رفقا،
به کنگره چهارم حزب کمونیست کارگری ایران خوش آمدید. برای من، و برای همه ما، افتتاح کنگرهای که منصور حکمت در آن شرکت ندارد یکى از دشوارترین کارهائى است که میتوانست در مقابلمان قرار بگیرد. بار فقدان منصور حکمت، از نظر سیاسى، حزبى، فکری، اجتماعى و حتى از نظر شخصى و عاطفى آنقدر عظیم است که افتتاح این کنگره را به کاری تقریبا ناممکن تبدیل کرده است. بعد از این افتتاحیه ما مراسم بزرگداشت منصور حکمت را خواهیم داشت. در این مراسم سخنرانى افتتاحیه منصور حکمت در کنگره سوم حزب را پخش خواهیم کرد و یک بار دیگر با هم به او گوش خواهیم داد که پیامش چه بود و از کنگره و حزب میخواست کجا برود.
من در اینجا سعى میکنم کوتاه به آنچه که بعدا از از دست دادن منصور حکمت بر حزب کمونیست کارگری ایران گذشت، آنچه که در جامعه ایران اتفاق افتاد، موقعیتى که امروز در آن هستیم، کاری که باید بکنیم و کنگرهای را که باید داشته باشیم اشاره کنم.
تعداد زیادی از کسانى که میبایست در این کنگره شرکت میکردند نتوانستند در آن شرکت کنند. بخش مهمى از شرکت کنندگان در این کنگره میبایست از تشکیلاتهای حزب در ایران باشند. این رفقا به دلیل خفقان جمهوری اسلامى نتوانستند در انتخابات شرکت کنند و طبعا در این کنگره حضور ندارند. اگر این رفقا میتوانستند در این کنگره شرکت کنند تعداد ما در اینجا چندین برابر میشد. بعلاوه تعداد دیگری از رفقای ما و حتى نمایندگان این کنگره در خارج کشور هم نتوانستند در این کنگره شرکت کنند. جوبها و رودخانهها تبدیل به سیم خاردار شدهاند و نام مرز بر آنها گذاشته شده و عبور از آنها برگهای بنام پاسپورت میخواهد که به اکثریت مردم دنیا نمیدهند. میگویند انسان آزاد است هرجا زندگى کند. نمیگویند اول باید اجازه بگیرد و نمیگویند به اکثریت عظیم مردم دنیا این اجازه سفر را نمیدهند. تعدادی از رفقای ما، حتى آنجا که از زیر تیغ جمهوری اسلامى خارج شدهاند، چنین اجازه نامههائى را ندارند و نتوانستند در این کنگره شرکت کنند یا فقر و مشکل مالى حق شرکت در کنگره را از آنها سلب کرد. جای همه کسانى که میبایست در این کنگره شرکت کنند خالى است.
منصور حکمت در کنگره سوم با تشبیه حزب به یک قطار در حال حرکت، کنگره با این جمله شروع کرد که "در کنگره دوم گفتیم که منظرههای سیاسى عوض میشود" منظرهها با آنچنان سرعتى تغییر میکند که گاهى تعقیب آنچه که در بیرون این قطار در حال تغییر است ساده نیست. اما سوال مهم این است که آیا حزب کمونیست کارگری میتواند خودش را آنقدر عوض کند که پاسخگوی تغییر دنیای بیرون باشد و بفهمد که چه کارهائى را انجام دهد، پاسخگوی چه توقعاتى باشد و چه افقهائى را در مقابل خود قرار دهد؟ من فکر میکنم امروز هم همین تعبیر منصور حکمت درست است. امروز هم وقتى دنیای را با دنیای آستانه کنگره سوم مقایسه کنید متوجه میشوید که منظرهها به شدت تغییر کردهاند. جامعه، تغییر کرده، حزب کمونیست کارگری هم تغییر کرده است. حزب کمونیست کارگری در مقابل کارها و وظایف بزرگ و جدیدی قرار گرفته است که اگر پاسخگوی آنها در همه ابعاد نباشد شانس ما برای جهت دادن به تحول عظیم اجتماعى که در راه است و شانس به پیروزی رساندن انقلابى که در راه است از دست میرود.
