به: پلنوم کمیته مرکزی حزب حکمتیست
تاریخ: ۲۱ ژوئن ۲۰۱۱
رفقای عزیز
نامه رفیق رحمان من را قانع کرد که باید تصویرم از انتخابی که در مقابل شماست را سرراست برایتان بنویسم. بعداً به این نامه هم خواهم پرداخت اما اجازه بدهید بدوا نکات شاید مهمتری را پیش بگذارم.
در جلسات مختلف رهبری حزب، در کنگره چهارم و بالاخره در سطح علنی توضیح دادهام که بنا به دلایلی که اعلام شده است اولویت های دیگری بجز درگیر شدن در مباحثات درونی حزب حکمتیست را دنبال کنم. این دوره هم تلاشم همین بوده است. علی رغم اینکه به بسیاری از تبلیغات حزب و گفتههای رهبری آن ایراد جدی داشته ام، سعی کردهام دخالت نکنم. اما موقعیت حزب و انتخابی که در مقابل شما قرار گرفته است من را ناچار میکند که به عنوان یک عضو حزب و کسی که نقشی در گذشته این حزب داشته است دغدغه هایم را با شما در میان بگذارم. قول میدهم که این آخرین بار است که سر شما و سر هیات دبیران و رفیق رحمان را با نامه نگاری درد بیاورم و وقت تان را تلف کنم.
در سخنرانی در خاتمه کنگره چهارم و در نوشتهای "نقطه سرخط" اشاره کردهام که یکی از تفاوتهای دوره آینده در زندگی من، و گمان میکنم در زندگی حزب، این است که همه اختلاف نظر های احتمالی میان آنچه که حزب تصویب میکند و آنچه که به اعتقاد من سیاست درست است علنی میشود. اشاره کردم که این هم من و هم رهبری حزب را در موقعیت دشواری قرار میدهد. این دشواری ها را امروز به سادگی میتوان دید.
مشکل این است که اختلاف نظر دیگر به این یا آن مورد محدود نشده است. لااقل بخشی از رهبری حزب به این نتیجه رسیده است که حزب حکمتیست روی خط منصور حکمت نبوده است. بعضا حتی گفته میشود که نمیدانند چرا هفت سال است به این سیاستها رأی داده اند. بحثی که از اختلاف نظر بر سر اختیارات کمیته کردستان شروع شد، خرد خرد به جاهای عمیقتر کشیده شده است. شخصاً تردیدی نداشتم که میکشد اما سرعت آن را اذعان میکنم که حدس نمیزدم.
من اینجا قصد ندارم ارزیابی ای از این خط و یا اصولاً خط و خطوط داخل حزب را بدست بدهم. جای این کار بحث علنی و شفاف است. بعلاوه در جلسات حزبی، بخصوص در آخرین جلسه دفتر سیاسی این ارزیابی را تقدیم رفقا کردهام و در آینده نزدیک در مورد آن علناً اظهار نظر خواهم کرد.
بعلاوه دخالت در این بحث برای من سخت یا پیچیده است به این دلیل ساده که "جنبش اصلاح خط" ای که براه افتاده است خود را حول تقابل با سیاستها و نظراتی من مطرح کردهام فورموله میکند. البته این ایرادی ندارد و حق این رفقا و هر کس دیگر است که خود را حول آنچه که در یک بحث آنتی تز خود میداند بیان کند. همه ما این کار را میکنیم. اما ظاهر شدن به عنوان "بی طرف" از جانب من سخت است و هر حرفی که بزنم به احتمال زیاد ضرب در انگیزههای خطی من میشود. اما به خود جرأت میدهیم و تلاش میکنم این کار را تا آنجا که ممکن است بدور از ارزیابی از مضمون این خط ها انجام دهم. شاید موفق شوم.
بعلاوه پیچیدگی دیگر این است که علیرغم اینکه حفظ اتحاد حزب دیگر وظیفه تشکیلاتی من نیست و این وظیفه رهبری جدید حزب است، به دلیل اینکه میبینم که حزب دارد از هم میپاشد، ناچارم در این قالب با شما حرف بزنم و به نوعی وظیفهای را بعهده بگیرم که دیگر وظیفه من نیست و نمیخواستم وظیفه من باشد. اما گفتم به شما قول میدهم که این آخرین بار است که این کار را انجام میدهم. واقعیت این است که رابطه من با حزب حکمتیست دیگر رابطه سابق نیست. خودم نخواستم آن رابطه بماند.
