صفحه اول

انتشار آثار منصور حکمت حق همه است

در پاسخ به فحاشی های رهبری جدید حزب کمونیست کارگری ایران



با اعلام خبر انتشار منتخب آثار منصور حکمت، به مناسبت هفته منصور حکمت، با سیلی از اتهامات از قبیل ”زبون“ ”دزد“ و ” سارق“ و غیره از جانب آذر ماجدی و رهبری جدید حزب کمونیست کارگری ایران مواجه شدیم. جای تاسف بسیار است که بجای پرس و جو، بجای کمک در انتشار آثار منصور حکمت، آذر ماجدی و رهبری جدید حزب کمونیست کارگری مجددا خود را محتاج بکار گیری این زبان و ردیف کردن چنین اتهامات و الفاظی یافته اند. مدتی صبر کردیم به این امید که شاید عکس العمل فردی، عصبی و فوری بوده و کسی پیدا میشود که کنترلی بر این رفتار غیر اجتماعی، غیر سیاسی و تماما ناموجه را اعمال کند. اما اعلامیه های بعدی تکلیف را روشن کرد. حزب کمونیست کارگری این مسیر را دوباره انتخاب کرده و این مساله از جانب ما پاسخی را میطلبد.

کل اتهامات ”دزدی“ و ”سرقت“ كه به ما نسبت داده اند بر دو استدلال استوار است: اول ”وصيّت“ منصور حکمت در مورد انتشار آثارش و دوم ”حق تالیف” آذر ماجدی بر آثار منصور حکمت. بعلاوه مجموعه ای نکات تبعی دیگر

١ – داستان ”وصيّت” در مورد حق انحصاری

ادعا این است که منصور حکمت انتشار آثارش را انحصارا به آذر ماجدی واگذار کرده است و من هم گویا این ادعا را در پلنوم ١۶ تایید کرده ام. میگویند کورش خودش هم گفته (!!) میگوئید نه؟ اینهم نوارش روی ”روزنه” تحت عنوان ”سخنان کورش مدرسی در مورد حق انحصاری آذر ماجدی در مورد آثار منصور حکمت در پلنوم ١۶”. اما هر دو ادعا یعنی واگذاری حق انحصاری آثار منصور حکمت به آذر ماجدی و تایید این ادعا توسط من فاقد حقیقت اند. هرکس که به نوار گوش کند متوجه میشود که این عنوان یک تحریف آشکار است که جز تقلب شایسته نامی نیست. پیچاندن آگاهانه واقعیات در خدمت منافع کوچک است.

منصور حکمت در مکالمه ای که من و آذر ماجدی در آن حضور داشتیم به آذر ماجدی گفت:

”همه آثارم از نوشته های سیاسی تا نامه و شعر همه را منتشر کن . سخنرانی ها را پیاده کن ادیت کن و منتشر کن”

این کل مکالمه ای است که من شاهد آن بودم. نه صحبتی از حق انحصاری کسی در میان بود، نه بحث حذف چیزی از نوشته ها و گفته های او و نه ممنوعیت اینکه کس دیگری این کار را انجام دهد. از نظر من این صحبت چیزی جز سفارش انتشار آثارش به آذر ماجدی نبود و نیست.

آذر ماجدی برای انجام این کار بنیاد منصور حکمت را تاسیس کرد. تاسیس بنیاد منصور حکمت ضمن اینکه با استقبال ما روبرو شد در پلنوم ١۶، پلنوم بعد از از دست دادن منصور حکمت، منجر به بالا گرفتن یک نگرانی از جانب عده ای از اعضای کمیته مرکزی و کادرها شد. برای این رفقا، که امروز تعدادی از آنها در رهبری حزب کمونیست کارگری هستند سوال این بود که آیا حزب کمونیست کارگری دارد حق انتشار آثار منصور حکمت را از دست میدهد؟ و آیا این حق انحصاری آذر ماجدی است؟ این نگرانی بویژه در کنار یک پیشنهاد شفاهی و حاشیه ای آذر ماجدی برای تصویب قراری که بر طبق آن ”نقل خاطره” از منصور حکمت بدون تایید ایشان ممنوع اعلام شود، نگرانی از آینده حزب و نقشی که ایشان با اتکا به رابطه شخصی اش با منصور حکمت برای خود قائل است را تشدید کرد.

