کورش مدرسي : بله، متاسفانه اخيرا سه نفر از اعضاي کميته مرکزي و چهار نفر از کادر هاي حزب طي اطلاعيه اي کناره گيري خود را از حزب اعلام کرده اند. کناره گيري اين رفقا باعث تاسف عميق همه ماست. اين رفقا کمونيست هاي با سابقه و بسيار شريفي هستند که در ساختن اين حزب سهم مهم و نقش تعيين کننده اي داشته اند. تک تک آنها براي ما بسيار عزيز هستند. اما ما به انتخاب آنها احترام ميگذاريم و ضمن قدرداني از زحمات شان دستشان را بگرمي ميفشاريم و برايشان آرزوي سلامتي و پيروزي داريم. در اين حزب هميشه بروي آنها باز است و اميد داريم که در آينده نه چندان دور باز هم بتوانيم آنان را در کنار خود و در اين حزب داشته باشيم.
کورش مدرسي: طبيعي است که انسان ها به دلايل متفاوت و پيچيده اي حزبي که خود در ساختن اش نقش داشته اند را ترک ميکنند. به نظر من نبايد از اين سوال شروع کنيم. تا آنجا که به حزب برميگردد، حزب حکمتيست يک حزب سياسي است. کسي که به اين حزب ميپيوندد تعهد نداده است که تا ابد با اين حزب ميماند. ماندن يا رفتن اعضا و کادرهاي حزب را نميتوان کنترل کرد. پيوستن به احزاب و جدائي از آن را نبايد به مسئله اي ايدئولوژيک تبديل کرد. چيزي که عادت چپ سنتي است. براي اين چپ پيوستن به سازمان اش غسل تعميد ايدئولوژيک است، آدم را "پاک" ميکند. و رفتن از حزب به همان شکل ارتداد و کفر محسوب ميشود. حزب حکمتيست تلاش کرده است که اين نرم ها را بشکند. اعلام کرده ايم که پيوستن به اين حزب کسي را فرشته و يا جدا شدن از آن کسي را شيطان نميکند. اعضاي احزاب سياسي در مقاطع مختلف به دلايل بسيار متنوعي به يک حزب ميپيوندند و يا از آن فاصله ميگيرند. پيوستن به يک حزب و جدائي از آن را بايد يک سيکل طبيعي در زندگي احزاب ديد.
اين رفقا هم حتما مثل بقيه اعضا و کادرهاي حزب در مقطعي سياست هاي اين حزب را سياست هاي مورد قبول خود ميدانستند و فعاليت سياسي خود را به اين حزب گره زدند. شايد امروز چنين ارزيابي اي ندارند. حزب حکمتيست فضاي ايدئولوژيک، عرفاني و عاطفي خلق نميکند و به اين شيوه صفوف خود را به اصطلاح حفظ نميکند. ما يک حزب سياسي هستيم و ناچاريم با اتکا به مصوبات و ابزارهاي سياسي و نرم هاي تشکيلاتي حزبي روش برخورد يکساني را بوجود بياوريم. به اين ترتيب بعنوان يک حزب نميشود از کناره گيري افراد جلوگيري کرد. يک حزب سياسي تنها از طريق تضمين امکان ابراز نظر و تامين ساختار حزبي اي که در آن تک تک اعضا حزب بتوانند سياست مورد نظر خود را به سياست رسمي حزب تبديل کنند مي تواند بر چنين روندي تاثير بگذارد. و حزب حکمتيست اين امکان را فراهم کرده است. حزب ما ظرف براي ابراز نظر زياد دارد. در اين حزب امکان بحث و طرح نقشه آلترناتيو چه در نشريات تئوريک و سياسي ، چه در نهاد هاي حزب از کنگره تا کميته هاي کمونيستي و چه در سمينار ها و نشست هاي ويژه وجود دارد. حزب حکمتيست حتي نشريه ويژه کنگره و پلنوم منتشر ميکند و قرارها، سياست ها و مصوبات پيشنهادي به اين نهاد ها را علني منتشر ميکند.
در اين حزب اينکه يک نظر يا سياست به نظر و يا سياست رسمي حزب تبديل ميشود يا نه به تلاش و قدرت اقناع مطرح کنندگان اين سياست ها بستگي دارد. روشن است که هنوز هم بايد مکانيسم هاي موجود را تقويت و تکميل کنيم اما تا همين جا حزب ما در تاريخ چپ ايران از نظر پذيرش نظرات متفاوت در درون خود سنت جديدي را گذاشته است. بهرحال اين مکانيسم ها در اين حزب هست و بقيه ديگر به انتخاب افراد بستگي دارد.