رفقا
از نظر من پلنوم حزب در مقابل یک انتخاب سر راست اما بسیار سنگین قرار دارد. این انتخاب را نه با دیپلماسی و نه با مصلحت جوئی نمیتوان رد کرد. پلنوم کمیته مرکزی یک حزب مهم به این دلیل مهم است و آدمهایش به این دلیل مهم هستند که اتفاقاً به صراحت و خون سردی به انتخاب هائی که در مقابلشان هست نگاه میکنند و تصمیم میگیرند، انتخاب میکنند.
انتخابی که در مقابل شما قرار دارد هم سیاسی است و هم تشکیلاتی و البته مثل همیشه این دو به هم مربوط هستند.
تعدادی از رفقای رهبری حزب اختلاف پایهای خود به آنچه که سیاست حزب حکمتیست بوده است و بیرون از ما، ما را با آن میشناسند اعلام کرده اند، آن را نادرست میداند. خواستار بازگشت به خط منصور حکمت هستند و غیره. این یک انتخاب است که در مقابل حزب ما قرار دارد. هیچ چیز نمیتواند صلاحیت کمیته مرکزی را در قبول یا رد چنین رویکردی را از شما بگیرد
نکته مهم این است که با هیچ مصلحت جوئی، جا خالی دادن، موضع وسط و یا بیطرف نمیتوان حزب را از این مهلکه نجات داد. نمی شود اتحاد دورنی حزب را نگاه داشت. به عکس تصور سنتی که مماشات و حرف صریح و روشن نزدن و دیپلماسی را عقل تشکیلات داری میداند، تز های رهبری کمونیستی، که امروز جزو اساسنامه ماست، صراحت، روشنی و عدم مصلحت گرائی را شرط سلامت یک حزب کمونیستی اعلام میکند. خود شما به آن رأی داده اید.
دنیای بیرون از ما دارد شما را از این منظر نگاه میکند. همه دارند نگاه میکنند که شما کدام انتخاب را میکنید؟ و آیا اصولاً جرأت انتخاب را دارید؟ این یک محک برای شما، از هر جناح، است که از سایه کورش مدرسی بیرون بیائید. از هر طرف که رأی شما باشد مهم نیست. سؤال بیرون ما در مورد حزب حکمتیست این است که خط جدید آن چیست و آیا اصولاً خط جدید مورد تأیید کمیته مرکزی آن است یا خیر.
نمی توانید خود را از این انتخاب کنار بکشید. این انتخاب را در مقابل شما قرار داده اند. در این کار البته من نقشی نداشتم. رفقائی دیگری به این نتیجه رسیدهاند که خط حزب از خط منصور حکمت جدا شده است. و این انتخاب را در مقابل حزب قرار داده اند. حق هم دارند قرار دهند. بالاخره اینطور فکر میکنند. مهم این است که نمیشود سوت زنان از کنار این انتخاب گذشت. حزب در فلج کامل می پاشد.
آنچه همه ما باید تضمین کنیم این است که این بحثها شفاف باشد، نه تنها کمیته مرکزی بلکه دنیای بیرون ما، همه کمونیستها و کارگرانی که به این حزب علاقه دارند از همه اجزا این رویکرد جدید مطلع باشد. باید تضمین کنیم سیاست جدید بصورت قطرهای و پروسهای مطرح نشود و در خلال جلسات بسته تشکیلاتی انجام نگیرد. این شرط حفظ سلامت سیاسی است.
همه پلاتفرم ها، استراتژی ها و اسنادی که به این پلنوم ارائه میشوند قاعدتا این مهر را بر خود دارند، من به این اسناد دسترسی نداشه ام اما تردیدی در محتوای آنها ندارم.
