تلویزیون پرتو: مطلع هستید که از روز دوشنبه گذشته لیست دیگری از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را دستگیر و روانه زندان و سلولهای اوین کرده اند برای هر کسی در آن جامعه این سوال مطرح است که رژیم میخواهد چکار کند. هدفش چیست و تا کجا پیش میرود؟
کوروش مدرسی: برای جمهوری اسلامی این یک پروژه تعرض سیاسی است و ربطی به اینکه چه کسی جرم کرده و یا نکرده ندارد.این دانشجویان حتی به لحاظ قانون جمهوری اسلامی هم جرمی نکرده اند، که قانون هم نیست!
اینها گفته اند ما آزادی می خواهیم. کسی بگوید ما آزادی می خواهیم، قانونا کسی نگفته، گفتن این ممنوع است. اینها گفته اند ما برابری می خواهیم، میخواهیم در برخورداری از نعمات زندگی برابر باشیم میخواهیم فقر نباشد، بیکاری نباشد، کارگران را دستگیر نکنید به جرم اینکه که می خواهند بیکار نباشند و فقر نداشته باشند، دستمزد شان پایین نباشد، استثمار نشوند.
به آنها می گویند کتاب خوانده اند مگر کتاب خواندن امروز در دنیا جرم است ؟ کتاب امروز روی اینترنت است و در همه جا در دسترس همه است. می گویند رفته اند و به سایتهای اینترنتی سر زده اند. مگر کسی هست که نرود؟ معلوم است که امروز کسی نیست که به اینترنت نرود. می گویند با خارج ارتباط داشته اند. مگر احمدی نژاد که می رود شیخ عربستان را می بیند مثلا خیلی بهتراز فلان سازمانی است که کسی برود در خارج ببیندش! یا مقتدا صدر خیلی آدم شریفی است نسبت به بقیه! یا فرض کنید طرف رفته با رضا پهلوی تماس گرفته مثلا مقتدا صدر خیلی بهتر از رضا پهلوی است ؟
می خواهم بگویم اینها همه بهانه است. بهانه ای که خود جمهوری اسلامی می داند. در نتیجه برای توجیه تعرض سیاسی اش پاپوش درست میکند. و سیستماتیک این کار را می کند. میخواهد وضعی ایجاد کند در جامعه که بگویند مبارزه برای آزادی و برابری بیهوده است، نمی شود آقا جان می گیرندت، برایت پاپوش درست می کنند، ده پانزده سال به زندان محکومت میکنند، شکنجه ات می کنند، می شکنندت، مجبورت می کنند چیزهایی بگویی که حقیقت ندارد. مجبورت می کنند در زندان علیه وجدان خودت حرف بزنی .
هدف جمهوری اسلامی شکستن کمر جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران است. این که می تواند یا نه، بر می گردد به اینکه آنهایی که طرفدار آزادیخواهی و برابری طلبی هستند می توانند مبارزه ای موثر علیه جمهوری اسلامی سازمان دهند. با ورد خواندن نمی شود. باید سازمان داد. باید متحد کرد. باید این تعرض را پس زد در غیر این صورت تا وقتی که اختناق هست، تلاش و مبارزه برای آزادی هست. تا وقتی که برده داری هست، برده ها برای آزادی مبارزه می کنند. منتهی بلاخره یک افق، یک سنت، رهبرانی وشبکه ای از رهبران می آیند و برده ها را متحد می کنند و آزاد می کنند. وگرنه برده ها هر روزهم قیام کنند و هر روز سرکوب شان می کنند. مگر اینکه این رهبران جلو بیایند.
