اشارات اخیر مقامات دولت آمریکا به در پیش گرفتن سیاست "تندتری" درقبال جمهوری اسلامى فضای سیاسى ایران را بشدت تحت تاثیر قرار داده است. این فضا بیشتر از آنکه محصول اشارات مستقیم مقامات آمریکائى باشد حاصل فضا سازی دستجات مختلف سلطنت طلب، جرایانات دو خردادی و دستگاههای تبلیغاتى بویژه بىبىسى است.
اپوزیسیون راست و مهمتر از همه سلطنتطلبان بدنبال بوی پول و قدرت منفعت خود را در این مییابند که سناریو عراقیزه کردن ایران توسط آمریکا را باد بزنند. دو خردادیها که خاصیت نجات جمهوری اسلامى از دست مردم را از دست دادند میخواهند اینبار خود را نجات بخش جمهوری اسلامى از دست آمریکا معرفى کنند. های و هوی در مورد خطر آمریکا قرار است این مرده را احیا کند. ژورنالیستهای "محترم" نظیر بىبىسى را هم از هر سر بگیرید فرق نمیکند.
اما جنبه ساختگى و اغراق آمیز فضای "آمریکا در فکر حمله به ایران است" از اهمیت آن در فضای سیاسى ایران و سرنوشت مبارزه مردم برای نجات از بختک جمهوری اسلامى کم نمیکند. دنیای ما دنیای بعد از جنگ آمریکا علیه عراق است. دنیای سیاست "ضربه پیشگیرانه" است، دنیائى است که ظاهرا آمریکا میتواند با جنگ یا با تهدید به جنگ رژیمهای مورد نظر خود را سر کار بیاورد. جنگ یا تهدید جنگ مبنای سیاست "تغییر رژیم" بشیوه آمریکا است. جنگ شمشیر دامکلسى است که آمریکا بر سر کل منطقه نگاه داشته است. بدون جنگ و بدون تهدید جنگ سیاست "تغییر رژیم" معنى چندانى ندارد.
حمله آمریکا به ایران ممکن است در نگاهى دقیقتر نامحتمل بنظر برسد اما سناریو آنقدر هراسناک است و نتایج چنین جنگى آنقدر برای مردم ایران مخرب که هر انسان آزادیخواهى باید بکوشد تا مانع تحقق آن شود. اگر جنگى براه بیفتد مردم ایران بیش از هرکس، و پیش از هرکس، قربانى آن خواهند بود. آنچه در عراق اتفاق افتاد در مقابل آنچه که در ایران، در صورت حمله آمریکا، اتفاق خواهد افتاد یک داستان ساده است.
قرار است ملیونها تن بمب به سر مردم و شهرهای ایران ریخته شود، قرار است کل زیربنای اقتصادی نابود شود، قرار است جامعه به قهقرا برده شود، قرار است بنیاد مدنیت گسیخته شود و هر گوشه این جامعه بدست دارودستهای قومى یا مذهبى مسلح و یا صرفا یک باند مسلح بیفتد. قرار است مردم ایران بجای جهش از قرن اسلام به دنیای مدرن، به دنیای آزادی و برابری، به چند قرن قبل از اسلام مراجعت داده شوند. و قرار است تا سالهای سال مردم ایران بجای آزادی، تباهى فیزیکى و معنوی را تجربه کنند. این هزینه ایست که ظاهرا مردم ایران بعد از مردم عراق در خطر پرداختن آن هستند. این سناریوئى است که در دنیای "ضربه پیشگیرانه" در دنیای بعد از حمله به عراق و در نظم نوین جهانى ممکن است.
اما این تنها یک ممکن ساده نیست. بحث بر سر احتمال تباهى کامل چند نسل از مردم ایران است. باید در مقابل این احتمال ایستاد. باید بشریت متمدن را علیه این بربریت بکار انداخت. این احتمالى است که حتى اگر در ایران هم تحقق پیدا نکند بطور قطع بر سر بخش دیگری از مردم در گوشه دیگری از دنیا نازل خواهد شد. نیروهای این سناریو سیاه، چه محلى و چه جهانى، را باید منزوی کرد.
اما مشکل دولت آمریکا و مشکل نطم نوین جهانى تنها دولت جمهوری اسلامى نیست، همانظور که درمورد عراق مشکل آمریکا دولت عراق نبود. مسئله این است که، در تمایز با عراق، در ایران مردم خود در حال تغییر رژیم جمهوری اسلامى هستند. جمهوری اسلامى رفتنى است. اگر یک پایه سیاست آمریکا موقعیت امروز جمهوری اسلامى و قدر قدرتى دولت آمریکا است، یک پایه بهمان اندازه مهم هر سیاست دولت آمریکا تعیین آینده ایران است. "بعد از جمهوری اسلامى" همان قدر مسئله سیاست خارجى آمریکاست که "جمهوری اسلامى".
در اینجاست که اتفاقا بعکس آنچه که اعلام میشود، سیاست "تغییر رژیم" آمریکا نه قرار است آزادی برای مردم ایران به ارمغان آورد و نه رفاه و نه خوشبختى. آنچه در عراق و افغانستان میگذرد آئینه وضعیتى است که آمریکا به مردم ایران و جامعه ایران تحمیل خواهد کرد. در دفاع از دستاوردهای مردم ایران، در مبارزه علیه حکومت اسلامى، در دفاع از پیشرفت ایدهها و آرمانهای انسانى که در خیزش مردم ایران علیه جمهوری اسلامى نمایندگى میشود، و در دفاع از آینده آزاد، برابر و خوشبختى که مردم ایران میتوانند در مقابل جمهوری اسلامى بدست آورند باید این سیاست آمریکا را خنثى کرد. باید صف بشریت متمدن علیه این توحش و ارتجاع را محکمتر کرد.