در نتیجه پلنوم تنها اسنادی معمولی را تصویب نمیکند بلکه دارد در خط کلی تصمیم میگیرد که آیا به سیاست تاکنونی حزب پابند است و آن را ادامه میدهد، طبعا با نیازها و ملزومات روز، یا اینکه تصمیم میگیرد نسبت به رویکردی که، به هر دلیل، امروز قدم پیش گذاشته است می پیوندد؟
پلنوم باید این انتخاب را، از هر طرف که باشد، مثل همیشه با جسارت و با قدرت بکند. همه ما میدانیم که در دنیای ما سیاست با شتر سواری دلا دلا قابل انجام نیست یا سیاست کمونیستی به این شیوه قابل انجام نیست. امروز که این انتخاب را در مقابل شما قرار دادهاند باید به آن نگاه کنید و انتخاب کنید. گفتم اینجا بحث من درست و غلطی سیاستی نیست. بحث روشنی سیاسی و پشت کردن به مصلحت گرائی سنتی است که ما به ارث برده ایم. چنین محلصت گرائی حزب را منفعل میکند و از هم میپاشد.
در نتیجه، به اعتقاد من، همه رفقائی که نگران اتحاد درونی حزب هستند باید متوجه باشند که اتحاد حول روشنی سیاسی ممکن است و نه حول ابهام. ابهام چون موریانه ما را از هم میپاشد. همه نهاد ها و کمیته های ما را فلج میکند و بجای انجام وظایف خود آن ها را تبدیل به جلسات کشمکش و اعصاب خرد کردن متقابل میکند. در متن چنین فضائی اختلاف هم نداشته باشیم آنقدر از هم دور میشویم که کنار هم ماندن ناممکن میشود.
حزب و همه کمیته های آن از شما انتظار دارند که آنها را در مقابل این انتخاب بلاتکلیف نگذارید و فیصله پیدا کردن این اختلاف، یعنی اینکه حزب مطابق کدام سیاست کار میکند، را به پایین و به سیر خود بخودی احاله ندهید. این حداقل انتظار از شما و حداقل وظیفه تشکیلاتی شما به عنوان کمیته مرکزی حزب است.
سؤال بعدی که در مقابل شما و همه ما قرار میگیرد این است که آیا در این صورت حزب نمیپاشد؟ به نظر من نه یا الزاماً نه. شرط بعدی سلامت و باقی ماندن حزب پابندی به همه مقررات حزب است. این مقررات از علنییت در بحثهای سیاسی و تئوریک، تا تبدیل نکردن ارگان ها و نهاد های حزبی به محل مجادله تئوریک و تحلیلی، و غیره. را در برمیگیرد. باید به این مقررات بچسبیم. بیش از همیشه به آنها نیاز داریم.
اصول سازمانی ما و مقررات حزبی ما راه را برای هر نوع اختلاف نظری باز گذاشته است و مقررت آن را نشان داده است. اگر جریان حمید تقوائی به این مقررات پابند بود می توانستیم مثل سابق با آنها در یک حزب بمانیم. مهم نبود که چه کسی اقلیت است و چه کسی اکثریت. این موضع رسمی ما بوده است. در مقررات این حزب راه برای مخالفت باز است. برنده یا بازنده رأی در یک سیاست میتواند بدون اینکه حزب را بهم بریزد در چارچوب حزب فعالیت کند و تلاش کند تا نظر خود را به نظر اکثریت تبدیل کند. از فراکسیون تا تشکل های داوطلبانه اعضای حزب در اصول سازمانی ما پیشبینی شده است.
آیا چنین انتخابی میان این دو سیاست حزب را فلج نمیکند. به نظر من باز هم پاسخ منفی است اگر به اصول سازمان مان بچسبیم. من اگر با سیاست مصوب یک کمیته اختلاف نظر اصولی داشته باشم حق ندارم حق اکثریت کمیته ای که چنین سیاستی را تصویب کرده است مورد سؤال قرار دهم و یا با عضویت در چنین کمیته ای آن را فلج کنم. مطابق اصول سازمانی ما عضو کمیته ای که در اصول با سیاستهای کمیته خود مخالف است باید از این کمیته کناره گیری کند. آنوقت اکثریتی که این سیاست را تصویب کرده است لابد میتواند با اتکا به همین اکثریت کمیته خود را باز سازی کند و فعالیت حزب را مطابق آنچه که درست میداند انجام دهد. هیچکس هیچگاه نباید خود را در موقعیتی قرار دهد که مجری سیاستی باشد که با آن اختلاف اصولی دارد. این مقررات در اساسنامه ما مانع از آن میشود که اقلیت بتواند اکثریت را از حق اعمال سیاستهای خود عملاً یا رسما محروم کند یا حزب را فلج کند. اگر به این مقررات پابند باشیم هیچ اختلاف نطری ما را فلج نخواهد کرد. بالاخره برای یک سیاست رأی میگیریم مقررات کار برنده و بازنده معلوم است. اگر آن را رعایت کنیم.
