این نوشته جواب رفیق کورش مدرسی به نامه یکی از رفقای حزب در ایران است. ما از آن جهت که ممکن است دوستان دیگری نیز از این تیپ سوالات را داشته باشند، با حذف گوشه و زوایای خارج از اصل مطلب، انتشار اصل سوال و جواب را مفید دانستیم.
سردبیر
… بسیار عزیز! ….
اما در مورد سوالاتت:
جواب: در مورد اعتصابات توده ای، تا آنجا که میدانم این تز اصلی رزا لوگزامبورگ است ( که تروتسکی و گرامشی هم از آن تاثیر میگیرند). لوگزامبورگ معتقد است با اعتصاب توده ای میتوان بورژوازی را سرنگون کرد. در نتیجه مرکز استراتژی سیاسی خط لوگزامبورگ رفتن به سمت یک اعتصاب توده ای است. این تز در مقابل تز ضرورت قیام توده ای که توسط لنین فرموله شده قرار میگیرد. مرکز استراتژی لنین بردن طبقه کارگر به طرف قیام و تصرف قدرت سیاسی است.
در بحث ارزیابی از انقلاب روسیه در انجمن مارکس (در بخش مربوط به انقلاب ۱۹۰۵) نسبتا به تفصیل به تفاوت خط لنین و لوگزامبورگ (که به خط تروتسکی هم نزدیکی زیادی دارد) پرداختهام. شکست انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، به نظر من، شکست تئوری لوگزامبورگ بود و پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ اثبات صحت تئوری لنین.
اما اینکه خود قیام یا اعتصاب توده ای با شرایط انقلابی و خود انقلاب چه ربطی دارد را هم در جاهای دیگری به تفصیل صحبت کرده ام (از جمله در بحث کمونیست ها و انقلاب). بطور خلاصه، شکل گیری اوضاع یا شرایط انقلابی در کنترل احزاب سیاسی و از جمله ما، نیست. این اوضاع تحت تاثیر فاکتورهای بسیار پیچیده تر خارج از کنترل ما شکل میگیرد. اما تبدیل اوضاع انقلابی یا بردن اوضاع انقلابی به سمت یک انقلاب (خواه به شکل ۱۹۰۵ ی آن یعنی اعتصاب توده ای و خواه بشکل ۱۹۱۷ ی آن یعنی قیام) عمیقا از استراتژی و سیاست احزاب سیاسی و بویژه کمونیست ها تاثیر میپذیرد. و اینجا پراتیک کمونیست ها بسیاری از اوقات تعیین کننده میشود.
صندوق اعتصاب در رابطه با اعتصاب در یک کارخانه و در مبارزات اقتصادی تاثیر دارد. هم قدرت طبقه را بالا میبرد و هم اتحاد و آگاهی را در میان آن افزایش میدهد. اما در شرایط انقلابی، و در مقیاس کلان، گمان نمیکنم نقش زیادی داشته باشد. برای ما خاصیت این تشکل و سایر تشکل های کارگری و توده ای در نهایت آماده کردن سیاسی و سازمانی طبقه کارگر( و توده زحمتکش حول این طبقه) برای قیام علیه بورژوازی و سازمان دادن انقلاب سوسیالیستی است. در دوره انقلابی بیشترین نقش در سرنوشت انقلاب را حزب سیاسی طبقه کارگر دارد.
بعلاوه در سوال تو انقلاب به معانی متفاوت بکار رفته است. اگر انقلاب را تنها به معنی سرنگونی رژیم بگیریم یک چیز است، اگر بعنوان تصرف قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر بدانیم یک چیز دیگر و بالاخره اگر آن را به معنی تجدید سازمان سوسیالیستی جامعه بگیریم چیز ثالثی است. ما انقلاب در متن ها مختلف به همه این معانی بکار میبریم که ایرادی ندارد به شرطی که آنها را با هم قاطی نکنیم. خاصیت اصلی پوپولیسم اختلاط این معانی متفاوت است. هر کدام از عوامل فوق، بسته به اینکه منظورمان از انقلاب چیست جایگاه متفاوتی پیدا میکنند.
جواب: در توضیح مباحث پلنوم اشاره کردم که واقعیت امروز حزب ما را در مقابل این سوال قرار داده است. حزب ما امروز با سازمان و ترکیب رهبری کنونی، در دراز مدت، جای زیاد دوری نمیتواند برود. ما باید تشکیلات حزب در داخل ایران را در مکانیسم دم و بازدم سیاسی، تشکیلاتی و رهبری حزب انتگره کنیم. چاره ای نداریم.
حزب ما هنوز آرایش یک حزب خارج کشوری را دارد. که گویا حزب سازمان یافته و متمرکز (رهبری و کادرها که مهمترین اجزاء تمرکز هستند) در خارج کشور قرار دارد. وقتی از مشخصات و نحوه فعالیت رهبری حرف میزنیم اتوماتیک این مشخصات و نحوه فعالیت با امکانات و شرایط کسی که در داخل ایران فعالیت میکند جور در نمی آید و بطور اتوماتیک تشکیلات داخل کشور حاشیه ای میشود.
برای حزبی که بطور ابژکتیو تشکیلات حزب در داخل کشور حاشیه ای و پشت جبهه رهبری در خارج است این وضع تناقض آنی به وجود نمی آورد. برای ما، اما، فیالحال تناقض را به وجود آورده است.
آیا این وضع ما را در مقابل تناقضات امنیتی هم قرار میدهد؟ قطعا چنین است. اگر مسئله امنیت مطرح نبود این تناقض اصولا بوجود نمی آمد. مادر این تناقض شرایط امنیتی یک حزب است ک