منصور حکمت در کنگره سوم گفت سال گذشته، سال حزب کمونیست کارگری ایران بود. سال خاتمى نبود، سال خامنهای نبود، سال رفسنجانى و دو خرداد نبود، سال حزب کمونیست کارگری ایران بود. امروز من میگویم سال گذشته هم سال حزب کمونیست کارگری ایران بود. به گواهى دنیای بیرون از ما و اتفاقاتى که افتاد امسال سال حزب کمونیست کارگری ایران بود. شعار و پرچم اعتراضات خرداد و تیر امسال نشان داد که سال سال حزب کمونیست کارگری ایران است. سخنرانى مظفر محمدی برای مردم سنندج نشان داد که امسال سال حزب کمونیست کارگری ایران است. تظاهراتها و اعتراضات ١٦ آذر نشان داد که سال سال حزب کمونیست کارگری ایران است و بالاخره سرنوشت شیرین عبادی، کل پوزیسیون و اپوزیسیونى که برای او هلهله کشیدند و آنچه که در اسلو در مقابل کمیته نوبل گذشت نشان داد که امسال سال حزب کمونیست کارگری ایران است. از دو خرداد حتى جنازه سیاسىاش هم نمانده است. این جریان بلحاط سیاسى، ایدئولوژیک، آرمانى و تشکیلاتى فروپاشید. جنبش اصلاح جمهور اسلامى فروپاشید و هزیمت از صفوفش همگانى شده است. جز یک عده روشنفکر ابله که فکر میکنند مردم و سرنگونى طلبى در میدان نیستند و جمهوری اسلامى در حال طى پروسه رشد سرمایه داری و روند متعارف شدن است، کسى به ماندن جمهور اسلامى امیدی ندارد. امسال سال گنجى نبود، سال عبادی نبود، سال منتقدین تازه به دوران رسیده دو خرداد نبود. سال کنفرانس برلینىها بود. ایران کنفرانس برلینى شد. جامعه ایران به چپ چرخید حال راست و دو خرداد اصلا خوب نیست. جامعه به چپ چرخید و چپ جامعه حزب کمونیست کارگری ایران است. در اعتراضات خرداد و تیر و در اعتراضات ١٦ آذر همه اپوزیسیون از طرفدار رژیم تا غیر طرفدار رژیم آن از دو خرداد تا سلطنت طلبان و از مجاهدین و مسلمانان تازه دمکرات، که اخیرا با تاخیر ١٤ قرن کشف کردهاند سکولاریسم یعنى "هرکس به دین خودش!" تا گروههای ناسیونالیست کرد و چپهای نیمه اسلامى نیمه ناسیونالیست همه و همه در مقابل مردم شعار رفراندم را قرار دادند. حزب کمونیست کارگری تنها جریانى بود که در مقابل آن ایستاد و مردم شعار رفراندم را ندادند. گفتند آزادی، گفتند برابری و گفتند مرگ بر جمهوری اسلامى. حتى یک نفر هست که نداند این شعار مال چه حزب و چه جریانى است یا در آن تردید داشته باشد؟ باور نمیکنم. خیلى ساده سال گذشته سال حزب کمونیست کارگری ایران بود. حزب کمونیست کارگری ایران در صحنه سیاسى پرچمى را بلند کرد که دارد پرچم مردم در سرنگونى جمهوری اسلامى میشود. سال گذشته سال عروج حزب کمونیست کارگری بود. اما این همه تصویر نیست.
انقلابى که در ایران در حال شکل گیری است بعد از انقلاب فرانسه یکى از عمیقترین انقلابات علیه مذهب و ارزشهای فکری مذهبى است. یکى از جنبهای مهم این ضد مذهبى بوده آن است. انقلابى است که حاکمیت خدا بر انسان و ارزشهای آن را به نقد میکشد. انقلابى است که علاوه بر هرچیز هدفش اثبات اصالت انسان در مقابل خدا است. بحث فقط جدائى مذهب از دولت نیست. بحث یک تحول ضد مذهبى و یک روشنگری عمیق فکری و اجتماعى است. بحث زدن زیر مذهب و زدن زیر خدا است. انقلابى است برای بیرون کردن خدا از عمل و مناسبات جامعه و راندن آن به جائى که، حداکثر، به آن تعلق دارد یعنى فکر فردی آدم مذهبى. رابطه جامعه و بخصوص نسل جوان آن با مذهب و ارزشهای مذهبى گویای این است. و چه کسى جز حزب کمونیست کارگری این طغیان علیه خدا و این جنبش برای مبنا قرار دادن انسان را نمایندگى میکند؟ حتى اپوزیسیون راست محافظهکار که دور سلطنت جمع شدهاند و ادعای غربى بودن میکند نمیتوانند این تحول را نمایندگى کند. هنوز علامتشان یک گربه است که شمشیر کج على (ذولفقار) را دستش دادهاند. هنوز میگویند سلطنت ودیعهایست الهى که کسى به کس دیگری داده است. تمام عمرشان با مذهب زندگى کردهاند هنوز میگوید اسلام و آخوند خوش خیم و بد خیم داریم و هنوز بجای جدائى دین از دولت و بجای بیرون کردن مذهب و هر تظاهر و ارجاع مذهبى از دولت و همه نهادهای اجتماعى، "هرکس به دین خودش" را بعنوان سکولاریسم قالب میکنند.
