رادیو رهائی : ما در استانه ی روز جهانی کارگر، اول ماه مه هستیم و به استقبال این روز میرویم؛ از نظر شما وضعیت طبقه کارگر ایران در آستانه این روز در حال حاظر چگونه است و در چه وضعیتی قرار دارد ؟
کورش مدرسی : وضعیت طبقه کارگر جنبه های مختلفی دارد. اگر بخواهیم امروز و به مناسبت اول مه به وضعیت طبقه کارگر اشاره کنیم باید اول نگاه کنیم که اهمیت اول ماه مه در چیست. با داشتن این مبنا میتوانیم تعریف درستی از برجسته ترین مشخصه طبقه کارگر امروز ایران، به مناسبت اول مه، را به دست بدهیم.
اگر شما امروز نشریات، سایت ها و رادیو و تلویزیون های مختلف را تعقیب بکنید هر کدام از جهتی اول ماه مه را مهم میدانند. کل بورژوازی بسیج شده است تا طبقه کارگر را به عنوان پشت جبهه خود به میدان بکشد.
از نظر ما کمونیست ها جامعه ایران یک جامعه سرمایه داری است که بر اساس انقیاد اقتصادی و لذا سیاسی طبقه کارگر توسط کل طبقه بورژوا استوار است. از نظر ما تنها انقلابی که میتواند طبقه کارگر و جامعه ایران را از ستم و ظلم و استثمار نجات بدهد یک انقلاب سوسیالیستی است. این انقلاب توسط طبقه کارگر قابل انجام است. اما این انقلاب انجام نمیشود زیرا طبقه کارگر هنوز قدرت سازمانی و سیاسی انجام آن را فراهم نکرده است. سرمایه داری در ایران به این دلیل روی پای خودش ایستاده است و به زندگی ادامه میدهد که طبقه کارگر متفرّق است. تفرقه درون طبقه کارگر مبنای حاکمیت سرمایه داری و مادر همه دردهای طبقه کارگر است. ادامه نظام سرمایه داری تنها به دلیل وجود تفرقه در میان طبقه کارگر ممکن شده است. کلیه اشکال ستم و یا اشکال روبنائی که درون جامعه است، پدیده هائی مانند اختناق، سرکوب و زندان و دامن زدن به هویت و تفرقه جنسی، قومی، ملی، رسته ای و صنعتی، دامن زدن به شکاف میان کارگر شاغل و بیکار و غیره فلسفه اش را تضمین این تفرقه میگیرد. درجه قدرت هر سنگر طبقه کارگر در مقابل بورژوازی را درجه فائق آمدن این طبقه بر تفرقه تعیین میکند.
اگر اول مه روز تقویت خودآگاهی طبقه کارگر و بالا بردن اتحاد درونی آن است آنوقت باید بر تفرقه به عنوان بارزترین مشخصه طبقه کارگر انگشت گذاشت. اینجا نقطه انفصال جنبش های واقعی طبقه کارگر از جنبش های طبقه بورژوا جدا میشود. بورژوازی هم در بسیاری از جا ها اول مه را مهم میداند و میخواهد کارگر را به میدان بکشد البته زیر پرچم جنبش های بورژوائی و به عنوان بخشی از مردم، خلق، توده یا انسانیت. این تاکتیک به قدمت خود جامعه سرمایه داری است.
جنبشهای مختلف ایران امروز هم برای اول ماه مه نقشهای مختلفی قائل اند. بخش عمده اپوزیسیون، از راست تا سبز و تا چپ های پسته ای و سبز، همه می خواهند اول ماه مه طبقه ی کارگر ابراز قدرتی بکند، اما این ابراز قدرت باید در چارچوبی که بورژوازی تعیین کرده و به آن نام تغییر رژیم، انقلاب سبز، سرنگونی بطور کلی، جنبش خیابان، جنبش مردم و غیره داده است انجام گیرد. به عنوان یک جناح، یک شاخه این جنبش ها. حتی موسوی هم همین را میخواهد.
اگر سرنگونی رژیم بخشی از پروسه اتحاد و قدرت گیری سیاسی طبقه کارگر نباشد و به اصطلاح در چهار چوب منفعت طبقه کارگر معنی پیدا نکند، سرنگونی بورژوازی توسط بورژوازی است. خاصیت خاصی برای طبقه ی کارگر ندارد و می تواند به شرایط بسیار نامناسب تری برای طبقه کارگر تبدیل شود.