هدف جمهوری اسلامی همین است که رهبران مبارزه مردم را زمین گیر کند. دارد رسما پاپوش می دوزد. این یک تعرض سیاسی است به آزادی خواهی و برابری طلبی. وعده های شان تماماً توخالی از آب در آمده است، مسئله اقتصادی عروج کرده، معلوم شد دولت احمدی نژاد دولت فقر است بیشتر از همیشه، معلوم شد بیشتر از همیشه دروغ می گویند.معلوم شد در ابعاد وسیعی جریانات اسلامی عقب رفتند و جریاناتی آمدند جلو که در عرصه دفاع از آزادی و برابری مصر اند. دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب مستقیما تعرض شان را متوجه این مسائل کرده اند. جمهوری اسلامی فکر می کند این حرکت را باید بشکند، اعتراضات شان را مهار کند. مساله و معضل جمهوری اسلامی این است که امروز در دانشگاه یکی داد بزند زنده باد آزادی، فردا در کارخانه داد خواهند زد زنده باد برابری، نمی توانی ما را استثمار کنید، به حکم اینکه سرمایه دار هستید نمی توانیید بیشتر از ما از نعمات زندگی بهره ببرید، می خواهیم تشکل خودمان را درست کنیم، نمی خواهیم شما با تورم مرتب معیشت ما را بزنید.
جمهوری اسلامی به این تعرض سیاسی دست زده است تا در مقابل این پدیده بایستد و متوقف اش کند. برای همین نوک حمله اش در این دوره متوجه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب است.
تلویزیون پرتو: این پروسه به کجا میانجامد؟
کورش مدرسی: سرانجام این پروسه در دست رهبرانی است که همه این شگرد ها را می شناسند و راههای مقابله با آنها را میدانند و سازمانهای لازم برای مقابله بوجود می آورند. و جنبشی را شکل دهند که می تواند نتیجه این جنگ را تعیین کند. این جنگ محدود به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب نیست. دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب یا کلا جنبش آزادی و برابری، جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در آن جامعه پایه خیلی قوی دارد به این دلیل که کارگر هست، استثمار هست، به این دلیل که سرمایه دار هست، گرانی هست، نابرابری هست، بی عدالتی هست، اینها همیشه هست. اما اینکه در یک جنگ خاص این جنبش میبرد یا می بازد، به سیاست ها و تاکتیک های رهبران این جنگ، چه رهبران جنبشی، چه رهبران توده ای و سازمانی، مربوط میشود. این در مورد جمهوری اسلامی هم صادق است. آیا جمهوری اسلامی میبرد؟ بستگی دارد. اگر کار نا دقیق و بیرویه بکنند خوب می بازند. ولی چیزی که امروز داریم می بینیم این است که جمهوری اسلامی تعرضی کرده و در مقابلش یک صف وسیعی از اعتراض وجود دارد که باید وسیعتر شود و رهبری منسجم تری در همه سطوح لازم دارد.
تلویزیون پرتو: فکر میکنی که این، جوانها را بترساند؟
کورش مدرسی: بعید میدانم. اولا رابطه ای که امروز جوانها با جمهوری اسلامی دارند با رابطه ای که در دوره ما بود فرق دارد. ثانیاً ١٣ آذر امسال موجود دیگری را در صحنه سیاست ایران متولد کرد. ببینید اتفاقاتی در مقاطعی از تاریخ می افتد که دیگر دست کسی نیست که جلو آن را بگیرد. امروز در خیلی از جاهای ایران هر دانشجو یا هر دانش آموزی که دوست دارد آزاد باشد، این اختناق را نمی خواهد، ناراحت است از این وضعیت، فقر را دوست ندارد، خفقان را دوست ندارد و این سیستم را نمیخواهد، به خودش میگوید من آزادی خواه و برابری طلب هستم. این آن پدیده جدیدی است که متولد شده است. ١٦ آذر امسال موجود جدیدی را در صحنه سیاست ایران روی پای خودش به دنیا آورد و جمهوری اسلامی هم مستقیما دارد به آن موجود حمله میکند. جنبشی عمومی که جریانات و سایه روشن ها و ترکیبات مختلفی در آن هست ولی بطور کلی خودش را با چپ بودن؛ با آزادی خواه و برابری طلب بودن تداعی میکند. این به دنیا آمده است. پارسال نبود. تحرکات آن را قبلا در جامعه میدیدم اما امسال روی پای خودش به قدم پیش گذاشت. و جمهور ی اسلامی این به شدت خطرناک دید و تصمیم گرفت که به اصطلاح بچه ی تازه به دنیا آمده را همان اول کار بزند و نگذارد رشد کند. تعرضی که جمهوری اسلامی امسال کرده است با تعرض سال های گذشته داشته فرق میکند. دلیل اساسی اش هراس از شکل گیری یک حرکت سازمان یافته سراسری بود. این حرکت آنها را به وحشت انداخته و همه ی بخش های جمهوری اسلامی در مورد آن حرف میزنند.