انقلابى که در ایران در حال شکل گیری است، به تعبیر منصور حکمت، زنانه هم هست. جنبشى است علیه ستمکشى زن. جنبشى است برای رهائى زن در همه ابعاد آن. تنها بر علیه قوانین ضد زن نیست. علیه ارزشهای مذهبى و مرد سالارانه است. بخش مهمى از جنبش خلاصى فرهنگى است که هیچ کس و هیچ جریانى مثل حزب کمونیست کارگری آن را نمایندگى نمیکند. دیگران هنوز به حجاب خوب و بد قائل هستند هنوز به حجاب کودک اعتراض ندارند هنوز مرد سالاری، عقب ماندگى جهان سومى و آل احمدیسم و تلقیات مذهبى از زن از سر و کولشان بالا میرود. عمق تعلق جنبش ما و جریان ما به ارزش انسان به مثابه پایه همه ارزشهای دیگر اجازه داده است که حزب ما در این میدان هم پرچمدار اعتراض مردم باشد.
امسال سال حزب کمونیست کارگری ایران بود و حزب کمونیست کارگری ایران در موقعیت جدیدی قرار گرفته است. بازهم سوال این است که آیا این کنگره و این حزب موقعیت جدید را تشخیص میدهد، مسائلى که در مقابل آن قرار میگیرد را میبیند و آیا پاسخگوی این موقعیت و مسائل و وطایف ناشى از آن میشود؟ آیا میتواند از فرصت محدودی که برای در آوردن قدرت از دست جمهوری اسلامى، برای گرفتن قدرت، برای سازمان دادن و پیش راندن انقلابى که در راه است و برای ساختن سوسیالیسم بوجود آمده استفاده کند یا نه؟ حزب ما باید مسائل ریز و درشتى که در این رابطه در مقابلش قرار میگیرند را تعریف کند و به آنها جواب دهد. باید حلقههای اساسى پیشرفت را تعیین کرد.
منصور حکمت جوابش به شرایط کنگره سوم را در یک بسته بندی یا زیر یک تیتر عمومى مطرح کرد. گفت باید یک حزب سیاسى ساخت. من فکر میکنم که این عنوان هنوز عنوان عمومى درستى برای کار و جهتى است که در مقابل ما قرار گرفته است. باید حزبى بسازیم که هرکس در هر کوچه، هر محل، هر کارخانه و کارگاه و هر مدرسه و ادارهای که میخواهد مبارزه کندو حقش را میخواهد بتواند به آن بپیوندد و این حزب بتواند او را متشکل و متحد کند و بتواند به نیروی این تشکل و اتحاد دنیای اطراف را تغییر دهد. یک حزب سیاسى که توسط مردم قابل انتخاب است: میتوانند به آن بپیوندند. حزب سیاسى که مردم را به خیابان مى آورد، حزب سیاسى که در هر کوچه یک آژیتاتور سوسیالیست دارد که میتواند مردم را بسیج کند. حزب سیاسى که میتواند مردم را از نقطه الف به نقطه ب برساند و انقلاب را سازمان دهد و سرنگونى جمهوری اسلامى را با قدرت گیری خود، با آزادی انسان و با پیروزی سوسیالیسم ممزوج کند. ما پیروزی نیم بند نمیتوانیم داشته باشیم. همه ما این را میدانیم. یا ما پیروز میشویم یا کمونیسم شکست خورده را سالهای سال عقب میزنند.