هیچ چیز محق تر از این نیست که فرد یا حزبی در سیاستهای گذشته خود تجدید نظر کند. من یا شما ممکن است در مورد این سیاست و یا خط جدید موافق یا مخالف باشیم آما آنچه که باید در مورد آن قطعاً موافقت کنیم و به آن اکیدا پابند باشیم شفافیت سیاسی و تعهد به موازین حزبی است.
در نتیجه خواهش من از شما این است که سیاستی که درست میدانید را با جرات تصویب و سیاستی که غلط میدانید را با جرات رد کنید و هر کس در هر مقامی را که اصول سازمانی حزب را زیر پا گذاشت مورد مواخذه قرار دهید و برکنار کنید. این تنها راهی است که میتواند این حزب را دور هم نگاه دارد، که به نظر من میتواند و باید دور هم بماند.
اما بگذارید به مکاتبه خودم به رفیق رحمان و هیات دبیران هم اشارهای بکنم. به نظر من حرف نا حقی که روی کاغذ آمده است، آنهم از جانب رفیقی در موقعیت رفیق رحمان نباید بی جواب بماند. بعلاوه شاید این مکاتبات را برای شما هم در متن مناسبی قرار دهد.
۱ - رفیق رحمان میپرسند چرا من ارزیابیم را از حزب قبلاً و خارج از چارچوب این نامه مطرح نکرده ام؟ روشن است دارد به انگیزه من اشاره میکند، که گویا از خلال یک بحث بحث دیگری را پیش میکشم، اینطور نیست و ادعای رفیق رحمان به سادگی حقیقت ندارد.
در بحث با رفیق رحمان بعد از پلنوم قبل صراحتاً توضیح دادم که به نظر من حزب حکمتیست امروز بی امر ترین حزب چپ است. ظاهراً رفیق رحمان با این فرمول که ما در حزب " بی پروژه" هستیم موافق بود. همین موضوع را در نشست با هیات دبیران هم مطرح کردم. صحبتهایم با رفیق رحمان را ضبط نکردم، اما در نگرانی از همین شیوه ها، صحبت با هیات دبیران را، البته با اجازه خود آنها، ضبط کردهام و اگر رفیق رحمان اجازه بدهد، هم این فایل صوتی و هم مکاتبه ای که بعداً با رفیق رحمان داشتیم را در اختیار پلنوم قرار میدهم.
اما از این گذشته نفس اینکه حرف دار ترین حزب چپ به بی حرف ترین و بی امر ترین آن تبدیل شده است آیا به اندازه کافی نباید تکان دهنده باشد؟ نباید از خود پرسید چرا زمانی که ظاهراً خط غلطی بر حزب حاکم بوده است این حزب پر بحث ترین و شاخص ترین حزب اپوزیسیون بود و امروز نیست؟ من خطم غلط است چرا آن کس که خط اش درست است کاری نمیکند؟ واقعاً در یک سال گذشته حزب جنگی را کرده است؟ با چیزی تداعی شده است؟ دنیا را دارد آب میبرد ما به خود مشغولیم. اینکه چرا در یک نامه در مورد خطای تشکیلاتی بعضی از این نکات را تکرار کردهام، شاید دلیلش به سادگی نگرانی باشد. انگیزه شانسی، آنهم به شیوه غیر مستقیم، را لازم ندارد.
۲ - رفیق رحمان اشاره میکند که من در موقعیت کنونی مسئولیت دارم. این هم درست است و هم غلط. درست است زیرا معلوم است نقش من ظرف ۶-۷ سال گذشته در موقعیت کنونی حزب قابل حذف نیست. بگذریم که این نقش چه بوده است.