بر این متن و برای تضمین انتشار آثار منصور حکمت من خطاب به پلنوم گفتم:

” من فقط میخواستم (بگویم) منصور حکمت در حضور من خواست (آذر ماجدی) همه آثارش از نامه و نوار و غیره – مجموعه کامل آثارش را آذر ماجدی منتشر کند. خودش این مسئولیت را به آذر داده است. “ (نقل از نواری که تحت عنوان ” سخنان کورش مدرسی در مورد حق انحصاری آذر ماجدی در مورد آثار منصور حکمت در پلنوم ١۶” روی سایت روزنه گذاشته اند)

من نه تنها یک کلمه در مورد حق انحصاری حرف نزدم و ادعای غیر واقعی ”انحصار” این حق به ایشان را تایید نکردم بلکه در پاسخ به تعدادی از رفقا که نگران حق حزب در انتشار آثار منصور حکمت بودند گفتم که هرکس، از جمله حزب، میتواند آثار منصور حکمت را منتشر کند و بنیاد منصور حکمت حقی را از حزب سلب نمیکند. این توضیح برای تعدادی از رفقا کافی نبود و اتفاقا درست به دلیل همین بحث، بر خلاف ادعای آذر ماجدی قرار مربوط به بنیاد منصور حکمت در پلنوم اتفاق آرا نیاورد. تعداد آرای مخالف یا ممتنع را بیاد ندارم اما بحث بر سر انحصار حق آذر ماجدی بر انتشار آثار منصور حکمت در گرفت و بحث من همان بود که به آن اشاره کردم.

ما میخواستیم آثار منصور حکمت را منتشر کنیم، منصور حکمت مسئولیت را به آذر ماجدی داده بود، احتیاجی به کنکاش انگیزه ای آذر ماجدی یا کس دیگری نبود. موثرترین راه برای تضمین انتشار آثار منصور حکمت در آن متن حمایت از بنیاد منصور حکمت بود. من از قرار حمایت حزب از بنیاد منصور حکمت دفاع کردم. امروز هم فکر میکنم کار درستی بود. ساده ترین راه در آن زمان برای انتشار آثار منصور حکمت بود.

برخلاف ادعای امروز رهبری حزب کمونیست کارگری در هیچ کجای این پروسه نه تنها بحثی از حق انحصاری در میان نبود بلکه برعکس حتی اگر غیر مستقیم هم مطرح شد با مخالفت صریح روبرو شد. مخالفت من با این حق انحصاری، همانطور که اشاره شد، در بحث بر سر قرار مربوط به ”نقل خاطره” هم مستتر است. این بحث آن زمان با مخالفت تند من و رفقای دیگری که امروز در همان حزب کمونیست کارگری هستند اصلا جرات مطرح شدن پیدا نکرد.

استدلال من ساده و سر راست بود. منصور حکمت بخشی از تاریخ زندگی عده زیادی از کمونیست ها است. فلسفه و مسیر زندگی بسیاری را تغییر داده است و به همین دلیل متعلق به همه است. منصور حکمت همانقدر به آذر ماجدی و من، که آنوقت یكى از نزدیک ترین افراد به منصور حکمت و خانواده اش بودم، تعلق دارد که به همه کمونیست های دیگر. ما حق نداریم کسان دیگری را از بخشی از زندگیشان محروم کنیم. شخصا نه میخواهم و نه میتوانم خاطراتم را از منصور حکمت تعریف کنم. به لحاظ عاطفی قدرت آن را ندارم و به لحاظ سیاسی، با موقعیتی که دارم، این کار را درست نمیدانم. اما بازگوئی خاطرات را حق هر کس میدانم و مطمئن هستم که برای بسیاری این بازگشت به خاطره ها، هم فشار عاطفی از دست دادن منصور حکمت را تا حدودى تخفیف میدهد و هم تصویری همه جانبه تر، و نزدیک تر به حقیقت، از منصور حکمت بدست میدهد. تا امروز به این قول و این سیاست وفادار مانده ام.

آذر ماجدی و رهبری كنونى حزب کمونیست کارگری در این “نقل” وقایع آگاهانه مکالمه فوق الذکر با منصور حکمت را به ”وصيّت” و بعدا برای دراماتیزه تر کردن بیشتر آن را به ”وصيّت آخر” تبدیل کرده و سفارش منصور حکمت به آذر ماجدی را حق انحصاری او معنی کرده اند. امری که نه واقعیت دارد و نه با کل فلسفه زندگی سیاسی منصور حکمت خوانا است. منصور حکمت سفارش های زیادی را به افرادی که به او نزدیک بودند کرد. هیچکدام از ما نه این سفارشات را جائی تکرار کردیم، نه به آن عنوان ”وصيّت آخر” دادیم و نه از این مکالمات برای خود سرمایه سیاسی ساختیم.