اما علاوه بر این یک مسئله دیگر، یک سوال حیاتى دیگر در مقابل حزب کمونیست کارگری ایران قرار گرفته که جواب درست به آن شرط بقای حزب است. این سوال، سوالى است که بیش از دو سال است که ذهن ما، و بنظر من ذهن بخش اعظم آدمهای فکور و سیاسى، را بخود مشغول کرده است. حزب کمونیست کارگری بعد از منصور حکمت چگونه حزبى است؟ این سوال درونى ما نیست. بارها گفتهام، سوالى است به وسعت جامعه. مردم میپرسند. میپرسند چه چیز چسب درونى حزب کمونیست کارگری ایران خواهد بود. منصور حکمت فقط لیدر این حزب نبود. علاوه بر هرچیز چسب درونى این حزب بود. منصور حکمت فقط رهبر فکری این حزب نبود، همه چیزش بود. سازماندهاش بود، متفکرش بود، اتوریته غائى بود. همه میدانند که حزب کمونیست کارگری منصور حکمت را نمیتواند جایگزین کند. این شخصیتها در تاریخ اتفاق مى افتند. مى آیند، نقش بازی میکنند و میروند. کسى را نمیشود سازمان داد و شغل منصور حکمت را به او داد. این را هر آدم عاقلى میفهمد. در نتیجه سوال این میشود که حزب کمونیست کارگری بعد از منصور حکمت چگونه خود را همان حزب با همان چسبندگى و با همان چابکى فکری و عملى و با همان عمق و رادیکالیسم نگاه خواهد داشته؟ آیا به همان شکل غیر متعارف به چالش دنیای بیرون خواهد رفت؟ آیا دنیای بیرون را تغییر خواهد داد یا تنها با آن همگام خواهد شد. آیا مثل دوره منصور حکمت در مقابل سوالات دنیای بیرون جوابهائى به همان اندازه رادیکال و نو و عمیق خواهد داشت؟ اینها سوالاتى است که مطرح است و از ما میپرسند. حزب کمونیست کارگری بعد از منصور حکمت باید راهش را پیدا کند. قانون و منطق کار حزب و پاسخ به این سوالات را پیدا کند. منصور حکمت را نمیشود جایگزین کرد و پروسههائى که منصور حکمت بودن یک جز انتگره آن است را هم نمیشود باز تکثیر کرد. در نتیجه باید راه فائق آمدن به این مساله را پیدا کرد.
از دست دادن منصور حکمت عظیم ترین ضایعه و لطمهای بود که این حزب میتوانست بخورد. هرچند تلو تلو خوردن اولیه بعد از چنین ضایعهای طبیعىترین پى آمد این اتفاق است. اما حزب کمونیست کارگری از این آزمون سر بلند بیرون آمد. رهبری حزب کمونیست کارگری اجازه نداد که جنبش سرنگونى جمهوری اسلامى بى پرچم شود یا جریانات دیگر مردم را به زیر پرچم خود بکشند. ما قطعا نمیتوانستیم پرچم را به آن بلندی که منصور حکمت میتوانست برفرازد بلند کنیم اما با اتکا به همان فاکتورهائى که در اول این افتتاحیه به آن اشاره کردم حزب کمونیست کارگری، رهبری و کادرهای آن پتانسیل عظیمى را از خود نشان داد. نشان دادند که جنس این حزب جنس حزب منصور حکمت است. خونسرد در چشم تلخترین واقعیت نگاه میکند، آنرا میشناسد و تغییر میدهد. واقعیت تلخ را با تهیج فرقهای جواب نمیدهد راه پیدا میکند.
