كورش مدرسی: این هم مثل روز ١٦ فوریه به نظر من یك روز بسیار مهمی است. جمهوری اسلامی یك نقطه ی آسیب پذیرش خارج كشور است. این را قبلا هم راجع به ١٦ فوریه گفته ام. اعتراض علیه جمهوری اسلامی در خارج كشور اعتراضی است كه بلا فاصله تبدیل میشود به فشار روی جمهوری اسلامی. برعكس این تصور كه گویا خارج كشور تاثیر ندارد این فشار جمهوری اسلامی در خیلی موارد به عقب نشینی وادار میكند. مورد اسالو و محمود صالحی هم از آن مواردی است كه اوج ضدیت این رژیم با اساسی ترین منفعت و حقوق انسانی در آن جامعه را نشان می دهد. و وظیفه همه ما است كه با همه توان در چنین اعتراضاتی شركت كنیم. به نظر من این وظیفه هر انسان آزادی خواهی است كه در این اعتراض شركت كند. این هم چهره ی دیگری از همان مبارزه است كه ١٣ آذر بود. اینها جبهه های مختلف یك جدال اند و به هم مربوط اند و از هم انرژی میگیرند و به هم رنگ میدهند و در نتیجه به همان اهمیت اعتراضات ١٦ فوریه است و باید در آن شركت كرد.
فاكتور دیگری كه باید به آن توجه كرد این است كه اتحاد و برادری و رفاقت و منفعت مشترك طبقه كارگر در سطح جهانی یك بار دیگر به همان درجه ای كه هست زیر نورافكن میگذارد و طبقه كارگر در سطح دنیا یك بار دیگر تكانی هر چند كوچك میخورد كه ما منفعت یكسانی داریم. هر چند كه جنبش اتحادیه ای در اروپا واقعا به منفعت طبقه كارگر پشت كرده اند و بیشتر ابزار دست كارفرما هستند تا كارگر. اما فشار از پایین، سنتهایی كه از قدیم مانده و هنوز هست عمل میكند و مجبورشان میكند كه چنین عكس العملهایی نشان دهند. كه در هر حال باید آن را به حساب فشار از پایین، باقی مانده سنت و روحیه انترناسیونالیستی در میان طبقه كارگر و سازمانهای طبقه كارگر در اروپا گذاشت كه در اینجا انعكاس زیادی دارد. طبقه كارگر ایران باید بداند كه در صحنه جهانی تنها نیست. این جنبه ای است كه اهمیت بیشتری به این اعتراض میدهد و من فكر میكنم كه همه با هر توانی و قدرتی كه دارند در این اعتراض شركت كنند حتی اگر در ایران هم می شود باید این كار را كرد. چون هر قدم فشار آوردن بر جمهوری اسلامی فشار را روی طبقه كارگر و فعالین كارگری كمتر می كند و باعث می شود كه دستشان بازتر شود در دفاع از معیشت، حرمت، انسانیت و درست كردن صفی موثرتر در دفاع از حقوق كارگر و بشریت در آن جامعه.