تفاوت میان سپردن یک مسئولیت با واگذاری حق انحصاری بیش از آن روشن است که محتاج توضیح باشد. اما برای باقی نگذاشتن ابهام این مثال را در نظر بگیرید: دولتی مسئولیت ساختن خانه برای بی مسکن ها را به نهادی واگذار میکند. این به معنی حق انحصاری یعنی اینکه هیچ کس دیگری حق انجام این کار را ندارد، نیست. هرکس میتواند خود علاوه بر نهاد ”مسئول” برای بی خانمان ها خانه بسازد. کسی که چنین خیرخواهی را دزد یا سارق اعلام کند هر امری که داشته باشد امرش ساختن خانه برای بی مسکن ها نیست. مسئول ماموریت دارد و قابل عزل و نصب است، صاحب انحصاری، صاحب مالش است و به کسی پاسخگو نیست.

منصور حکمت از آذر ماجدی خواست که همه آثارش را منتشر کند. همین. و ما نه تنها ممانعتی در این راه بوجود نیاورده ایم بلکه آن را تسهیل کرده ایم.

ما تا وقتی که در حزب کمونیست کارگری بودیم به قرار پلنوم ١۶ متعهد ماندیم. از جمله من و فاتح شیخ نزدیک به سه سال پیش متن سخنرانی منصور حکمت در انجمن مارکس تحت عنوان ”آیا پیروزی کمونیسم در ایران امکان پذیر است؟” و ”بحران و انشعاب در کومه له” را پیاده کردیم و برای انتشار در اختیار آذر ماجدی گذاشتیم. مراجعات مکرر ما به آذر ماجدی ظرف سه سال گذشته با این جواب روبرو بوده که ”وقت نکردم”. و این درست است آذر ماجدی وقت نکرد. ایشان مثل همه ما یک فعال سیاسی است و برنامه کاریش تابع اولویت های سیاسی اوست. مساله این است که اولویت های ما با هم فرق میکند.

بعلاوه، واگذاری حق انحصاری انتشار آثار منصور حکمت به هر کس، از جمله به آذر ماجدی با فلسفه سیاسی منصور حکمت نمیخواند. کسی که تمام تلاشش این بود كه حرفش را به گوش مردم برساند، کسی که بخش مهم انتقادش به حزب این بود که چرا در اینكار تاخیر میكنیم. ، کسی كه در هر نشریه و سایتش مینوشت که این را تکثیر کنید و به دست مردم برسانید نمیتواند ناگهان خواستار انحصار انتشار آثارش توسط کسی بشود. غیر ممکن است که منصور حکمت متوجه نبوده که اگر شرط انتشار یک سخنرانیش، که اتفاقا نوارش گیر کسی در تبریز و اصفهان آمده، مراجعه به آذر ماجدی، کسب اجازه و پرداخت حق تالیف باشد، عملا انجام این کار نا ممکن کرده است. اعلام حق انحصاری آذر ماجدی به معنی آن است که هیچ کس در بغداد و بصره و سامره و کوت و سلیمانیه حق انتشار آثار منصور حکمت را ندارند مگر اینکه اجازه اش را گرفته و حق تالیف را پرداخته باشد. اعلام این حق انحصاری به معنی این است که از چین تا کانادا و از برزیل تا روسیه هرکس بخواهد آثار منصور حکمت را منتشر کند باید آن را به تایید برساند و یا اجازه بگیرد. این توقعات مخالف کل فلسفه زندگی منصور حکمت است. واگذاری این انحصار به هیچ کس، و از جمله به آذر ماجدی، نمیتواند درست باشد، با زندگی و با منطق منصور حکمت جور در نمی آید. قضیه عکس این است. او میخواست که همه آثارش منتشر شود.

در نتیجه واگذاری حق انحصاری انتشار به آذر ماجدی نه حقیقت دارد و نه میتواند حقیقت داشته باشد . من هم نه تنها چنین حقی را تایید نکرده ام، بلکه برعکس هر جا که حتی غیر مستقیم خواسته اند آن را به میان بکشند مخالف آن بودم. امروز هم این ادعا ها را یک بدعت گذاری مضر و یک اقدام ضد کمونیستی میدانم که منجر به اخلال در انتشار آثار منصور حکمت میشود.

