کرده است. در این حد نفع آن شامل جمهوری اسلامى هم میشود. یعنى وضعیتى که سیاست آمریکا بوجود آورده است تلاش بسیار بیشتری را از ما میطلبد تا جمهوری اسلامى را بطور فعال زیر فشار افکار عمومى مردم جهان نگاه داریم. کار بجائى رسیده است که حتى دولتهای اروپائى برای توجیه مماشات و ساخت و پاخت خود با جمهوری اسلامى در ایران و با جریانات اسلامى در کشورهای منطقه زیر باد جنبش و احساسات ضد آمریکائى خوابیدهاند و سیاست خود را توجیه میکنند. از این نظر شاید بتوان گفت که سیاست آمریکا برای جمهوری اسلامى نوعى مشروعیت یا بهتر است بگویم فضای بازی را تامین میکند. اما این نه کل واقعیت است و نه حتى رنگ اصلى آن. مشکل جمهوری اسلامى به ته رسیدن حکومت اسلام در ایران و در مقابل مردم است. موقعیت مردم ایران در مقابل جنبش اسلام سیاسى با موقعیت مثلا مردم فلسطین یا مصر فرق میکند. در آنجا اسلام سیاسى اپوزیسون است و در ایران حاکم. مردم ایران علیه اسلام سیاسى دارند انقلاب میکنند. در ایران اسلام پرچم اعتراض به چیزی نیست. اسلام سیاسى جز پرچم جنایت و بدبختى چیزی نیست. اینکه در اروپا قضاوت در مورد اسلام سیاسى کمرنگ شده مستقیما مردم ایران را نسبت به اسلام سیاسى خوشبیبن تر و یا بیطرف تر نمیکند. مساله مردم ایران رفتن حکومت اسلام است. در نتیجه فاکتوری که به آن اشاره کردم، یعنى کاهش فشار بر جمهوری اسلامى، در چارچوب داخلى ایران تاثیری ندارد. خطری که جمهوری اسلامى را تهدید میکند یک خطر خارجى نیست که موقعیت خارجى تاثیر سریع و بلاواسطهای بر آن داشته باشد. خطری که جمهوری اسلامى را تهدید میکند خطر داخلى، یعنى انقلاب مردم است. درنتیجه موقعیت جمهوری اسلامى در مقابل مردم همان است که بود. و به این یک واقعیت دیگر را هم باید افزود. جمهوری اسلامى و جنبش اسلام سیاسى که آمریکا را بعنوان شیطان بزرگ معرفى کرده خود را آنتى تز آن معرفى کرده است. این شیطان علیرغم اینکه قرار بود نتواند "هیچ غلطى بکند" آمده و پشت تمام مرز غربى و شرقى ایران مستقر شده و یک حکومت جنایتکار دیگری که پرچم ضد آمریکائىگری را برداشته بود، یعنى حکومت بعث را، دارد سرنگون میکند. این واقعیت یک شکست استراتژیک برای جنبش اسلام سیاسى در ایران است. و موقعیت آنرا را در مقابل مردم ضعیف میکند. مردم را در مقابل رژیم جریتر میکند و روحیه دستگاههای رژیم را پائین میکشد.
کورش مدرسى: بنظر من نه! نمیشود نتیجه گرفت که اجرای این سیاست آمریکا جنبش سرنگونى طلبى را در موقعیت بهتری قرار میدهد. بعکس من فکر میکنم این به ضرر است. به چند دلیل: اولا این سیاست آمریکا میتواند به توهم و چشم امید دوختن بخشى از مردم به آمریکا برای اینکه جمهوری اسلامى را سرنگون کند منجر بشود. همین امروز بخشى از اپوزیسیون دارد این شیپور را باد میکند. تبلیغاتشان نوید سرنگونى جمهوری اسلامى توسط آمریکا را میدهد. بهر صورت به هر درجهای که این توهم زمینه پیدا کند فضای انتظار، لااقل برای مدتى، میتواند در جامعه بالا بگیرد. مردم را از این واقعیت دور میکند که سرنگونى جمهوری اسلامى زودتر و بهتر توسط خودشان انجام میشود. اینکه مردم در مقابل جمهوری اسلامى جری تر میشوند الزاما به معنى این نیست که علیه آن به تحرک سیاسى دامنه دارتر و وسیعتری کشیده میشوند. بعکس فضای امید به آمریکا میتواند بالا بگیرد و در عمل برای جمهوری اسلامى عمر بخرد. ثانیا بحث تنها بر سر سرنگونى نیست. این درست است که درمقابل جنبش حفظ و اصلاح جمهوری اسلامى جنبش سرنگونى طلبى قرار گرفته است. اما سوالى که امروز بیش از همیشه در مقابل جنبش سرنگونى قرار گرفته است این است که کدام سرنگونى؟ و قرار است بعد از جمهوری اسلامى چه کسى و چه نیرو و سنت سیاسى به قدرت برسد؟ آلترنانیوی که با دخالت آمریکا قوی میشود آلترناتیو راست پرو غرب است. اما برای فهمیدن ارمغانى که اینها برای مردم ایران دارند باید به آلترناتیو آمریکا و جریان راست پروغرب در عراق یا افغانستان نگاه کرد. مجموعهای از جریانات راست که از مردم بیشتر از جمهوری اسلامى میترسند بهمراه جریانات اسلامى آمریکائى شده حکومت را تشکیل میدهند. حاصل چنین حکومتى اتفاقا ادامه حاکمیت قوانین اسلامى، ادامه بیحقوقى زن، ادامه اختناق، ادامه فقر برای بخش وسیعى از مردم خواهد بود. آلترناتیو آمریکا در افغانستان یا آنچه در حال "دم کشیدن" در عراق است درست چیزی است که مردم ایران امید رها شدن از دست آن را دارند. در نتیجه تقویت موقعیت آمریکا به ضرر آرمانى است که مردم به خاطر آن علیه جمهوری اسلامى برخاستهاند. آرمان آزادی، آرمان کوتاه کردن دست مذهب از زندگى مردم، آرمان رفاه و پیشرفت، آرمان رهائى زن و آرمان خوشبختى انسان.
کورش مدرسى: حمله آمریکا به عراق و سرنگونى دولت عراق جغرافیای سیاسى جهان و بخصوص جغرافیای سیاسى خلیج فارس را تغییر میدهد. رابطه میان نیروهای سیاسى درگیر در منطقه و ایران را تا حد زیادی تجدید تعریف میکند. در نتیجه آینده سیاسى ایران هم از این موقعیت عمیقا تاثیر میگیردـ در این رابطه میتوان به چند مولفه اصلى اشاره کرد و بحث تفصیلى را در جای دیگری تعقیب کرد: اولا با حمله آمریکا به عراق و سرنگونى دولت عراق پای نظم نوین جهانى آمریکا در جهان محکم میشود. در قسمتهای قبل گفتم که آمریکا دارد قانون خودش را بر جهان حاکم میکند. سیاست رسمى آمریکا امروز بر این استوار است که مخالفت و حتى فکر مخالفت با آمریکا از جانب هر دولتى قابل پاسخگوئى با نیروی مسلح و بمباران و غیره از جانب آمریکا باشد. آمریکا دارد میگوید که اجازه نخواهد داد که دنیا دو یا چند قطبى شود. هر قطبى را سعى میکند در نطفه خفه کند. این هدف آمریکا است. که البته تا تحقق آن راه بسیار درازی دارد. اما بهر صورت اجرای سناریو سرنگونى رژیم صدام یک قدم مهم در تثبیت این سیاست است. حاصل این خواهد بود که اگر مردم در ایران و یا هرجای دیگری بخواهند خلاف جهتى که آمریکا میخواهد بروند ممکن است با عکسالعمل قلدر منشانه آمریکا روبرو شوند. ثانیا با سرنگونى رژیم عراق توسط آمریکا، ارتش آمریکا به یک نیروی مستقر و ثابت در منطقه تبدیل میشود. سیاست آمریکا این است که با سرنگونى دولت عراق و روی کار آمدن یک دولت دست نشانده آمریکا، لااقل در بخش وسیعى از جنوب عراق بطور بسیار طولانى، اگر نه دائم، مستقر شود. آمریکا عملا به یک دولت محلى تبدیل میشود که برای تحرک نیروهای نظامیش دیگر محتاج به راضى کردن این شیخ و آن دولت را ندارد. این دست آمریکا را در دخالت نظامى در منطقه بازتر میکند. ثالثا استقرار آمریکا در عراق، همانطور که قبلا اشاره کردم، بدیل راست پروغربى در ایران را میتواند تقویت کند. میتواند این ذهنیت را در مردم شکل دهد که آمریکا رژیم اسلامى را سرنگون میکند و آلترناتیو خودش، یعنى همین معجون جریان دست راستى و اسلامىهای آمریکائى شده که نمونه آنرا در افعانستان و عراق میبینیم، را سرکار میاورد. و این آلترناتیو در اذهان به بدیل طبیعى در مقابل جمهوری اسلامى تبدیل شوند. در یک کلمه اجرای این سیاست آمریکا و استقرار آن در منطقه ارتجاع در کل منطقه را در مقابل جنبش آزادیخواهى و برابری طلبى و جنبش انسانى تقویت میکند.