بعلاوه از نظر قانونی و تشکیلاتی تا حدود ۴-۵ ماه قبل از کنگره چهارم که عملاً رهبری حزب را، با اطلاع دفتر سیاسی، تقدیم هیات دبیران کردم، مسئول بودهام. اما این نیازمند به تکرار ندارد. رسما و علناً اعلام کردهام که تا روزی که در رهبری حزب بودهام مسئولیت همه چیز را بر عهده میگیرم. و هنوز هم این کار را میکنم.
اما این حکم غلط است چون مسئولیت مقوله ای اخلاقی یا سیاسی نیست. مقوله ای تشکیلاتی است. مسئولیت در حزب همیشه با رهبران موجود حزب است. اختلاط این دو سطح از بحث باعث میشود مسئولیت تشکیلاتی را ملی کنیم که گویا "همه مسئول اند”. دبیر کمیته های ما و کمیته های ما مسئولیت دارند، موظف اند، کارشان این است که حزب را متحد نگاه دارند.
اگر این حزب زیر دست این رهبری به پاشد دنیای بیرون شما را مسئول میداند و نه من. البته ساده است که این را به گردن من انداخت، اما دنیای بیرون خواهد گفت دبیر کمیته مرکزی ای داشتید که نتوانست کمیته اش را متحد کند. هیات دبیرانی داشتید که نتوانست حزب را متحد نگاه دارد. پلنومی که قادر نشد حزب را دور هم نگاه دارد و غیره. دنیای بیرون حکم خواهد داد که از نظر تشکیلاتی شما ناتوان بودید. هرچند که تقصیر سیاسی را گردن من بیندازد که می اندازد.
شرط اول مسئولیت این است که بدانیم هرچه موقعیت ما بالاتر باشد مسئولیت ما در مقابل آنچه که اتفاق میافتد بالاتر است. سؤال من این است که آیا رهبری حزب مسئولیت کامل بی خطی و بی حرفی حزب را قبول میکند؟ آیا راهی برای خروج دارد؟ آیا نمونهای برای ادعای خود دارد که بدست داده باشد؟
۳ - رفیق رحمان میپرسد که چرا نسبت به انتشار صحبتهای ایشان در حکمت ۳ همین حساسیت را نشان نمیدهم؟ باز هم چسباندن این ایده که من امروز به رفیق رحمان "بند کرده ام”. راستش در نگرانی از چنین برداشتی بود که آن توضیحات را به نامه اضافه کردم.
رفیق رحمان اگر انگیزه من را نا درست یا نا سالم میداند، اولاً حق ندارد وارد انگیزه شناسی شود، در ثانی دون شان رفیق رحمان است که به سیاق قدیم رمزی حرف بزند. انگیزه شناسی و یا القای انگیزه کار سالمی نیست.
اما ایراد رفیق رحمان به دو دلیل وارد نیست. اولاً انتشار آنها مورد تأیید و تصویب رهبری وقت حزب بود. همانطور که بسیاری از بحثهای دیگر، کنگره دوم، کنگره سوم و غیره منتشر شدند، ایراد من به نفس انتشار این سخنرانیها نیست. ایراد من به انتشار خود سر و بدون اجازه آن ها است. ثانیاً آیا حساسیت من نمیتواند به این دلیل ساده باشد که در همان نامه نوشتهام که "اگر سابقاً وسعمان میرسید که چنین کارهائی بکنیم، امروز زیر پا گذاشتن موازین حزب مهلک است"؟ چرا باید انگیزهای جز آنچه که نوشتهام داشته باشم؟ متأسفم که رفیق رحمان خود را نیازمند کشف انگیزههای ناسالم در خلال جملات یک نامه یافته است.
اما مهمتر اینکه انتقاد من تنها به این مورد نبوده است. از زیر پا گذاشتن سیستماتیک موازین حزب توسط رهبری حرف زده و مثال هایش را برای رفقا چندین باز زده ام. انتقادم به این بوده است که موازین مختلفی زیر پاگذاشته شده اند. موزاینی که اساسنامه ما در مورد آنها صراحت دارد. از به رأی گذاشتن تحلیل تا مخفی کردن نظرات سیاسی در ارگان های بسته حزبی. از تلاش برای تغییر غیر شفاف سیاست های حزب یا مسئولین حزبی تا داوطلب شدن برای پست های تشکیلاتی بدون اینکه حرف آخر و تحلیل کامل مان را در اختیار ارگان های انتخاب کننده قرار داده باشیم. و …. این ها روش ما نبود است. مهم تر اینکه مخالف اصول سازمانی ماست.