تلویزیون پرتو: این عدم تناسب درعکس العملی که رژیم نشان میدهد، اساسا بخاطر جدید بودن این تحرک است؟
کورش مدرسی: من فکر نمیکنم اسم این را بشود گذاشت عدم تناسب. جمهوری اسلامی به ناراضیان اسلامی یک جور عکس العمل نشان میدهد و به آزادیخواهان و سوسیالیست ها جور دیگری. تناسب وقتی است که بگوییم با هر دوتا یک جور برخورد کند و یا توقع این را داشته باشیم. جمهوری اسلامی در این مورد شدید تر برخورد میکند و این دقیقا از هراس شان از پتانسیل این حرکت ناشی میشود.
البته میبینیم که این جنبش از خود دفاع می کند. چپی که قتل عام های سیاسی دهه ۶۰ را پشت سر داشت، با نسل جدیدی از کمونیستها و چپ های جامعه جایگزین شده است که از درون یک مبارزه اجتماعی پا به میدان سیاست گذاشته اند. متفاوت با نسل ما. ما از مبارزه فکری وارد مبارزه سیاسی شدیم و بعدا از طریق انقلاب ۵٧ قدم به جامعه گذاشتیم. اینها از طریق مبارزه برای آزادی، مبارزه برای برابری و مبارزه علیه بی عدالتی به چپ و کمونیسم کشیده شده اند. این جنبشی دیگر است که جمهوری اسلامی از رشد آن وحشت دارد. پتانسیل این جریان را میداند. این بچه شیری میماند که شبیه خود شیر است. رژیم هم مثل کفتاری که میخواهد بچه شیر را قبل از اینکه بزرگ شود از میدان به در کند، به آن تعرض کرده است. ولی این جنبش با همه ی جوانی آن به شدت از خودش عکس العمل نشان میدهد و رشد میکند. بچه های جوان از مدرسه تا دانشگاه دارند خود را با آن تداعی می کنند، بویژه طبقه کارگر و رهبران کارگری با سمپاتی آن را دنبال میکنند. امیدواریم که حرکت به سرعت متشکل تر و وسیعتر و بزرگ تر شود و رهبران و فعالین شان را از حلقوم جمهوری اسلامی بیرون بکشد.