كورش مدرسی: ببینید، خیلی ها هستند در درون جنبش سیاسی و در اعتراضات سیاسی كه معنی جنبشی اعتراضات را متوجه نیستد. مثلا وقتی كه سنت مجاهد، سنت نهضت آزادی، سنت اسلام سیاسی و نیمچه سیاسی، میاید اعتراضی بكند عكس همه آدمها یشان را میاورند. آدمهایی كه با آن معرفی میشوند. از حنیف نژاد گرفته تا طالقانی و آن چهره های كه جنبششان با آنها بازشناسی می شود آنها را به جلو صحنه میاورند و عكسشان را به دست میگیرند و خودشان را با آنها تداعی میكنند. جنبش كارگری هم به یك معنی اینگونه هست. در مبارزه طبقه گارگر بخشی هست كه بهر طریقی شده می خواهد فقط مبارزه را اقتصادی معنی كند. فقط صنفی و اتحادیه ای معنی كند. امروز اگر در اعتراضات دانشجویان عكس فعالین كارگری بالا میرود و یا در اعتراض فعالین كارگری میبینید كه عكس رهبران دانشجویی رفته بالا، وقتی كارگران پتروشیمی در حمایت از دانشجویان دستگیر شده اطلاعیه میدهند یا كارگران در جاهای مختلف اعلام حمایت میكنند، این نشان میدهد كه یك جنبشی دارد علی رغم هر پشت پایی كه به آن میزنند دارد به جلو میاید و میگوید من ابعادم را می شناسم و به نظر من این به درجه ای علامت بلوغ آن جنبش است كه جبهه های مختلفش را می شناسد. ما از اول گفتیم كه اتفاقی كه روز ١٣ آذر افتاد عروج جنبشی است كه دارد از عمق جامعه و از طبقه كارگر آن جامعه تغذیه میكند و انرژی اش را میگیرد. و به اصطلاح نوك كوه یخی است كه تهش آنجاست. این اتفاقات دارد نشان می دهد كه همین واقعیت است. علی رغم سكتاریسم این یا آن گروه، علی رغم صنفی گری این یا آن اتحادیه، علی رغم محدودنگری این یا آن بخش الان نه تنها آزادی خواهی و برابری طلبی در آن جامعه دارد خود را با چپ تداعی میكند بلكه خود آگاهی چپ نسبت به ارتباط جنبشی اش با طبقه كارگر و با خود آگاهی طبقه كارگر و فعالین طبقه كارگر نسبت به ارتباطش با این جنبش به درجه ی زیادی بالارفته و این هم یكی از آن جنبه هایی است كه در جمع بندی ١٣ آذر و ١٦ آذر امسال باید به آن توجه كرد. این هم جزو دستاوردهایی است كه سالهای سال بود در سطح جامعه ی ایران و جهان غایب بود و امروز میبینیم كه اتحادیه ی حمل و نقل انگلیس هم اعلام تظاهرات می كند همراه آن عكس دانشجویانی كه ازاد شده اند و آنهایی كه هنوز در زندان اند، از بهروز كریمی زاده تا مهدی گرایلو و سعید حبیبی و همه آنهایی كه دستگیر شدند عكسهایشان هست. اینها به اصطلاح یك لشكر اند. ارتش یك طبقه اند. و این دستاورد بسیار بزرگی است برای چپ كه در تاریخ اخیر ایران بی سابقه است. باید قدر آن را دانست و باید آن را به حساب آنهایی گذاشت كه این ماجرا را ممكن كردند.
كورش مدرسی: راستش الان نمیدانم تعداد زندانیان چپ بیشتر است یا جنبشهای دیگر. ولی آنچه كه تعیین كننده است این است كه كسی كه دستگیر میشود یا كسانی كه دستگیر میشوند و یا حركتی كه زیر ضرب دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی میرود، این چه بازتابی در جامعه پیدا میكند. الان ممكن است به فرض ده نفر از دانشجویان تحكیم را هم بگیرند، نمیدانم این كار را میكنند یا نه، ولی باید تلاش كرد كه آزاد شوند. ولی تحكیم دیگر آن پرچمی نیست كه این بازتاب را در جامعه پیدا كند. امروز ممكن است ٢٠ نفر از طرفداران هخا را هم بگیرند ولی هخا دیگر آن پدیده ای نیست. یا ٢٠ نفر از طرفداران آقای خاتمی را هم بگیرند، این اتفاقات كماكان میتواند بیافتد و تعداد دستگیر شده ها الزاما علامت حقانیت و قدرت یا ضعف یك جریانی نیست. بلكه مهم جایگاهی است كه آن اعتراض در جامعه پیدا میكند. محك باید جامعه باشد. آن صدایی كه در جامعه پژواك پیدا میكند. امروز صدای اصلاح طلبی رژیمی یا نیمه رژیمی یا ناسیونالیستی دیگر در جامعه ایران كمتر از سابق پژواك دارد. در نتیجه ما صدای چپ را می شنویم. این پدیده است كه دارد اتفاق می افتد و جایگاه جدیدی به چپ و نیروهای چپ در آن جامعه داده است. كه اگر متوجه آن نشوند به نظر من به طرز بدی می بازند. و اگر نروند در آن پستی كه هر كسی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب گرفته تا كسانی كه در احزاب سیاسی اند، كه چپ امروز در یك موقعیت دیگری در جامعه ایران قرار گرفته است...