با این توضیحات دوباره به حرفهای من در پلنوم ١۶ دقت کنید:

” من فقط میخواستم (بگویم) منصور حکمت در حضور من خواست (آذر ماجدی) همه آثارش از نامه و نوار و غیره – مجموعه کامل آثارش را آذر ماجدی منتشر کند. خودش این مسئولیت را به آذر داده است. “ (نقل از نواری که تحت عنوان ” سخنان کورش مدرسی در مورد حق انحصاری آذر ماجدی در مورد آثار منصور حکمت در پلنوم ١۶” روی سایت روزنه گذاشته اند)

با خواننده است که قضاوت کند به شخص و حزبی که به این حرفها عنوان ”سخنان کورش مدرسی در مورد حق انحصاری آذر ماجدی در مورد آثار منصور حکمت در پلنوم ١۶” داده است، چه باید گفت و شایسته چه عنوانی است.

٢ – قضیه ”حق تالیف”

ادعای دیگر این است که آذر ماجدی بر آثار منصور حکمت ” حق تالیف ” (copyright) دارد. در نتیجه انتشار آثار منصور حکمت توسط ما، به گفته آذر ماجدی یک ”دزدی در روز روشن” و یک ”سرقت” است که توسط یک عده ”زبون” انجام گرفته است!!

اولا – چنین حق تالیفی وجود ندارد. منصور حکمت هیچ جا و مطلقا هیچ جا از "حق تالیف" خود حرف نمیزند. نمونه اش جلد ۸ آثارش است که خودش چاپ کرد و کلمه ای در مورد حق تالیف محفوظ در آن نیست. منصور حکمت، برعکس، از انتشار بدون ”اجازه” آثارش توسط هرکس از بغداد تا بندر عباس، از پرتقال تا ترکیه و روسیه عمیقا خوشحال میشد. کمونیست های عراق و حزب کمونیست کارگری عراق در این سالها کتابهای منصور حکمت را به عربی و کردی ترجمه کرده اند، نوارهای او را پیاده، ترجمه و منتشر کرده اند و همیشه با استقبال منصور حکمت روبرو بودند. منصور حکمت کسی بود که حرفش را در نشریات مجانی به دست مردم میرساند كه یکی از شعارهایش تکثیر و پخش نشریه بود. حق تالیف صد و هشتاد درجه در مقابل خواست منصور حکمت است.

ثانیا – اصولا قائل شدن به حق تالیف برای ادبیات کمونیستی، سیاستی ضد کمونیستی است. سیاستی است برای محدود کردن دسترسی به این ادبیات. در دنیائی که کمونیست ها با قبول ریسک جانی، امنیتی و مالی ادبیات کمونیستی را تکثیر میکنند و به دست مردم میرسانند. صحبت از ”حق تالیف” شایسته هیچ عنوان محترمی نیست.

امروز اگر از خانواده و دوستان مارکس کسی ادعا کند که حق تالیف بر مانیفست دارد برای انتشار مانیفست و کاپیتال هر محفل و حزب کارگری باید از آنها اجازه بگیرند و پول بپردازند به چنین کسانی چه میگوئید؟ تشخیص اینکه این ”حق تالیف” به چه کسی و چه سیاستی نفع میرساند نباید سخت باشد.

چرا مردم در ایران و در سایر نقاط جهان باید برای انتشار و تکثیر آثار منصور حکمت از کسی اجازه بگیرند و اضافه بر تحمل مخارج چاپ و توزیع و خطرات جانی و مالی حق تالیف به آذر ماجدی بپردازند؟ مگر رابطه کمونیست های کارگری با منصور حکمت و با خانواده اش بر این اساس متکی بوده است که امروز باید به ازا هر نسخه دنیای بهتر حق مولف بپردازند یا اجازه بگیرند؟ تکثیر مصاحبه منصور حکمت با فلان رادیو توسط هر کس در در تهران یا اراک و رساندن آن به دست دیگران ”دزدی” از منصور حکمت است یا اشاعه و ترویج آثار او؟ چنین کسی دارد به خواست سردبیر کمونیست، انترناسیونال، هفتگی و غیره که خود منصور حکمت بوده عمل میکند یا به گفته آذر ماجدی و حزب کمونیست کارگری مشغول ”سرقت” از اوست؟

ما بعنوان پرنسیب نه حق تالیفی برای ادبیات کمونیستی قائل هستیم، نه برای کسی که چنین حق تالیفی را مطالبه کند احترامی قائل هستیم و نه به چنین حق تالیفی پایبند هستیم.