تلویزیون پرتو: بحثی هست که میگوید ا۶ آذر امسال دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب می بایست همراه دفتر تحکیم مراسم میگرفتند؛ مثل سالهای قبل. خودشان را مستقل نمی کردند. به نام خودشان نمی آمده اند بلکه تحت پوشش تحکیم وحدت عمل میکردند. در این صورت شاید این دستگیری ها رخ نمی داد. به عبارت دیگر این تاکتیک تحرک مستقل را به نوعی اشتباه و کار نسنجیده ارزیابی میکنند. فکر میکنید این ارزیابی چقدر درست است؟
کورش مدرسی: کاش رهبران این جریان آزاد بودند و خود توضیح میدادند. شاید من نتوانم درست مسئله را بیان کنم. در جریان استدلال دقیق آنها نیستم، با این وجود به نظر من رهبران این حرکت نهایت شجاعت و نهایت کاردانی را از خود نشان دادند. من تقریبا مطمئنم که اگر می رفتند با دفتر تحکیم وحدت ١٦ آذر را برگزار میکردند به احتمال زیادی این دستگیری ها رخ نمی داد. یا دست کم در این ابعاد صورت نمی گرفت. منتهی مقاطعی هست که به هر حال اگر کودک رشد یافته در رحم را متولد نکنید می میرد. جنبشی که امروز متولد شد دقیقا همین طور بود. لااقل اطلاعات من در این حد است که رهبران آن مصر بودند که باید این کار را بکنند. شما باید کل پروسه درگیری های سال گذشته بین دانشجویان چپ و تحکیم وحدتی ها را به بینید. در این دوره خود دفتر تحکیمی ها و اسلامی ها، با همراهی ارگان های دولتی به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب تعرض کردند و درگیری ها و جدل های تندی را شکل دادند. اگر دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، بعد از این تاریخچه دوباره سراغ دفتر تحکیم وحدت و انجمن اسلامی میرفتند و اکسیون مشترکی را سازمان میدادند و دوباره زیر سایه تشکل قانونی دولتی قرار می گرفتند در زمین سراسری می باختند و به شدت لطمه میخوردند. دستگیری نمیدادند ولی اعتبار سیاسی شان به شدت لطمه می خورد و چهره ای که امروز در جامعه می بینیم بوجود نمی آمد. تصمیم درست وقتی است که وقت درستی اتخاذ شود و این تصمیم به طور کلی درست بود.
باید فرصت داد و جمع بندی کرد. حتما اشتباهات زیادی بوده است که باید از آنها آموخت. من میتوانم به تعداد زیادی اشتباه اشاره کنم که حذر از آنها میتوانست دامنه تعرض دولت را محدود کند. ارزیابی ضروری است و کلید رشد و آموختن است. اما این بحث ها باید سر فرصت و بخصوص با شرکت رهبران این حرکت انجام داد. بعنوان یک تصمیم سیاسی فکر می کنم که یک تصمیم فکر شده و جسورانه بود. باید این جسارت را به رهبران آن و کسانی که این تصمیم را گرفتند تبریک گفت. رهبرانی که از خود شهامت نشان دادند، که تصمیم خطیری را در جایی که می بایست، بگیرند گرفتند. هر چند که موافقم که اگر این کار را نمیکردند خوب لابد دستگیری هم نمیدادند اما اول و آخر منطق همه چیز دستگیری نیست. حتی اگر اشتباه کرده باشند، اشتباه کردن بخشی از پروسه ی رشد کردن و آموختن است.
تلویزیون پرتو: دانشجویانی که دستگیر شده اند بخشا متهم میشوند به اینکه اینها با احزاب و جریانات خارج رابطه دارند و این را به خانواده ها هم گفته اند. اینجا و آنجا گفته و نوشته میشود که اینها وابسته به حزب حکمتیست هستند. پاسخ شما به عنوان لیدر حزب حکمتیست در این مورد چیست؟
کورش مدرسی: قبلا گفتم که رژیم دارد برای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب پاپوش درست میکند. اگر منظور رژیم از حکمتیست بودن دانشجویان این است که آنها گفته اند آزادی میخواهیم و برابری میخواهیم، گفته اند دانشگاه پادگان نیست، گفته اند جنگ نمیخواهیم، از مبارزات کارگری حمایت میکنیم، گفته اند فقر نمیخواهیم، برابری و رهایی میخواهیم، اگر این خواست ها علامت تعلق حزب حکمتیست شده است، این برای ما افتخار است. اما به این اعتبار ده ها میلیون نفر در ایران این خواست ها را دارند و پس حکمتیست هستند. دهها میلیونی که برابری میخواهند، آزادی میخواهند، استثمار نمیخواهند. اما اگر منظور شان از حکمتیست ارتباط تشکیلاتی با حزب ما است، ما این را اکیداً رد می کنیم. ما این را رد میکنیم. اگر فردا این را از زبان آنان نقل کنند، فقط و فقط به ضرب فشار و شکنجه و اذیت کردن این را به آنها نسبت داده اند که ما آن را قبول نمی کنیم.