اینکه اول ماه مه و کل تحرکات درون طبقه کارگر بخشی از جنبش سرنگونی، یا انقلاب جاری، یا جنبش سبز و یا اینکه انقلاب توده ای است، و یا اول ماه مه متعلق به جنبش مستقل طبقه کارگر برای سوسیالیسم و در نقد سرمایه داری و همه این جنبش ها سبز و توده ای و انقلابی بطور کلی قرار دارد، ما را به دو نقطه عزیمت کاملا متفاوت می رساند.
بر این اساس ما به دو نتیجه گیری متفاوت و در مقابل هم میرسیم. اولی اعلام میکند که طبقه کارگر به اندازه کافی سیاسی نیست و در جنبش یا انقلاب جاری یا جنبش سرنگونی درگیر نیست. حتی وقتی میخواهد اظهار لطفی به کارگر بکند توضیح میدهد که مبارزه برای دستمزد هم جزئی از جنبش سرنگونی است. موضع بورژوای شکم سیری که "متوجه نیست" یا نمیتواند بفهمد که مبارزه برای اضافه دستمزد و بقیه مبارزات طبقه کارگر برای بهبود زندگی وضعیت این طبقه، برای مبارزه با گرسنگی خود و خانواده اش در مقابل کل سرمایه داری است. و درست به همین دلیل طبقه کارگر ناچار است بورژوازی را سرنگون کند. کسی دنیا را اینگونه میبیند مشخصه طبقه کارگر را اساسا در به اصطلاح غیر سیاسی بودن آن اعلام میکند و می خواهد آن را به "صحنه سیاست" بکشاند. به حمایت این یا آن بخش از جنبشی که باید طبقه ی کارگر ظاهرا با آن اعلام همبستگی بکند.
از نظر ما قضیه کاملا برعکس است. از نظر ما حرکت اول ماه مه و کل تحرکات طبقه ی کارگر، برای مبارزه با وضعیت موجود، یعنی تفرقه درون طبقه کارگر در مقابل کل بورژوازی، برای مبارزه برای شکل دادن به یک انقلاب سوسیالیستی است که عرصه سیاسی و اجتماعی خود را دارد. در نتیجه اول ماه مه همبستگی با هیچ کس جز طبقه کارگر و انقلاب سوسیالیستی آن نیست. اگر کسی می خواهد انقلاب سوسیالیستی را یک روز جلو بیندازد باید یک قدم این تفرقه را خاتمه بدهد و یک قدم علیه این تفرقه در همه ی سطوح آن میان کارگر کرد و ترک و فارس و عرب و بلوچ و غیره، میان کارگر صنعتی و غیره صنعتی، میان کارگر در رشته های خدمات و تولیدی، میان کارگر زن و مرد و میان کارگر ایرانی و غیر ایرانی و غیره را از میان بردارد. اول ماه مه باید در این متن معنی شود.
طبقه کارگر ایران به شدت متفرّق است به شدت تکه تکه است. بخصوص پرلتاریای صنعتی بزرگ ایران به درجه ی زیادی از بقیه بخشهای طبقه فاصله دارد.
رادیو رهائی : کورش مدرسی شما به نکته مهمی اشاره کردید ولی شما به عنوان یکی از رهبران جنبش کمونیستی در احزاب مختلف و در نقش رهبری بودید. به نظر شما احزاب کمونیستی و سوسیالیستی که حداقل در دوران حیاط جمهوری اسلامی سی و یک سال گذشته نقش شان در این وضعیت چگونه بوده است چه تلاشی شده است، چه اقداماتی که شده و چه موانعی وجود دارد که خود این احزاب که خودشان را متعلق به طبقه ی کارگر میدانند در این تفرقه و یا در وضعیتی که تغییر این وضعیت را به وجود بیاوردند چه بوده و چه هست ؟
کورش مدرسی : آن چیزی که بیشتر از هر چیز تفرقه را دامن میزند و تلاش میکند که این تفرقه را حفظ کند دو چیز است: اول اختناق جمهوری اسلامی و دوم کل خرافات در مورد جامعه، سیاست و انسان است که سرمایه داری تولید میکند و روزمره از همه ی مجاری تبلیغاتی اش، از آخوند و مسجد و تکیه بگیرید تا سی ان ان، بی بی سی، فاکس و تبلیغات جریانات بورژوا، از جمله خود جمهوری اسلامی به خورد طبقه ی کارگر میدهد. این دو عامل اصلی ترین عوامل دامن زدن به تفرقه و حفظ آن اند.