۳ - یک ملاحظه:

مستقل از این ”استدلال ها” باید کلاهتان را قاضی کنید و یک بار دیگر به معنی این ادعا ها و تناقض آن با نیازهای مبارزه کمونیستی توجه کنید. فرض کنیم استدلال ها صحت دارند و واقعا آذر ماجدی حق انحصاری انتشار آثار منصور حکمت را دارد و بر این آثار حق تالیف دارد در نتیجه انتشار آثار منصور حکمت بدون اجازه ایشان ممنوع است. تناقض این است: قدرت انتشار آثار کمونیستی دقیقا در قدرت باز تکثیر آنها در هر محفل و جمع کارگری و کمونیست است. این قدرت است که ما را در مقابل سرکوب و امکانات مالی بورژوازی سرپا و توانا نگاه میدارد. این امکان است که به ما اجازه میدهد كه با دروغ پردازی بی بی سی و سی ان ان و کل دستگاه تبلیغی بورژوازی مقابله کنیم. انحصار حق انتشار و حق تالیف کل این اهرم قدرت کمونیست ها را از میان میبرد. نفس این که برای اولین بار در تاریخ کمونیسم ، و راستش هر جنبش انقلابی، انتشار آثار یکی از رهبران جنبش کمونیستی با ”حق تالیف” و ”حق انحصاری چاپ و انتشار” توسط ”ورثه” او روبرو میشود و با اعلام خبر انتشار منتخب آثار او بدون تامل وهیچ پرس و جوئی یک جا محکوم میشود و منتشر کنندگان ”زبون”، ”دزد” و ”سارق” لقب میگیرند هشدار دهنده و در عین حال گویا است.

تصور کنید هر بار که مانیفست کمونیست یا کاپیتال در طول تاریخ در هر محفل و جمع کارگری و یا کمونیست تکثیر شده باشد، کسانی به نام ”بازماندگان” و ”وراث” مارکس این جمع ها دزد و سارق اعلام میکردند.

تصور کنید که کسانی بنام ”بازماندگان” یا ”وراث” مارکس، رولزدالسکی را بخاطر ادیت و انتشار ”بدون اجازه” گروندریسه، محکوم میکردند. تصور کنید هر حزب و گروه کمونیستی میبایست برای انتشار آثار کمونیستی فشار ”بازماندگان” مارکس، انگلس، لنین، تروتسکی، بوخارین، لوگزامبورگ، گرامشی، گورکی و منصور حکمت را خنثی کنند و از آنها اجازه بگیرند و حق تالیف بپردازند.

باید خوشحال بود که این اتفاق تاکنون نیفتاده است. مهمتر اینکه باید مصمم بود که در مقابل چنین بدعت ضد کمونیستی ایستاد و اجازه نداد که سنت چند هزار ساله جنبش های انقلابی و سنت چند صد ساله جنبش کمونیستی در یک دعوای بشدت غیر سیاسی پایمال شود. نباید اجازه داد این کار به نام منصور حکمت و بنام کمونیسم کارگری سنت شود.

ما انتشار آثار منصور حکمت و رساندن آنها بدست همه کمونیست ها و بدست طبقه کارگر را وظیفه خود میدانیم و هیچ قدرتی در دنیا قادر به ممانعت ما از انجام این کار نیست . ما همه آثار منصور حکمت را که در رابطه با مبارزه سیاسی، حزبی و مسائل و دنیای کارگران نوشته است را منتشر یا باز تکثیر میکنیم، تلاش میکنیم آن آثار را به اقصی نقاط جهان برسانیم، به همه زبانها ترجمه کنیم و این آثار را در دسترس طبقه کارگر و انسان های آزادیخواه و کمونیست قرار دهیم، دست هرکس دیگری را هم که در این زمینه فعالیت کند میفشاریم. در نتیجه هر استدلالی در ممانعت از این کار مردود است.

۴ – مجموعه ای نکات دیگر:

الف – آذر ماجدی در نامه ای خطاب به من، ایرج فرزاد و فاتح شیخ اعلام کرده که قصد دارد از ما به دادگاه شکایت کند.