تلویزیون پرتو: بعنوان آخرین سوال در مورد شعارهایی است که این دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب طرح میکنند. البته امروز شعار آزادی و برابری فقط شعار این دانشجویان نیست. مثلا انجمن اسلامی فلان دانشگاه اطلاعیه داده و آن را با شعار زنده باد آزادی و برابری تمام کرده. فلان کانونی که شعبه ای از دفتر تحکیم وحدت است و به نوعی اظهار سمپاتی میکند به آزادی و برابری. گفته میشود که خود شعار آزادی و برابری خیلی بدیل نیست در مقابل سیستمی که این دانشجویان خود را چپ می نامند. میگویند که این شعار در انقلاب فرانسه طرح شده و یک شعار بورژوایی است و به این معنی شعاری است که جریانات مدافع سیستم سرمایه داری میتوانند این را طرح کنند. میگویند کسی که پشت شعار آزادی و برابری قرار میگیرد چیز خیلی عجیبی نگفته است، نظر شما چیست؟
کورش مدرسی: عجیبی این مسئله همین قدر است که می بینید، جمهوری اسلامی آنقدر به آن حساس است که آنها را زندانی و شکنجه میکند. اگر کسانی حساس نمی شوند مسئله خودشان است. آن کسی که باید حساس شود، نشان داده که حساس است. به قول انگلس راه چک کردن مزه سیب گاز زدن به آن است. راه اینکه بفهمیم که حساس است و که نیست این است که ببینیم چه عکس العملی از خودش نشان می دهد. و دیگر اینکه شعارها در هر دوره ای معانی مختلفی دارند. یک دوره ای در انقلاب روسیه شعار جنگ نه، زمین مال دهقان است شد یک شعار سوسیالیستی. کسی آن دوره نگفت مخالفت با جنگ در چارچوب بورژوازی است. این حرف را حتی دویست سال پیش هم نگفته بودند. میخواهم بگویم که این خیلی ملا لغطی و کتابی و آکادمیک بی ریشه است که شعارها را اینگونه ارزیابی بکنیم. رابطه بین شعارها و جنبش ها به این صورت برقرار نمی شود. یک وقت می بینید جنبشی عروج میکند و مثلا مثل روسیه میگوید جنگ نه، صلح، زمین، نان. اینها هیچ کدام ربطی به سوسیالیسم ندارد. یا بطور مثال خود خمینی سرکار آمد با شعار نه شرقی، نه غربی. شعار هائی که اتفاقا خیلی به اسلامیت او مربوط نیست. میخواهم بگویم که اینها بهانه گیری جریانات غیر سیاسی، فرقه ای، حاشیه ای، دو سه نفره ای هستند که در تاریخ هیچوقت محمل هیچ چیزی نبوده اند و سیاست از لای جزوه و استدلال های سقراطی و افلاطونی نتیجه گیری می کنند. با قیاس و استقراء میروند به سراغ مسائل. اینطور نیست.
نگاه کنید جامعه را ببینید این جنبش هائی که به حرکت در آمده نماینده چه چیزی هستند. اگر کسی مدعی است که این راه غلط است، خوب جنبش دیگری را براه بیندازد. لابد بقیه دنبالشان میروند. من اینها را ایرادات جدی نمی بینم ولی این ایرادات همیشه توی تاریخ هم بوده. راجع به انقلاب اکتبر هم گفته اند. راجع به همه تعرضات همین را گفته اند. از طرف عده ای که به نظر من سترون سیاسی هستند. شما بایستید تا من حالم خوب شود تا من افکارم روشن شود، چرت سیاسی من را پاره نکنید. و متهم کردن جنبشها به اینکه چرت سیاسی بقیه جنبشها را پاره کرده اند اینها در تاریخ سابقه دارد بنابراین نباید جدی گرفت.