چیزی که به اسم چپ یا کمونیست از آن اسم میبرید طیف وسیعی از احزاب را در برمیگیرد که علی رغم نامشان طبقات و جنبش های مختلف را نمایندگی میکنند. بخش غالب آن چه که به اسم چپ و کمونیست از خود نام میبرند، همانطور که تحولات اخیر ایران نشان داد، بیش از اینکه طرفدار انقلاب سوسیالیستی یا خواستار خاتمه دادن به نظام سرمایه داری باشند، خود را نماینده سرنگونی علی العموم، نماینده جنبش توده های غیر طبقاتی، طرفدار جنبش ملی، طرفدار رفع ستم بر کرد و ترک، در مقابل فارس، طرفدار ایرانی ها در مقابل افغانی ها و غیره هستند. در نتیجه اینها بیشتر از اینکه نقش متحد کننده ای در طبقه ی کارگر داشته باشند نقش دامن زننده تفرقه و تعمیم خرافات سیاسی و اجتماعی بورژوائی در میان طبقه کارگر را دارند. از نظر اینها جنبش هائی که در جامعه هست غیر طبقاتی و توده ای و انسانی هستند که درون آن طبقات و جنبش های مختلف در جدال نیستند و منفعت طبقه ی کارگر در مقابل کل بورژوازی از کوچک و خُرد تا عظیم آن برجسته نمی شود. در نتیجه این احزاب به جای مبارزه با تفرقه درون طبقه کارگر و به وجود آوردن یک صف متحد طبقاتی، تبدیل به مبلغین دنباله روی از وضع موجود میشوند و دنبال هر تیله ای که جنبش های بورژوائی می اندازند می افتند. خواه جریان فاشیستی هخا باشد، خواه ناسیونالیسم ترک و کرد و عرب و سبز و غیره.
جدالی که امروز بر سر جایگاه اول مه در گرفته است خود گویای این وضع است. برای بسیاری اول مه و طبقه کارگر بخشی از جنبش جاری، جنبش توده ای بورژوازی است برای تغییر در جمهوری اسلامی. در حالی که، همانطور که اشاره کردم اول ماه مه برای طبقه کارگر به معنی تلاش برای متحد کردن بیشتر صفوف خود طبقه ی کارگر، یعنی خود آن آدمهای زنده ای که هر روز سر کار میروند و شب می آیند و استراحت میکنند و نیروی کارشان را باز تولید میکنند و فردا دوباره سر کار برمیگردند است. می خواهم بگویم بخش وسیعی از این چیزی که به اسم جنبش کمونیستی یا سوسیالیستی شناخته می شود بخشی از کمونیسم بورژوائی ایران است که در چهارچوب داده های جامعه بورژوائی عمل میکند. خرافاتی که بورژوازی تولید میکند را به درون صفوف طبقه ی کارگر و جامعه حمل میکنند، البته به نام خود طبقه کارگر و به نام انسانیت بی طبقه و یا توده و خلق و مردم. این چیزی که به اسم جنبش کمونیستی هست، بخش اعظم آن، کمکی به مبارزه با این تفرقه و کمکی برای متحد کردن صف طبقه ی کارگر، علیرغم نیت شان، نمیکنند.
رادیو رهائی : به هرحال این نکته یک نکته بسیار مهمی است ولی اگر ویژه گی هائی در هر سال در هر وضعیت وجود دارد در سال گذشته در ادامه سال قبل یک بحران اقتصادی جهانی که بحران سرمایه داری است به طبع شما هم اشاره کردید که جامعه ایران یک جامعه سرمایه داری است و سرمایه داری از قبل استثمار طبقه ی کارگر دارد کسب سود می کند. این وضعیت بحران اقتصادی چه تاثیری به ویژه در دو سال گذشته بر وضعیت کارگر ایران داشته و شرایط آن را در ایران به چه وضعیتی درآورده است ؟
کورش مدرسی : بحران اقتصادی سرمایه داری همیشه همراه با بیکاری با گرانی و همراه با تعرض بیشتر به معیشت طبقه کارگر و تعرض بیشتر به شرایط کار و زیست آن است. این تعرض در غیاب وجود یک صف متحد طبقه کارگر به تعمیق شکاف و تفرقه در درون طبقه کارگر تبدیل می شود. بخش زیادی از طبقه کارگر از ترس بیکاری دست اش را به کلاهش می گیرد و محافظه کار می شود. آدم وقتی که فکر کند هر لحظه در خطر بیکاری است هر آن خانواده اش در خطر گرسنگی، محتاط تر می شود نه جسور تر و متحد تر. در نتیجه به هر جای دنیا، منجمله ایران، که نگاه کنید بحران اقتصادی راه حل هائی را جلوی بورژوازی می اندازد که متکی به تشدید استثمار و گسترش فقر و بیکاری و ناامنی در زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر است. در غیاب وجود جریانی که بتواند یا توانسته باشد صف طبقه ی کارگر را متحد تر در مقابل کل بورژوازی قرار دهد، اختلافات درون طبقه ی کارگر و سکوت بخش هائی به ضرر بخشهای دیگری می شود و حتی استیصال را دامن میزند.