کورش مدرسى: اینها اساسا جریانات راست پرو غرب هستند که امروز سهوا یا فعلا سلطنتطلب نامیده میشوند. اینها افقى را نمایندگى میکنند که در آن برای مردم نه آزادی خواهد بود و نه برابری. حکومت اینها تنها بر گرده مردم میتواند استوار باشد و همیشه یک دستشان زیر عبای مذهب بوده است. امروز سیاست آمریکا برای این جریانات مائده آسمانى است و محکم به آن چسبیدهاند و تلاش میکنند که از آن حداکثر بهره برداری را بکنند. حکومت مطلوب آمریکا اینها هستند که میتوانند از شکل عربستان سعودی تا افغانستان و از مجلس اپوزیسیون عراق و تا رژیم مصر را تحویل دهند. اینها همه رنگش را در کیسه دارند. در هر حال این بخش است که از سیاست آمریکا حمایت میکند.
کورش مدرسى: جنبش ضد جنگ در پایهای ترین سطح اعتراض واقعى و انسانى بخش وسیعى از مردم علیه سیاست جنگ طلبانه و میلیتاریستى آمریکا است. اما این جنبش و این اعتراض در بسیاری از مواقع به همت جریانات چپ ناسیونایست و لیبرال میدان را برای دخالت جریانات اسلامى باز کرده است. در بسیاری از مواقع جریانات اسلامى پرچم الله و اکبر و فریادهای مذهبى را به پرچم این اعتراضات تبدیل کردهاند. حزب کمونیست کارگری ایران با تمام قوا در مقابل این جریانات اسلامى مى ایستد. ما معتقد نیستیم که یک نوع فاشیسم نوع دیگر آنرا قابل توجیه یا همراهى میکند. حزب کمونیست کارگری ایران صدای اعتراض بشریت امروز به بربریتى است که آمریکا و جریانات اسلامى مشترکا به جهان امروز تحمیل میکنند. سیاست حزب کمونیست کارگری ایران دخالت بسیار فعال در راهانداختن و هدایت اعتراض علیه جنگطلبى و سیاست میلیتاریستى آمریکا است. اما در همان حال حزب کمونیست کارگری ایران تلاش خواهد تا با روشنگری و بسیج مردم صف جنبش اعتراض علیه جنگ را از صف جریانات اسلامى جدا کند. حتى اگر بتواند در شرایط لازم حرکتهای آلترناتیو را سازمان دهد. درمورد مشخص عراق ما با هرگونه امتزاج جنبش علیه جنگ با جریانات اسلامى و طرفدار رژیم بعث مخالفیم. همانطور که گفتم ما در این جنبش فعالانه شرکت میکنیم، تلاش میکینم آنرا گسترش دهیم، کسان هرچه بیشتری را به صفوف آن جلب کنیم و در همان حال این حرکت را حرکت اعتراضى بشریت متمدن علیه بربریت نگاه داریم.
کورش مدرسى: بنظر میرسد که آمریکا قصد دارد جنگش را بکند. بعید است حاضر شود چند صد هزار نظامى و لشگر عظیم توپ و طیاره خود را بدون جنگ به آمریکا برگرداند. اما بنظر من هنوز ممکن است که فضای اعتراض علیه جنگ آنقدر بالا بگیرد که آمریکا عملا نتواند این سیاست را اجرا کند. ممانعت از جنگ هنوز شانس دارد. در نتیجه تنها نیروئى که امروز میتواند حمله آمریکا را نا ممکن کند اعتراض وسیع و میلیونى مردم بخصوص در اروپا و آمریکا است. زمینه این اعتراض امروز بیش از همیشه هست. اگر این اعتراض شکل بگیرد شانس هست. وگرنه آمریکا منتتظر نخواهد شد جنگش را خواهد کرد. حزب کمونیست کارگری در خارج کشور، دوش بدوش حزب کمونیست کارگری عراق، تلاش خواهد کرد که بخش فعال و بسیار فعال اعتراض علیه جنگ باشد و نیروی هرچه وسیعتری را به میدان اعتراض بکشاند و این اعتراض را از پرچم سیاه جریانات اسلامى و ناسیونالیست مبری نگاه دارد. گفتم این تنها امید برای ممانعت از جنگ است. در رابطه با خود ایران حزب تلاش خواهد کرد تا با روشنگری لطمات سیاسى این سیاست آمریکا به جنبش آزادی خواهى مردم ایران را محدود کند و با نشان دادن عواقب پیروزی آمریکا جنبش مردم ایران برای آزادی و برابری را نسبت به این سیاست مصون کند.