کورش مدرسی: بسیاری از اوقات اول مه را با یک آکسیون علیه جمهوری اسلامی یا روز اعلام مطالبات صنفی طبقه کارگر یکسان میدانند. اما اول مه بسیار فراتر از این است. اول ماه مه روز طبقه کارگر است، در واقع مثل نوروز طبقه کارگر است. روز اعلام همبستگی طبقه کارگر در سطح جهانی است. روزی است که طبقه کارگر هویت خود را در تمایز از تمامی طبقات و اقشار دیگر به تصویر می کشد. روزی است که طبقه کارگر اعلام می کند که جامعه را می شناسد و تفاوت خود را با بقیه طبقات تشخیص می دهد. اعلام میکند که می داند در دنیای امروز منشاء ثروت طبقه کارگر است و در عین حال طبقه ای است که از حاصل دسترنج خود محروم است. طبقه کارگر در اول مه اعلام می کند که آگاه است که بر جامعه نظام بردگی مزدی حاکم است و طبقه کارگر بردگان جهان امروز ما هستند. در این روز طبقه کارگر اعلام میکند می خواهد از قید این بردگی آزاد شود و همراه خود کل جامعه را رها کند. اول ماه مه طبقه کارگر باید اعلام کند به حقیقت جامعه امروز واقف است، خود و جامعه اش را به خوبی می شناسد. بر اتحاد جهانی طبقه کارگر آگاه است و تصمیم دارد که دنیا را تغییر دهد.
درست است که در جامعه اختناق زده، فلاکت زده ایران اول مه بلاواسطه به رودرروئی با جمهوری اسلامی کشیده میشود. اما اول مه فقط روز مبارزه با جمهوری اسلامی نیست بلکه روز مبارزه با کل اردوی بورژوازی در ایران و در سطح جهانی است. هدف اول مه حمله به نقطه اشتراک تمام بورژوازی در سطح جهان یعنی زیر نورافکن قرار دادن اعمال بردگی مزدی بر طبقه کارگر است. روز اعلام قصد طبقه کارگر برای رهایی بشریت است. باید اول مه را به این عنوان گرامی بداریم و به عنوان آن را سنت کنیم و به روزی تبدیل کنیم که تعداد هر چه وسیعتری از طبقه کارگر را دور هم متحد کنیم.
کورش مدرسی: فاصله و دره ای که به آن اشاره میکنید واقعی است. دره میان موقعیت ابژکتیو طبقه کارگر و قدرت عملی او در صحنه جامعه. طبقه کارگر نه تنها در ایران که در دنیا شریان حیات جامعه را در دست دارد. برای لحظه ای تصور کنید که کارگر برق، نفت، نانوائی ها، اتومبیل سازی و غیره.. تصمیم بگیرند که کار نکنند، جامعه می خوابد. تولید ثروت متوقف میشود. خانه ای ساخته نمیشود، ماشینی به حرکت در نمی آید. بورژوازی قدرتش را از دست می دهد. بنزینی نخواهد بود که ماشین های نظامی به حرکت در آیند. باروتی ساخته نخواهد شد که گلوله را با آن شلیک کنند. توپ های جنگی شان از کار خواهد افتاد. ماهواره های شان بیکار خواهد افتاد. هیچ بخشی از جامه چنین قدرتی را ندارد. بخش های دیگر جامعه با تمام اهمیت شان اگر دست از کار بکشند چنین تاثیر عظیم و بلاواسطه را نخواهند داشت. اگر امروز پرستاران دست از کار بکشند و معلمان و دانشجویان سر کلاسهای درس نروند، حتما بخشی از زندگی مردم فلج می شود. اما اگر کارگر نفت و برق و غیره دست از کار بکشد و چرخ تولید را بخواباند همان لحظه کل جامعه را فلجی کامل فرا می گیرد. اگر رانندگان شرکت واحد و مترو تصمیم بگیرند که کار نکنند همان روز و همان لحظه تهران می خوابد. این قدرت طبقه کارگر است. چرا این قدرت در صحنه جهانی غایب است و با این صلابت و مشخصات ظاهر نمی شود، فقط یک فاکتور ذهنی است که هیچ پیش شرط عینی