كورش مدرسی: ٨ مارس یكی از مهمترین روزهای تاریخ اعتراض بشری است از قرن ٢٠ تا امروز كه در چند سال اولیه ی قرن ٢١ هستیم. یك دلیل آن به خاطر موقعیت زن است. موقعیت زن در جامعه ایران و سراسر دنیا. كه باعث شرم بشریت است. نصف بشریت را به یك موقعیت عقب مانده رانده اند. و حتی در جاییكه به او موقعیت برابر میدهند موقعیتی است كه نقش مردها را بازی كند نه نقش خودش را. بااصطلاح به جلد مرد برود. مثلا امكان این را پیدا كند تا كشیشی شود تا همان كاری را كه مردها میكنند، زنان را تحقیر میكنند، این نقش را ایفا كند. یا مثلا ژنرالی شود كه آدم میكشد. یعنی بخشا تبدیل شده به بخشی از جبش زنان صاحب منصب و دنبال شغل. منتها بخش عظیم زن در جامعه جهانی از چین تا آفریقا، از افعانستان تا ایران، از خود آمریكا موقعیت بسیار تكان دهنده ای دارد. مثل همه بخش های جامعه نصف طبقه ی ما زن هستند و بلاواسطه مسئله زن مربوط است به منفعت سرمایه داری در جامعه. منفعت سرمایه داری ایجاب می كند كه زن در این موقعیت باشد و در جمهوری اسلامی كه آپارتاید جنسی تبدیل شده به نرم جامعه و این روزها هم شدید شده٬ بیشتر از هر چیز منفعت جمهوری اسلامی و روی كار ماندنش به موقعیت زن گره خورده است. در نتیجه اگر از این سر نگاه كنیم جنبش آزادی و برابری، حنبش طبقه كارگر و جنبشی كه میخواهد در نهایت سوسیالیسم را در جامعه پیاده كند، نه تنها نمیتواند نسبت به مسئله زن و ٨ مارس بی تفاوت بماند بلكه عمیقا با آن درگیر است و آن را بخشی از جنبش خودش میداند. مسئله زن را بخشی از مسائل خودش می داند و باید در جلو صف آن قرار بگیرد. اگرحضور ذهن داشته باشید حتی انقلاب فوریه ١٩١٧ روسیه روز ٨ مارس شروع شد. یعنی در حول سازمان یابی مارش های روز ٨ مارس به مناسبت مسئله زن شروع میشود.
٨ مارس جایگاه مهمی در اعتراض طبقه كارگر دارد. و جایگاه مهمی در اعتراض بشریت دارد. و بخصوص امروز همانطور كه اشاره كردیم، جمهوری اسلامی وقتی هر كسی را میخواهد بزند با یك دستش هم زنان را سركوب می كند به هر دلیلی یعنی هر اتفاقی بافتد با یك دستش هم به زنان تعرض میكند، امروز اعتراض به جمهوری اسلامی، جمع شدن حول مسئله زن، بزرگ داشت ٨ مارس، روشن گری كردن راجع به ابعاد مختلف ستم بر زن، ابعاد به شدت پیچیده و عمیق ستم بر زن، امروز اهمیت بسیار بالایی پیدا میكند.