وقتی حرکت هائی، که بخصوص امسال، در طبقه کارگر ایران به همت فعالین و رهبران طبقه کارگر شکل می گیرد یا شکل گرفته است، تلاشی است برای شکل دادن به یک صف متحد تر. تلاشی است تا اول ماه مه و تدارک آن تبدیل به پرسه یا قدم هائی شود که طی آن طبقه کارگر متحد تر شود و خود و کل سرمایه داری را بهتر بشناسد و منفعت مشترک اش را در مقابل کل سرمایه داری بهتر درک کند. باید قدر این تلاشها را دانست و تا جائی که در حد امکان است در آنها درگیر شد و از آنها حمایت کرد. همه احزاب سیاسی طبقه کارگر هم باید بخشی از این تلاش باشند. ما هم تلاش میکنیم بخشی از این اقدامات باشیم و گوشه ای از کار را بگیریم.
امروز، در متن این بحران اقتصادی، بعد از اول ماه مه باید طبقه کارگر ایران با روابط جا افتاده تر، روابط محکم تر بین رهبران و فعالین اش، با خودآگاهی بیشتر نسبت به تفاوت اش با همه بخشهای بورژوازی و تاکید میکنم همه بخش هایش، از خورده بورژوازی به اصطلاح انقلابی تا بورژوازی بزرگ و جنبش های عموم خلقی بیرون بیاید. طبقه کارگری که تفاوت طبقاتی عمیق خود با بقیه جامعه را بداند و صف خودش را متحد تر کند. در این صورت میتواند در مقابل این بحران سنگر ببندد. این سنگر همان اندازه قوی است که آگاهی و تشکل خود طبقه کارگر. اول ماه مه امسال هم در متن همین بحران به این اعتبار اهمیت دارد. بحرانی که در اساس همه بخشهای بورژوازی در راه حل بورژوائی برای آن شریک هستند. همه می خواهند دستمزد ها پائین نگاه داشته بشود، سوبسید ها زده شوند، خصوصی سازی ها تعمیم پیدا کند و منفعت بورژوازی ایران در مقابل بقیه ی منطقه برجسته بشود. بورژوازی کرد می خواهد خود سهم بیشتری را ببرد، بورژوازی ترک می خواهند سهم بیشتری را به خود اختصاص دهد و غیره. می خواهم بگویم در متن بحران دعوا داغتر می شود و به طور خود به خودی تفرقه درون طبقه کارگر شدید تر میشود در نتیجه نیازمند تلاش همه جانبه تری برای متحد کردن صف طبقه ی کارگر هست.
رادیو رهائی : شما اشاره به یک نکته، اقدام برای برگزاری مراسمهای اول ماه مه امسال در ایران، ما یک قطعنامه کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر روی سایتهای خبری پخش شده است که ازجمله تحت امضای کمیته ی برگزاری مراسم روز جهانی کارگر که طیف وسیعی یک لیست از چندین سندیکاها و اتحادیه ها و کانون های مختلف است. این می تواند یک نقطه امیدی باشد که تشکل هائی با یک قطعنامه مشترک و با خواستهای رادیکال خواهان برگزاری این روز شده اند. آیا شما فکر میکنید ادامه این وضعیت نه فقط در روز جهانی کارگر بلکه در ادامه آن می تواند محملی برای ادامه این همکاری ها و به هم نزدیک کردن تشکلها و واحدهای بخشهای مختلف کارگری در ایران چه بخش صنعتی بزرگ آن و چه بخش های دیگر آن باشد؟
کورش مدرسی : از نظر ما هر کس، هر جریان، هر سازمان، و هر حرکتی که حتی دست دو کارگر را، نه به عنوان کارگر این یا آن رشته یا ترک و کرد و فارس بلکه به عنوان کارگر، در دست هم می گذارد به مبارزه با این تفرقه خدمت میکند. هر حزب واقعا کمونیستی باید از آن حمایت کند و به استقبال آن برود و به فعالین آن دست مریزاد بگوید. این حرکت ها می توانند به تعمیق خود آگاهی طبقاتی و اتحاد درونی طبقه کارگر کمک کنند.