ندارد. فاکتور ذهنی این است که طبقه کارگر قدرت و ضعف خود را ببیند. متوجه شود که پراکنده صدایش به جایی نخواهد رسید که آسیب پذیر ترین بخش جامعه است. این طبقه بداند که اگر هر بخش آن، بخصوص بخش صنایع کلیدی که کلید جامعه را دارند و کلید قدرت طبقه ما هستند دستشان را به کلاهشان بگیرند و کلاه بقیه جامعه را هم باد خواهد برد. مشکل فقط یک ذهنیت است. مشکل افکاری است که شب و روز میان طبقه کارگر کار می کنند و مانع اتحاد آنها با هم می شوند. افکاری که کارگر را به زن و مرد، کرد و فارس و عرب و ترک و بلوچ و ...، کارگر شاغل و بیکار، کارگر کارخانه ها و صنف های مختلف، کارگر مسن و کارگر جوان تقسیم شان می کنند. چنین ذهنیت ها و چنین افکاری، شکاف هایی را در میان طبقه کارگر بوجود می آورد که سرمایه داری برای قدرت خود از آن استفاده میکند. این تقسیمات است که باعث میشود وقتی که کارگر نساجی را به فلاکت کامل می کشند و کارگر نفت بیصدا ایستاده است. وقتی تعرض به کارگر نفت میشود ایران خودرو و نساجی ها ساکت می مانند. کارگر ایران خودرو را که بیکار می کنند کارگر برق ساکت است. این واقعیتی است که ما با آن رو برو هستیم و فلسفه اول مه تلاشی برای نزدیک کردن صفوف طبقه کارگر و متشکل کردن آنها است. طبقه کارگر باید به جامعه اعلام کنند که جشن است تا بدین وسیله خودش را به خودش بشناساند. چرا اول ماه مه شهرها چراغانی نمی شوند؟ چرا سوت کارخانه ها به صدا در نمی آید؟ چرا اول ماه مه چراغ همه وسایل نقلیه عمومی روشن نمی شود؟ چرا رانندگان شرکت واحد و کارگران مترو در این روز تصمیم نمی گیرند که مردم را مجانی سوار کنند؟ و اگر کسی پرسید که "چه خبر است؟ مگر تولد امام است؟" جواب دهند مگر نمیداند امروز جشن تولد طبقه کارگر است!، جشن بشریت و انسانیت است. جشن رهایی از بردگی مزدی است!"
همه اینها ممکن است. مسئله فقط تظاهرات علیه جمهوری اسلامی نیست. این، روز شناختن خود است. بیش از هر چیز، روز برگشتن طبقه کارگر به خودش است. و این را باید مبنا قرار داد. همه فعالین کمونیست و رهبران کارگری باید دستشان را در دست هم بگذارند و تلاش کنند اول ماه مه را به چنین روزی تبدیل کنند. روز جشن همگانی جامعه! کسی که در این جامعه می خواهد زندگی کند باید وجود طبقه کارگر و اهمیت و نقش این طبقه را به رسمیت بشناسد. و بیش از هر کس و قبل از هر بخشی این خود طبقه کارگر است که باید این واقعیت را به رسمیت بشناسد. مشکل ذهنی طبقه کارگر هم دقیقا همین است. ناسیونالیسم، مذهب، مردسالاری، میهن پرستی و همه اشکال مختلف این ایسم هایی که بشریت را تقسیم می کنند برای ابدی کردن این مشکل ذهنی طبقه کارگر و بهره برداری از شکاف های درون طبقه است که خلق می شوند. اینها هر کدام به سهم خودشان شکاف غیر واقعی و غیر طبقاتی را دامن میزنند. کارگر را بر حسب جنسیت، قومیت، صنف، و هزار چیز دیگر از هم جدا می کنند. این اول مه است که کارگر باید اعلام کند که هویت ملی و مذهبی و جنسی ندارد. یک هویت انسانی دارد که می خواهد جامعه را یکسان و از شر هر گونه ستم و استثمار رها کند. این معنی اول ماه مه است و باید به این سمت رفت. هر جا که این آگاهی متحقق شود، عمر حاکمیت بورژوایی در آن محل فقط چند ساعت است نه حتی یک روز!