ب – من هم مثل تعداد دیگری از رفقای منصور حکمت با او ٢٢ سال سابقه دوستی و مبارزه مشترک دارم و آرشیو مفصلی از مکاتبات سیاسی و شخصی متعلق به این ٢٢ سال. این آرشیو نه ربطی به آذر ماجدی دارد، نه ایشان در جریان اکثر موضوعات آن قرار دارد و نه اصولا صلاحیت فیلتر کردن آنها را دارد. انتشار هر بخش از این آرشیوها را که درست بدانیم حق فردی هر یک از ماست و مطلقا ربطی به هیچ حزب یا شخصی ندارد. ما قائل به چنین فونکسیون کنترل کننده ای نیستیم. به این سانسور و اداره کنترل میگویند و نه بنیاد منصور حکمت. بنیادی که امروز بر عکس هدف اعلام شده اش منعکس کننده اولویت های سیاسی آذر ماجدی شده است.

آیا واقعا میشود توقع داشت که با این درجه از انصاف و ابژکتیو بودن ما یا هر کس دیگری قبول کند که ایشان آثار منصور حکمت را منصفانه و از سر واقعیات فیلتر میکند؟ آیا میشود توقع داشت كه ما آرشیو شخصی مان را به ایشان بسپاریم؟ گمان نمیکنم.

ج - این دعوا سیاسی نیست و این دعوای ما نیست: اگر هر جریان مسئول و سیاسی دیگری بجای رهبری کنونی حزب کمونیست کارگری بود در پاسخ به ابتکار انتشار منتخب آثار منصور حکمت به ما میگفت دستتان درد نکند. میپرسید چه مطالب جدیدی در منتخب آثار هست؟ آیا چیزی هست که روی سایت نباشد؟ متون پیاده شده را چه کس یا کسانی ادیت کرده اند؟ و سعی میکرد در توزیع این کتاب سهیم شود.

اما حزب کمونیست کارگری فورا کمپین ”دزد” ”دزد” و ”سارق”، ”سارق” راه انداخت. متوجه نیست که انصاف و حقیقت به کنار، اگر دنیای بیرون برایشان سر سوزنی اهمیت داشته باشد این دنیا این دعوا را دعوای فرقه ای بر سر حق ارث و میراث میبیند. دو گروه که هر دو خود را ، حتی به ظاهر، طرفدار منصور حکمت میدانند با این لحن و با این زبان به جان هم افتاده اند. آیا این تصویر کسی را یاد صحنه مشابه در تاریخ چپ سنتی و فرقه ای نمی اندازد؟ این دعوا سیاسی نیست، جنگ فرقه ای با ما است.

ما پای این جنگ نرفتیم. ما از حزب کمونیست کارگری جدا شدیم چون دقیقا نمیخواستیم در چنین جنگی شرکت کنیم. این بارهم رفقای بسیاری در حزب ما از این همه بی پرنسیبی در پاشیدن گٍل به سنت کمونیسم کارگری و منصور حکمت خون شان، به حق، به جوش آمده بود، اما دندان روی جگر گذاشتند و وارد این دعوا نشدند . افتخار میکنم که با چنین رفقائی با چنین تشخیص سیاسی بالائی در یک حزب هستم. فرق ما با رهبری جدید حزب کمونیست کارگری از جمله در همین است. رفقای ما وارد این دعوا نشدند، وارد جنگ لفظی و دهن به دهن نشدند، تحمل کردند تا امروز سر فرصت این اقدام و این سیاست مستدل پاسخ بگیرد.

امروز تا آنجا که به ما مربوط است بحث تمام است . حزب ما این بحث را ادامه نخواهد داد. اگر کار به دادگاه بکشد سیاست ما روشن است و در بالا توضیح داده شد و اگر همین فحاشی ها ادامه پیدا کند، با عرض ادب باید اعلام کنیم که نه شرکت در این گونه مجادلات را در شان خود میدانیم و نه وقت شرکت در این دعوا را داریم. کارهای زیادی در دستورمان است و مطلقا وقت به خود مشغولی و دعوای فرقه ای نداریم. انقلابی را باید سازمان دهیم و وقت تنگ است. این حکمی بود که سمینار گذشته و پلنوم اخیر کمیته مرکزی ما در مورد آن اتفاق نظر داشت و دارد و سیاست ماست.

تعهد ما به انتشار آثار منصور حکمت و رساندن آن بدست طبقه کارگر و کمونیستها و همه مردم آزادیخواه بی اما و اگر و غیر قابل بحث است. نه از کسی در این مورد اجازه میگیریم، نه حق تالیفی برای این آثار قائل هستیم و نه برای کسی که بخواهد در این راه مانع مان شود احترامی قائل میشویم.

کورش مدرسی
١۸ مه ٢۰۰۵