امسال سال حزب کمونیست کارگری بود در نتیجه وطایفى که در مقابل قرار میگیرد وسیعتر و سنگینتر است و جسارت و کاردانى بیشتری را از ما طلب میکند. ما در چندین عرصه با مصافهای مهمى روبرو هستیم. این حزب باید کماکان سمبل و رهبر نه گفتن مردم به جمهوری اسلامى شود. این حزب باید یک انقلاب را سازمان دهد، این امر مستلزم کارهای بشدت بزرگ و متنوعى است. کارهائى شبیه راه اندازی رادیو و تلویزیون ٢٤ ساعته. این حزب باید حزب سیاسى که از آن ضصبت کردمبشود. حزبى که مردم را بخود جلب میکند، آنها را سازمان میدهد، قدرت دارد و تناسب قوا را تغییر میدهد. باید به مسائل بسیار واقعى جواب بدهد. باید بداند در شرایط امروز ابزار و پروسه تغییر تناسب قوا کدام است؟ سازمان حزب چه تغییری باید بکند؟ در کنار رهبری سیاسى، در کنار پرچمى که بلند میکنید باید نیرو باشید. باید نیروئى که به شما میپیوندد را فعال نگاه دارید و به ابزار تغییر آگاهانه اوضاع تبدیل کنید. در خارج کشور چکار میکنیم؟ صورت مساله ما در خارج کشور به میدان آوردن دهها هزار ایرانى و صدها هزار مردم آزادیخواه است. ما برای پیروزی سوسیالیسم برای در قدرت نگاه داشتن دولت سوسیالیستى احتیاج به تحرک میلیونى مردم در خارج ایران داریم. تئوری و مسائل سازمانى یک حزب تودهای در خارج کشور چیست؟ در داخل کشور این تئوری و مسائل کداماند؟ آیا میتوانیم به اندازه کافى کمک مالى جمع کنیم؟ بدون پول هیچ انقلابى قابل سازمان دادن نیست. هیچ دولتى که به ما کمک نمیکند. منشا کمک مالى ما مردم در غرب هستند. چگونه این کمک جمع میشود؟ ما تازه صورت مسئله و خطوط کلى جواب را فقط باز کردهایم.
روشن کردن جهت، کار کنگره است. قظعنامهها و بیانیههائى که دفتر سیاسى به کنگره پیشنهاد کرده در این راستا است. میخواهد بگوید این حزب به قدرت برسد چکار میکند؟ برای به قدرت رسیدن چه میکند؟ اعلام میکند که انقلابى در حال شکل گیری است و حزب متوجه وظایف خود هست. و اعلام میکند که وقتى که به قدرت رسید با مهمترین مسائل جامعه چه رفتاری میکند. اعلام میکند که وقتى ما به قدرت برسیم، در جامعهآینده ایران، حق بشر چیست و منبای آزادی و برابری کدام است. مبنای قانون اساسى و هر قانون دیگری کدام است و با مذهب چکار میکنیم به مسئله زن چگونه جواب میدهیم. قطعنامه و بیانیه های پیشنهادی اعلام میکنند که حزب کمونیست کارگری چگونه به انقلاب در حال شکل گیری در ایران برخورد میکند، چگونه آن را سازمان میدهد. این حزب وقتى که به قدرت برسد چکار میکند. حزب دارد آزادی و برابری را برای مردم به زبانى قابل فهمتر معنى میکند.
حزب کمونیست کارگری انقلاب آتى ایران را سازمان میدهد اما در همان حال کلیه امکانات خود را بسیج میکند که اگر کسى بخواهد دست به کودتا بزند، حزب کمونیست کارگری نتنها کنترل شهرهای کردستان را از دست رژیم خارج میکند، بلکه با اتکا به نفوذ و قدرت کنونیش ایران را برای کودتا کنندگان احتمالى غیر قابل حکومت خواهد کرد.
رفقا
ما داریم بزرگترین حزب سیاسى تاریخ ایران و بزرگترین پدیده سیاسى آن جامعه و در سطح جهان بعد از انقلاب اکتبر بزرگترین تحول را شکل میدهیم. این مصافى است که در مقابل ما و در مقابل این کنگره قرار دارد. این بزرگترین جدال و بزرگترین مصاف تاریخ زندگى تک تک ما است. مهم این است بعد از صد سال ما شانس پیروزی داریم. شانس داریم که تکلیف جامعه را به نفع بشریت و رهائى قطعى انسان روشن کنیم. باید به استقبال این جدال رفت. حزب کمونیست کارگری ایران به ژرف اندیشى و رادیکالیسم منصور حکمت در این راه احتیاج دارد. تجربه این دوره نشان داد که گرچه حزب کمونیست کارگری ایران منصور حکمت را از دست داد اما حکمتیست باقى ماند. این نقطه خوبى برای حرکت است. باید روی آن ساخت. برای کنگره و برای همه شما آرزوی پیروزی دارم.