۴ - رفیق رحمان مینویسد که هیات دبیران با چیزی توافق ندارد معنیاش مخالفت است. شاید مشکل از اختلاف برداشت ما از زبان فارسی باشد. ولی ما دو لغت داریم: مخالفم و توافق ندارم. این دو معانی مختلفی دارند. برداشت من این است که مخالفم مقرراتی است توافق ندارم توصیه است.
۵ – اینکه در جلسه به رفیق رحمان انتقاد شده است به من و کسی که در بیرون این جلسات شما نشسته است چه مربوط است؟ اگر احمدی نژاد در پاسخ به اینکه فلان مقام دولتی یک قانون زیر پا گذاشته است بگوید در جلسه هیات دولت انتقاد کردیم شما میپذیرید؟ قرار بود ما حزب سیاسی و اجتماعی باشیم. دنیای بیرون باید ببیند که شما در مقابل این زیر پا گذاشتن ها علنی موزاین حزب چه میگوئِید؟ به تبدیل کردن جلسات حزبی به محل صدور فتواهای تئوریک هم انتقاد کردید؟ به نفس به رأی گذاشتن تحلیل در مورد اوضاع جهانی و جنبش کارگری در کنگره و در جلسات بعدی هم انتقاد کردید؟ گمان نمیکنم رفقا متوجه باشند که چنین کارهائی چگونه بی مورد فضای حزب را ایدئولوژیک و فرقه ای میکند و کرده است. دفاعیه رفیق رحمان دفاعیه نیست. مثل همیشه رد کردن توپ به زمین مقابل است.
رفقا
هنوز هم تلاش میکنم درگیر جدالهای درون حزب نشوم. بگذارم حزب و رهبری آن خط خود را روی پای خود روشن کند. این پروسهای است که باید طی کنیم. اما این پروسه به شرطی قابل طی کردن است که حزبی وجود داشته باشد که کاری میکند. حزب از هم پاشیده و یا حزب منفعل و یا حزبی که دعوا دائم در همه نهاد های آن جریان دارد محمل چنین تغییری نیست.
نگرانی من این است که صرف نظر از توافق یا عدم توافق سیاسی ما با هم اگر مقررات بازی را با دقت رعایت نکنیم و چیزی از حزب سیاسی باقی نمی ماند. رهبری حزب، از هر دو جناح، اصلاً نمونهها جالبی را بدست نداده اند. باید به این حساس بود.
اما کسی مانند من (در بیرون از رهبری حزب) تنها میتواند نگران باشد. چون اهرمی برای رفع این نگرانی ندارد. اما رهبری حزب نمیتواند نگران باشد، حق ندارد نگران باشد. باید این نگرانی را رفع کند این مسئولیت تشکیلاتی رهبری است.
تحلیل ما از دلائل سیاسی و تاریخی موقعیت کنونی حزب هرچه که باشد، که به نوبه خود سعی خواهم کرد که در بحث در مورد تاریخچه کمونیسم کارگری در انجمن مارکس، در مورد آن اظهار نظر کنم، این حزب بر اساس دادن حق انتخاب باز و شفاف به نهاد های رهبری آن از بالا تا پائین، سیاستهای مصوب و مقررات و موازین آن پیش رفته است. بیش از هرچیز باید در این موارد بتوانیم زمین مشترک پیدا کنیم.
رفقا ما در بیرون از رهبری حزب نگران هستیم اما فرمان حزب دست شماست و وظیفه شما است که این نگرانی را برطرف کنید. شراکت تنها در نگرانی و عدم انجام اقدامات قاطع برای خاتمه دادن به این وضع زمین گذاشتن مسئولیتی است که بر عهده شماست. همه شماست.
صمیمانه برایتان آروزی پیروزی دارم
کورش مدرسی
۲۱ ژوئن ۲۰۱۱