کورش مدرسي: حتما همينطور است. تعدادي از رفقاي خوب ما از اين حزب کناره گيري کرده اند. اين نشانه اين است که به هر دليل اين رفقا خوشبيني شان به حزب کم شده است. اما به نظر من اين کل تصوير نيست. تعداد زيادي از کمونيست هاي اين جامعه طي همين دوره به اين حزب خوش بين تر شده اند و به آن پيوسته اند. اين حزب در ايران از نظر نفوذ سياسي و فکري و از نظر دامنه ابعاد تشکيلاتي به سرعت در حال رشد است. اما اين توضيح ابدا به معني اين نيست که کناره گيري اعضا و کادر هاي حزب مهم نيست و به خودمان بگوئيم خوب عده اي رفتند و عده ديگري آمده اند. کناره گيري هر عضو از حزب براي ما گران است آنهم کادر هائي در اين سطح. هر عضوي جايگاه و اهميت خودش را دارد. نه اين رفقا جاي کساني که تازه به اين حزب ميپيوندند را پر ميکردند و نه کساني که با ما ميپيوندند مي توانند خلاء اين رفقا را پر کنند. نکته من اين است صرف خوش بيني و بدبيني تصوير واقعي اي از موقعيت حزب نميدهد.
حزب ما يک حرکت خلاف جريان و يک موجود سياسي است که در متن يک جامعه به شدت متحول فعاليت ميکند. بايد بالا و پائين رفتن آن را در همين متن نگاه کرد. فکر ميکنم در اين رابطه بايد به دو فاکتور توجه کرد:
١ – در حال حاضر حزب حکمتيست تلاش ميکند که در يک مصاف تاريخي و بشدت پيچيده يک حزب بزرگ توده اي کمونيستي را بوجود بياورد. متاسفانه چنين حزبي پس از شکست انقلاب اکتبر ١٩١٧ روسيه يعني از حدود صد سال پيش وجود نداشته است. آنچه که امروز بنام تحزب کمونيستي در چپ جهان موجود است يعني آنچه که ما به آن چپ سنتي ميگوئيم مجموعه اي از روش ها، سياست ها و نرم هاي حزبي اي است که مانع قدرتمند شدن و اجتماعي شدن کمونيسم ميشود. وارد شدن به اين عرصه براي ما قدم گذاشتن به يک سرزمين ناشناخته است. ساختن چنين حزبي در عين حال بسياري از سنت ها، نرم ها، روش ها و حتي درک خود ما را از يک حزب کمونيستي به چالش ميکشد. ما در کمونيست ۱۵۱ به ابعاد بسيار پيچيده و عميق اين تحول اشاره کرده ايم. نفس پيش رفتن در اين سر زمين ناشناخته مي تواند ترديد ايجاد کند. حزب ما تنها با نقد عميق تر و همه جانبه تر از سنت رايج چپ، با باز کردن هر چه بيشتر جنبه هاي مختلف اين تحول و بالاخره با پيش رفتن هر چه سريعتر در اين مسير است که ميتواند بر چنين ترديد هائي فائق آيد.
٢ – فاکتور دوم اوضاع سياسي جامعه اي است که ما در آن مبارزه ميکنيم. تحولات اين دوره ايران و کل منطقه بسياري از انتظارات و اميد ها را به ياس و نا اميدي تبديل کرده است. اين موضوع در پلنوم ها، در کنگره و در نشريات ما به کرات مورد اشاره قرار گرفته است و همين چند روز پيش هم در انجمن مارکس –حکمت لندن مورد بحث بود که نوار هاي آن بزودي قابل دسترس همگان خواهد شد. نکته من اين است که علاوه بر حزب ما، جامعه ايران نيز در حال دگرديسي است. قاعدتا در چنين فضايي ترديد ها و بازبيني هايي وسيع ميشود. طبيعتا حزب ما هم مثل همه احزاب از اين موقعيت تاثير ميگيرد. اگر دقت کنيد متوجه ميشويد که اين اتفاق در همه احزاب و سازمان هاي سياسي در حال وقوع است. تاثيرات اوضاع سياسي ايران ميتواند به کم رنگ شدن اهميت فعاليت متشکل منجر شود. بنابراين حزب ما بايد در مقابل تاثيرات ياس و نااميدي با قدرت از ضرورت تحزب کمونيستي دفاع کند.
به هر حال اشاره کردم که پيوستن ها و جدائي ها دلايل پيچيده اي دارند و فاکتور هاي فوق به درجات مختلف در آنها تاثير ميگذارد. به اعتقاد من اين جدائي ها سير منفي را در حزب ما نشان نميدهد. فقط نشان ميدهد که ما هم تابع همان قوانيني هستيم که همه احزاب سياسي هستند. اما ما مطمئن هستيم که اين دوره را با سرعت و با قدرت طي خواهيم کرد و نشان خواهيم داد که تنها راه پيروزي مبارزه از طريق تحزب کمونيستي است و جاي تمام کمونيست ها در حزب حکمتيست است.