کورش مدرسی: بنظر من نه. موضوع بر سر محدود دیدن یا وسیع دیدن مسئله است. چیزی که من گفتم اعتراض به فلاکت روزمره طبقه کارگر را شامل می شود. مبارزه علیه فلاکت، مبارزه برای شرایط کار بهتر، مبارزه برای بیمه بیکاری مبارزه هر روزه ما و از جمله مبارزه ما در اول مه هم هست. اما ماه مه یک هدف دیگر دارد. اتحاد طبقه کارگر حول هویت طبقاتی خود. اگر مطالبات محلی را محور قرار دهید کارگر انگلیس که فلاکت زده نیست چرا باید با طبقه کارگر ایران اتحاد اعلام کند. یا طبقه کارگر فلاکت زده ایران چرا باید با طبقه کارگر انگلیس و چین که اتفاقا این روزها درآمد آن به یمن رشد سرمایه داری بالا می رود همبستگی اعلام کند. من بحثم این است که اعتراض به وجود فقر و فلاکت و ستم و اختناق بخشی از این اول ماه مه است، محصول است نه معنی اول مه. جنبش هایی در این جامعه هستند که می خواهند طبقه کارگر در چهارچوب محدودی به میدان بیاید. کسانی هستند که میخواهند برای نمونه به احمدی نژاد فشار آورد که رفسنجانی سر کار بیاید، یا میخواهند طبقه کارگر به میدان بیاید به شرطی که با ضعیف کردن جمهوری اسلامی و بورژوازی سراسری، بورژوای محلی و قومی و تحصیلکردگان عقب مانده آن را به قدرت نزدیک کند. بورژوا های کرد و ترک و عرب و غیره را به قدرت نزدیک کند، به فدرالیسم و یا به مشروطه شان برسند. همه اینها از اعتراض کارگر به جمهوری اسلامی در اول مه خوشحال میشوند به شرطی که هویت طبقاتی این طبقه عروج نکند. شرط میبندم عبدالله مهتدی و عبدلله اوجالان هم در این روز به کارگران پیام میدهد. بحث من بر سر این است که ما میخواهیم طبقه کارگر به میدان بیاید بشرطی که اعلام موجودیت خود را در سطح جهانی به کرسی بنشاند. در چنین حالی است که مبارزه علیه پایین بودن دستمزدها، اخراجها و بیکارسازی ها تقویت میشود. بحث تناقض نیست، بحث محدود کردن و باز کردن یک دریچه بروی کارگر است. بحث باز کردن ذهن جامعه است بروی موجودی که در جامعه است که محروم است و می تواند این جامعه را نجات دهد.
همه روزها باید علیه دستمزد و سرکوب و اختناق مبارزه کرد منجمله اول ماه مه. منتها اول ماه مه مستقل از هر چیز اعلام خودشناسی طبقه کارگر و اعلام حضورش به کل جامعه و کل بورژوازی در پوزیسیون و در اپوزیسیون است. از بورژوازی که در عراق در قدرت است تا بورژوازی که در فرانسه و چین قدرت دارد. طبقه کارگر باید اعلام کند که خود و جامعه اش را می شناسد. اعلام کند که شمارش معکوس عمر بورژوازی آغاز و افق رهایی انسانیت پدیدار گشته است.
کورش مدرسی: هر بخشی از مردم یا هر بخشی از طبقه کارگر، به هر دلیلی، که جمع شوند خواست آن روز شان را بیان می کنند. حتما به جنگ و به فضای نظامی و ماجراجویی اعتراض می کنند. همه این کارها را باید بکنند. منتها اینجا من بر فلسفه اول ماه مه تاکید می گذارم. به نظرم این دوره خدمتی که کمونیسم ما می تواند به طبقه کارگر و جنبش رهایی بشر کند این است که معنی و مضمون واقعی اول ماه مه را جلو بگذارد.
