مقدمه: رویدادهای اهواز با محتواى ملى ـ عربى آن در مقابل نیروهاى سركوبگر جمهورى اسلامى هنوز پایان یافته تلقى نمیشود. اوضاع هنوز در شهر متشنج است. زمینه كشیده شدن آن به شهرهاى اطراف وجود دارد. از ماهشهر هم خبرهایى مشابه منتشر گردیده است. اقدامات بگیر و ببند رژیم هم بشدت پى گرفته میشود. چرا و چگونه به اینجا انجامید؟ جویاى نظر كورش مدرسى شدیم.
كورش مدرسى: مهمترین عامل وجود جمهوری اسلامی است. یک رژیم جنایتکار که مردم خواهان سرنگونی آن هستند. مردم این رژیم را نمیخواهند و هر اعتراضی به رو در روئی با نیروهای رژیم تبدیل میشود. در این متن همه جنبش های سیاسی و اجتماعی به حرکت در آمده اند و تلاش میکنند که تا افق و آرمان جنبش خود را در مقابل مردم قرار دهند و به اصطلاح مردم را به زیر پرچم خود جمع آورند. یکی از این جنبشها، حرکت قوم پرستی عرب است که تلاش میکند برای شریک شدن در قدرت در ایران مردم عرب در خوزستان به زیر پرچم خود بکشد. اینها نه کسی را علیه سنگسار به خیابان دعوت میکنند، نه برای آزادی بیان مردم را "تحریک" میکنند و نه برای هیچ یک از آزادی های دیگر انسانی. قوم پرستان این موضوعات را به خود مربوط نمیدانند و واقعا هم به آنها مربوط نیست. حقوق و آزادی های انسانی ربطی به قوم پرستی ندارد. در نتیجه بر متن نارضایتی مردم از جمهوری اسلامی و تبلیغات جریانات قوم پرست عرب مردم به این شایعاتی که رنگ "قومی" داشته باشد حساسیت بیشتری نشان داده اند.
کورش مدرسی: در محتوا یکی است. هر دو تحرک مردم زیر پرچم قومی گری است. اما تکرار اینها اصلا غیره منتظره نیست. جامعه به حرکت در آمده است. راست و چپ و جریانات قومی هر یک سعی دارند مردم را به جهت خود بکشند. ادامه حیات رژیم، سرنگون نشدن آن توسط قیام مردم و واگذار کردن آینده به سیر خود به خودی اوضاع فرصتی را برای جریانات راست و قوم پرست فراهم میکند که سعی میکنند از آن استفاده کنند. هرچه سرنگونی رژیم عقب بیفتد، هر چقدر کمونیست ها از ایفای نقش خود در سازماندهی و رهبری مردم برای یک قیام عقب بمانند، راست پیشروی میکند و همراه آن کل جریانات فاشیستی و ارتجاعی میتوانند جا باز کنند.
كورش مدرسى: دنبال باز کردن امکان قومی کردن ایران در صورت سقوط جمهوری اسلامی. کل نیروهای سیاسی که "اقوام" را مبنای زندگی و مبارزه مردم قلمداد میکنند یا بخشی از جنبش ناسیونالیستی و جریانات قوم پرست هستند یا ژورنالیسم نوکری که به تبعیت از منفعت دولت ها حاضرند ایران را به یک عراق یا رواندا ی دیگر تبدیل کنند تا مبادا مردم ایران دستگاه دولت جمهوری اسلامی را در هم بکوبند و سرنوشت خود را بدست بگیرند. برای تشخیص درجه "وجدان" اینها یادتان باشد که این ژورنالیست های" محترم همانها هستند که در افغانستان بن لادن ها را مسلح کردند و کثیف ترین جریانات اسلامی را بعنوان "مبارزین آزادی افغانستان" به مردم دنیا معرفی کردند و هنوز هم از رو نرفته اند و این کار را میکنند.
كورش مدرسى: اشاره کردم مبنا وجود جمهوری اسلامی است. تحریکات قومی در یک نظام آزاد و برابر، مثلا در جامعه سوسیالیستی که ما میخواهیم بوجود آوریم، کارائی زیادی ندارد. قوم پرستی مرض اجتماعی است که کسانی میگیرند که در جامعه "آلوده" زندگی میکنند. منبع و منشا این آلودگی در ایران بیش از هر چیز جمهوری اسلامی است. اما جالب این است که وقتی میگویند که قرار است رژیم اسلامی "دلجوئی" کند، قرار نیست جمهوری اسلامی به مردم "کمی" آزادی بدهد، حقوق کارگران را افزایش دهد، نسبت به حقوق کودک کاری بکند و یا در زندگی مردم دخالت کمتری بکند. نه، بحث بر سر اینها نیست. بحث بر سر دلجوئی مردم نیست. بحث بر سر دلجوئی از قوم پرستان و آوانس دادن به قوم پرستی است و ربطی به مردم ندارد. "دلجوئی" جمهوری اسلامی بعضا شعار خود قوم پرستان هم هست که داد میزنند "ما را دریابید" و "دلمان را بجوئید".
