اگر سال ۸۶ این سوال را از هر کمونیست، دو خردادی، تحکیم وحدتی و بالاخره از خاتمی و یا احمدی نژاد میکردید، جواب روشن بود. بعد از ۱۶ آذر ۸۶، بعد از سیطره پرچم آزادی و برابری بر دانشگاه روشن بود که تحکیم وحدت (سبز امروز) شکست داده شده اند و آذر ۸۸ در انتظار آنها نخواهد بود.
آذر ۸۶ پیام های روشنی داشت: آزادی – برابری، دانشگاه پادگان نیست، نه به آپارتاید جنسی، دفاع از جنبش طبقه کارگر، خواست مطالبات رفاهی برای مردم زحمتکش و...
جا انداختن و تثبیت افق و سنتی که این مطالبات را دارد کار ساده ای نبود. محصول افتخار آمیز کار همه کمونیست هائی بود که قدم به قدم و سنگر به سنگر با تلاش و فداکاری در مقابل حراست و اطلاعات و کل دستگاه رژیم مقاومت کردند.
اما به همان اندازه مهم محصول عقب زدن و فائق آمدن بر افق سازش با جمهوری اسلامی، افق آزادی قسطی و افق طبقات دارا در دانشگاه بود. افقی که توسط دو خرداد و دفتر تحکیم وحدت نمایندگی میشد. این جدال هم جدال بسیار سنگینی بود. مقابله تنها از طریق بحث و مجادله با تحکیم وحدتی ها و ناسیونالیست های پرو غرب نبود، مقابله با کل خرافه ای بود که در جامعه تزریق میشد و مقابله با "افشاگری های" پلیسی ای بود که هر وقت اینها کم می آوردند پشت آن مخفی میشدند.
پیروزی آزادی و برابری و حرکت دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب در دانشگاه پیروزی این یا آن گروه و سازمان نبود. پیروزی یک سیاست، یک افق و یک پرچم بود: پرچم آزادی خواهی و انسان دوستی طبقه کارگر. آذر ۸۶ این پرچم را بر فراز دانشگاه ها به اهتزاز درآوردند. طبقه کارگر، در مقابل چشمان نا باور همه، دانشگاه را تصرف کرد. آن زمان امیدی به عروج دوخردادی دیگر و یا مسیحی برای تحکیم وحدت و مشارکت نبود. پاسخ سوالی که در ابتدای این نوشته طرح کردیم روشن بود. قرار بود آذر ۸۸ هم به همان سرخی آذر ۸۶ باشد.
اما از آن روز تا امروز، از نظر سیاسی و جنبشی، سالهای درازی طی شده است. از آن روز تا امروز اتفاقات خیره کننده ای در ایران و جهان روی داد که تناسب قوا را مجددا به ضرر پرچم آزادی و برابری برگرداند.
اگر در سال ۸۶ بورژوازی شکاف های جدیی را در خود حمل میکرد، یکی پشت بوش آرزوی عظمت ایران را در سر داشت و یکی پشت جمهوری اسلامی، و اگر آن روز این دو جناح بورژوازی حتی در آستانه جنگ بودند، امروز یکی شکست خورده و دیگر کل بورژوازی خود را در قالب جمهوری اسلامی باز یافته است. آنطور که در بیانیه کمیته مرکزی ما آمده است حاصل این تسلیم و الحاق طبقاتی این بود که : "جمهوری اسلامی به دست ناسیونالیسم پرو غرب ایران النگوی سبز کرد و ناسیونالیسم پروغرب ایران پرچم سه رنگ را به دست جمهوری اسلامی داد". بورژوازی غرب و پروغرب، از اوباما و آمریکا تا حزب کمونیست کارگری ایران و کل کمونیسم بورژوائی ایران، به این بازی درونی جمهوری اسلامی پیوستند.
به موازات این تحولات از همان سال ۸۶ دستگاه اطلاعات جمهوری اسلامی کل شبکه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را مورد هجوم قرار داد، دستگیری های وسیع، بازجوئی کثیف، ارعاب در سخیف ترین شکل آن، اخراج بسیاری از دانشگاه ها، زندانی های طولانی، فراری دادن بسیاری از فعالین آن به خارج کشور و ...
این سرکوب شرط لازم برای بازگرداندن جدال به درون جمهوری اسلامی بود. این سرکوب هم جزئی از همان تحول بود. بورژوازی، همه با هم و همه جناح های آن، پذیرفته بودند که مبارزه را باید در چارچوب جمهوری اسلامی نگاه دارند. پس نه تنها ائتلاف و صف بندی های سیاسی جدید لازم شده بود بلکه حذف فیزیکی عنصر "خارج سیستمی"، عنصر کارگر و عنصر آزادی خواهی و برابری طلبی هم لازم بود. به سادگی اگر دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب قدرت سال ۸۶ را داشت جدال سبز و سیاه نمیتوانست به این سادگی صحنه گردان سیاست در ایران بشود.
بی گمان طبقه کارگر و کمونیسم ایران از این تجربه درس ها زیادی گرفته است. کمونیسم ایران بعد از کشتار های دهه ۶۰ اولین بار بود که به نام خود در جامعه ایران وارد صحنه سیاست میشد و خود را نشان میداد. شاید مهمترین درس این بود که در مقابل طبقه کارگر و جنبش کمونیستی آن اپوزیسیون بورژوائی چقدر خود آگاه، چقدر ضد کمونیست، چقدر ضد آزادی، چقدر ضد کارگر و چقدر ضد انقلابی است. همراه شدن کل اپوزیسیون بورژوائی با جنبش سبز عمق این رذالت طبقاتی را به نمایش گذاشته است.
بر افراشتن مجدد پرچم آزادی و برابری در آذر ۸۸ چالش عظیم برای کمونیست هائی است که از این تجربه و از تجربه جنبش سبز درس لازم را گرفته اند. محک پیشرفت تحلیلی نیست. موقعیت آن پرچم و آن خواست ها در سطح جامعه و دانشگاه است. با این وضع آذر ۸۸ سرخ خواهد بود یا سبز؟ باید دید.