اگر اول مه سی هزار نفر از کارگران صنایع کلیدی کشور در تهران مستقل از رژیم دور هم جمع شوند و اعلام کنند که ما طبقه کارگر هستیم، علیه بردگی مزدی هستیم، ما همبستگی خودمان را با کل طبقه کارگر در سراسر جهان اعلام می کنیم، ما شرم داریم که جهان پر از این همه ثروت و در دست عده معدودی متمرکز است و بشریت محروم از این ثروت است، اعلام کنند که طبقه کارگر رسالت رهایی بشریت را بر عهده دارد و یک کلمه هم راجع به دستمزد و ... چیز دیگری هم حرف نزنند، فردای آن روز صحنه مبارزه طبقه کارگر با رژیم در مورد جنگ، دستمزد، اخراج و بیکاری ها کلا به نفع طبقه کارگر تماما عوض می شود.
می خواهم بگویم که طبقه کارگر وجود و حضورش در جامعه به اسم خودش کل معادلات را عوض می کند.
این را باید مبنا قرار داد و اتفاقا طبقه کارگر را هم دقیقا بر این اساس میشود متحد کرد. و گرنه اگر شما علیه بیکاری مبارزه می کنید ممکن است کسی که شاغل است با شما نیاید. اگر علیه دستمزد پایین مبارزه می کنید کارگری که دستمزد بالا دارد ممکن است به اعتراض شما نپیوندد. اگر علیه بستن نساجی ها اعتراض کنید کارگر نفت اعتراض شما را به خود مربوط نمی داند. چیزی که به طبقه کارگر مربوط است واقعیت وجود طبقه کارگر بعنوان برده مزدی، خالق ثروت و محروم از ثروت و ناجی بشریت در این دنیا است. و حول این سیاست است که بخش وسیعی از طبقه کارگر را می توان جمع کرد. چشم طبقه کارگر را باید بروی واقعیت وجودی باز کرد و از آن طریق باید نشان داد که چرا دستمزدها پایین است، چرا بیکاری هست، چرا کارگر نفت باید از کارگر نساجی حمایت کند، کارگر ایران خودرو باید از کارگر نفت حمایت کند، همه باید با هم متحد باشند و غیره.
در غیر این صورت به سندیکالیستی تبدیل خواهیم شد که در اوج قدرتش در کشورهای غربی نتوانست و نمیتواند حتی حقوق کارگران در چارچوب نظام بردگی مزدی دفاع کند. بورژوازی هنرش تفرقه میان کارگران است.
کورش مدرسی: تصمیم گیری در مورد اشکال اول ماه مه کار خود این رهبران در محل است. تناسب قوا بشدت متفاوت است. وضعیت اتحاد در صفوف طبقه کارگر بشدت متفاوت است. بیشتر از من یا هر کس دیگری رهبران و سازماندهندگان کمونیست طبقه کارگر میتوانند در مورد شکل خاص اعتراض در هر محیطی اظهار نظر دقیق بکنند. اما اگر من با همچنین جمعی رو برو شوم اول تلاش می کنم که بر سر هدف اول ماه مه نظرمان یکی شود. اگر بر سر این توافق کنیم آنوقت می توان خیلی کارها کرد. می توان مجمع عمومی در کارخانه ها گرفت. می توان تصمیم گرفت که بمناسبت اول ماه مه سوت کارخانه ها و پالایشگاه ها را بصدا درآورد. می توان تصمیم گرفت که روز اول ماه مه، چراغ های وسایل نقلیه عمومی توسط کارگران و رانندگانش روشن نگه داشته شوند. می توان تصمیم گرفت محلات کارگری را در این روز چراغانی کنیم. می توان جشن های بزرگی را در این روز در گردشگاه ها سازمان داد و جمع شد و در آن به وضعیت طبقه کارگر در سطح دنیا و در سطح ایران و رسالتی که به عهده دارد و کاری که از دستش ساخته است، بپردازیم. می توانیم محافلی بگذاریم که در آن ادبیات کمونیستی، کارگری و سوسیالیستی مطالعه کنیم. می توانیم ذهنیت و خودآگاهی را در طبقه کارگر گسترش دهیم. و همه اینها اعتراض مستقیم به جمهوری اسلامی است.