طی این "دلجوئی" قرار نیست جمهوری اسلامی کاری برای مردم بکند، قرار است تحصیلکردگان نا راضی قوم پرست را کمی بازی بدهد. همین. و متاسفانه این "دلجوئی" ها کار را بدتر میکند. این دلجوئی از ویروس مرض قوم پرستی است.
كورش مدرسى: به اعتقاد من مردم دنبال مفری برای اعتراض علیه جمهوری اسلامی میگردند و شما در جامعه ایران هر اعتراضی که به رژیم داشته باشید به سرعت به رو در روئی با نیروهای آن میکشد. این ویژگی دوران کنونی و تبدیل شدن سرنگونی به بستر اعتراض عمومی علیه جمهوری اسلامی است. دیگر رسما معلوم شده است قرار نیست از خود رژیم کسی مبنای تغییر آن باشد. این معنای سیاسی شکست دو خرداد است. اما این نیمی از حقیقت است. نیم دیگر حقیقت این است که مردم هنوز پرچم روشنی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را انتخاب نکرده اند. جنبش سرنگونی هنوز پرچم و رهبر خود را ندارد. در میدان سیاست ایران از پرچم ما که سرنگونی کامل جمهوری اسلامی و تضمین حق مردم در انتخاب آزاد و آگاه نظام آینده ایران در صدر وظایف خود قرار داده است تا اپوزیسیون راست که از ترس مردم تلاش دارد تا زیر پرچم رفراندم با دستگاه دولتی جمهوری اسلامی سازشی را شکل دهد و تا جریانات قوم پرست و فاشیست و ماجراجو در میدان هستند. در سیاست "زبلی" نمیشود کرد. به این فرصت طلبی میگویند. کسانی هستند که فکر کنند حتی اگر به بهانه شعار های فاشیستی بشود مردم را به خیابان آورد مهم نیست. اما این یک کوته بینی و فرصت طلبی کامل است که به عروج همان شعارهای فاشیستی میدان میدهد که در چنین تحرک اجتماعی باد میخورد بالا می آید و دامنه عمل آن افزایش پیدا میکند. باید در چشم مردم نگاه کرد و حقیقت را به آنها گفت: مردم باید انتخاب سیاسی شان را بکنند. ما سعی میکنیم این انتخاب را برای مردم ساده تر کنیم. اما به هر صورت در غیاب حساسیت کافی به تحرکات قوم پرستانه، مردم میتوانند تحت تاثیر قرار بگیرند.
كورش مدرسى: چند دلیل داشت. یکی اینکه در مقطعی بود که کل رهبری "نشسته" حزب، اصلا نشسته نبود و در ماموریت های تشکیلاتی متعدد بود و متاسفانه امکان عکس العمل سریع را نداشت. دوم اینکه فکر میکنم که مساله در کردستان حساس تر است. به دلیل سابقه آن، وجود احزاب ناسیونالیست قوام گرفته، وجود جریانات قوم پرست و فاشیستی و وجود یک جنبش ناسیونالیستی جا افتاده و روند جدید گره خوردن این ناسیونالیسم با سیاست خارجی آمریکا و ماجراجوئی های نظامی آن. در خوزستان، جریانات قوم پرست عرب حاشیه ای تر هستند و دامنه عمل آن ها کمتر است.
كورش مدرسى: منشور سرنگونی جمهوری اسلامی درست در همین رابطه نوشته شده است. این منشور اعلام میکند که تنها راه نجات جامعه ایران از یک اضمحلال قومی – مذهبی، گسیختگی کامل بنیاد ها مدنی جامعه، عراقیزه شدن و رواندائی شدن جامعه ایران و یا ادامه نکبت جمهوری اسلامی در هم کوبیدن دستگاه دولت و ابزار و ادوات سرکوب آن است. این هم تنها توسط قیام مردم عملی است. در غیاب چنین سرنگونی میدان باری همه نیروهای ماجراجو، قوم پرست و ارتجاعی باز میشود و مردم به تباهی کشیده میشوند. سرنگونی جمهوری اسلامی و تحقق منشور سرنگونی راه مقابله با این سیاه چال قومی-مذهبی-نظامی است که در مقابل مردم و جامعه ایران دهان باز کرده است.