اما در لیست مطالبات، من فکر میکنم این جدال، جدال بر سر اینکه خواستهای هرچه بیشتر یا کمتری را ردیف کنیم نیست. به این دلیل که اولا این تشکل ها، تشکل های علنی هستند و در چهارچوب تناسب قوای معینی در ایران مبارزه میکنند. در نتیجه نمی توانند هر خواستی را به طور علنی در این لیست بگنجانند. و یا هر خواستی را که بگنجانند کس دیگری، حتی به درست، خواست تند تر یا کند تری را پیش پا بگذارد. ما فعلا فاقد مجامع عمومی کارگری هستیم که تکلیف چنین جدالی را تعیین کنند. در نتیجه به نظر من اهمیت این تلاش صرفا در تعداد خواستها و مطالبات آن نیست. این مطالبات می تواند زیادتر یا کمتر باشد. اهمیت آن در جنبش، فلسفه ای و بینشی است که پشت آن قرار دارد. به نظر من این جنبش قابل ستایش و قابل حمایت است. این یک نقطه قوت است. چه این حرکت، و چه حرکت های دیگری را از این نوع دامن زده میشود. این فلسفه جنبشی و نقد بی کم و کاست به جامعه و روابط سرمایه داری است که باید مورد حمایت قرار گیرد. در غیر این صورت جدال حول تعداد مطالبات میتواند در شرایط کنونی بجای اتحاد تفرقه بوجود آورد. هر تعداد کارگری میتوانند لیستی از مطالبات را پیش بگذارند. این مطالبات البته مهم هستند، اما آنچه وحدت بخش است نفس شناختن سرمایه دار و کارگر و شناختن سرمایه داری و سوسیالیسم و منفعت متضاد سرمایه دار و کارگر است. یک نقد خاص از سرمایه داری، یک خودآگاهی خاص نسبت به وجود طبقه کارگر و یک نقد عمیق مارکسیستی از جامعه سرمایه داری سیمان محکم تری برای اتحاد درونی طبقه کارگر است.
در رابطه با یک اطلاعیه مشخص که شما به آن اشاره کردید، ما، بعنوان یک حزب سیاسی که از جانب جمهوری اسلامی "فوق خطرناک" اعلام شده است، در اظهار نظر نسبت به هر اطلاعیه و یا نوشته تشکل ها و فعالین علنی طبقه کارگر محضورات زیادی داریم. نمیتوانیم به نام خودمان، به چنین اطلاعیه، اعلامیه و یا نوشته هائی خیلی سر راست و باز برخورد کنیم. به دو لیل. اولا تداعی کردن افراد و تشکل های علنی با حزب ما دست و بال شان را می بندد. ثانیا اگر شما را وارد یک بحث انتقادی از این یا آن نوشته آدم و یا تشکل علنی شوید، جدالی منصفانه و مفید نیست. با تشکل یا کسی وارد بحث می شوید که به دلایل امنیتی و هویت علنی نمی تواند مثل من و شما، که در امنیت به سر میبریم، به نام خود و با هویت علنی خود، وارد جدال شود، از چیزی که نوشته بی ملاحظه دفاع کند و چیزی که علیه او نوشته اند را بی ملاحظه نقد کند. در نتیجه برای من این سکوی مناسبی به وارد شدن در دقایق این نوشته ها نیست. تنها باید بگویم کل حرکت، حرکت مثبتی است و پیشروی است.
سیاست ما این است که اول ماه مه روز آمدن به خیابان به طرفداری جنبش های بورژوائی و "غیر طبقاتی" نیست. بلکه محمل آن است که میان طبقه کارگر درجه خود آگاهی و اتحاد را بالا ببرد، تفرقه درون طبقه کارگر را کاهش دهد، طبقه کارگر را نسبت به موجودیت اجتماعی خود و یکسان بودن کل منفعت طبقه کارگر آگاه تر کند و ضروری بودن و لزوم یک انقلاب سوسیالیستی برای سرنگون کردن طبقه سرمایه دار و به قدرت رساندن طبقه کارگر را برجسته تر کند. انقلابی که متضمن آزادی و برابری واقعی برای همه انسانهای جامعه است. این جنبش و این آرمان به اعتبار خود مهم است و نه به اعتبار این یا آن جنبش دیگر و یا خیابان و کوچه. این جنبش به هیچ چیز دیگری مشروط نیست و نباید مکمل تعریف هیچ جنبش دیگری بشود.