در کل، اشکال فعالیت به شدت متنوع است. پیروزی اول ماه مه تنها با شاخص اینکه چند نفر شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی؛ سر دادند تعیین نمی شود، این شاخص درستی نیست. شاخص این است که بعد از اول ماه مه طبقه کارگر به وجود خودش و جامعه به وجود طبقه کارگر آگاه تر شده است یا نه. از سوت کارخانه ها تا چراغانی و جشن تا رایگان کردن وسائل نقلیه عمومی و از مطالعات مارکسیستی و کمونیستی در محافل کارگری و تا جمع شدن در گردشگاه ها و غیره، خود طبقه کارگر و جامعه را متوجه یک موجودیت طبقاتی میکند که فردا نمی توان به آسانی از کنار آن گذشت و فراموشش کرد. در هر بعدی که این هدف متحقق شود به همان میزان صحنه رودروئی طبقه کارگر با بورژوازی از نو چیده خواهد شد.
کورش مدرسی: کارگر چه سفید باشد چه سیاه، چه ترک، فارس، کرد، ارمنی باشد یا زن یا مرد هر چیز دیگری اتفاقا معنی کارگر بودن می فهمد. این واقعیت زندگی طبقه کارگر است و تئوری لازم ندارد. دانش عجیبی نمی خواهد. کسانی دنیا را پر از رمز و راز قومی، مذهبی، جنسی و غیره کرده اند، گرد و خاکی به پا کرده اند که کارگر واقعیت ساده را نبیند. حرفی که کمونیست ها میزنند سر راست ترین و ساده ترین حقیقت زندگی است. کسای که فکر میکنند کارگر فقط دستمزد و ساعت کار را میفهمد یا شعور فردی کارگر را دست کم میگیرند و یا نمیخواهند در ورای گرد و خاک کارگر چیزی را ببیند. معلوم است که اول ماه مه روی یک صفحه سفید برگزار نمیشود. و اتفاقا مشکل هم همین است. اگر صفحه سفید بود توضیح حقیقت طبقاتی جامعه ساد ترین کار دنیا بود. کاغذ سفید نیست چون عده ای ذهنیت طبقه کارگر را به فارس و کرد و ترک و زن و مرد و شاغل و بیکار و غیره تقسیم کرده اند. اگر کسی این نمیشود ها را تحویل من بدهد در جواب می گویم که رفیق خوبم اتفاقا اول ماه مه ابزار مقابله با همین نتوانستن ها و نشدنی ها است. ابزار شکستن حصار های مذهبی، قومی، جنسی، ملی است. و طبقه کارگر را در سراسر جهان به هم میبافد و یکپارچه می کند.
امسال حتی اگر شاهد دست از کار کشیدن دو تا کارخانه هم باشیم این مبنایی برای دست از کار کشیدن کارگران کارخانه های بیشتری در سال آینده خواهد بود. بالاخره کار را باید از یک جایی شروع کرد. یا اینکه باید تصمیم بگیریم که برده ایم و برده داری سهم ماست. در جامعه همیشه میان بردگان هم کسانی پیدا میشوند که فکر میکنند که در دنیا یک عده ارباب اند و عده دیگر برده. و باید دست ارباب را بوسید تا از نان خوردن نیفتیم. در مقابل، یک عده از برده ها هم همیشه گفته اند که حق ما بیشتر است و علیه برده داری ایستاده اند. این وضعیت را کارگرانی می توانند عوض کنند که تصمیم گرفته اند این ذلت و تقسیم بندی را نه برای خودشان و خانواده های شان و نه برای هیچ بخشی از جامعه قبول نکنند.