به نظر من مصافی که کمونیسم ایران و طبقه کارگر با آن روبه رو است این است که جنبش طبقه کارگر و مبارزه طبقه کارگر و آگاهی طبقه کارگر و اتحاد درونی صف طبقه کارگر را به اعتبار خود،نه به اعتبار هیچ چیز دیگری، تعریف کند. اگر جنبشهای دیگری وجود دارند که برای طبقه کارگر دست تکان میدهند آن جنبش ها را باید به اعتبار رابطه شان با مطالبات و منفعت طبقه کارگر، با نزدیک کردن انقلاب سوسیالیستی و سرنگونی سرمایه داری معنی کنند.
ما خواهان شکل دادن به کمیته های مختلف برگزاری اول ماه مه در هر ابعادی هستیم. جمع کردن از یک نفر تا صد ها هزار برای ما غنیمت است. اما در چارچوب این هدف. هدف باید اجتماع طبقه کارگر و جمع شدن شان دور هم، جمع شدن خانواده های کارگری، به رسمیت شناختن اینکه خانواده کارگری جزئی از طبقه کارگر است، متحد کردن و ایجاد همدلی، هم جهتی، احساس رفاقت، اتحاد طبقاتی و آگاهی طبقاتی درون صف طبقه ی کارگر است.
به هر درجه این هدف پیش برود محیط برای ما و همه فعالین کمونیست طبقه کارگر برای شکل دادن به اتحاد عمیق تر و محکم تر، به وجود آوردن شبکه ارتباطی وسیع تری بین فعالین و رهبران و آژیتاتورهای کمونیست و سوسیالیست طبقه کارگر بوجود می آید. حرکتی هم که این تشکل ها کرده اند در این متن میگنجد و در این متن قابل تقدیر است. فکر میکنم می تواند به بالا بردن اتحاد درونی طبقه کارگر کمک کند.
رادیو رهائی : شما به عنوان آخرین پیام روز جهانی کارگر لطف کنید برای شنوندگان نکته ای را که فکر میکنید به عنوان پیام یا ختم کلام دارید بفرمائید.
کورش مدرسی : خیلی متشکرم، من نکته ی زیاد تری را از آنچه که گفتم ندارم. اول ماه مه روز هیچ کس جز طبقه کارگر نیست. نه روز جنبش سبز، نه روز جنبش توده ای، نه روز جنبش خیابان، نه روز جنبش سرنگونی و نه هیچ جنش دیگری نیست. روز بالا بردن آگاهی طبقه کارگر برای انقلاب سوسیالیستی است. روز طبقه کارگر است، به نظر من نباید اجازه داد که بورژوازی و کل پوپولیسم منحط چپ بتواند اول ماه مه را به گروگان بگیرد و به پشت جبهه خودش تبدیل کند. نباید اجازه داد طبقه کارگر به سربازان پیاده نظام جنبشهای دیگر تبدیل شود. روز اول ماه مه روز و کل تحرکاتی که حول آن میشود باید منحصرا و فقط راجع به متحد کردن و متشکل کردن و بالا بردن آگاهی درونی طبقه کارگر ایران به عنوان یک طبقه ی واحد، و به عنوان بخشی از ارتش جهانی طبقه کارگر است. روزی است که منفعت یکسان طبقه کارگر ایران با طبقه کارگر در چین، اسرائیل، روسیه، آمریکا، هند، عراق و هر جای دیگر، علیه سرمایه داری برجسته میشود. در جدالهای دائمی و ناگزیر بخش های مختلف بورژوازی، همانطور که مارکس میگوید، بخش های مختلف بورژوازی تلاش میکنند تا طبقه کارگر، یا بخش های مختلف آن، را به حمایت از خود بکشانند. بورژوازی خود و جنبش خود را نماینده همه اعلام میکند. امسال بیشتر از همیشه فعالین کمونیست و آژیتاتورهای طبقه کارگر باید علیه این خرافه مبارزه کنند. تا طبقه کارگر به عنوان یک طبقه برای خود، برای انقلاب خود و برای آرمان خود و برای نجات بشریت دور هم جمع تر و متحد تر و یکپارچه تر بکند.طبقه کارگر تنها میتواند خود را در مقابل بورژوازی و علیه خرافات مافوق طبقاتی ای مانند مردم، خلق، توده انسان و غیره بشناسد.