بیش از ده روز از به حرکت در آمدن چرخه انقلاب در مصر میگذرد. ده روزی که دنیائی از قهرمانی، دنیائی از ریاکاری، دنیائی از قصاوت و ارتجاع و دنیای کلاسیک مقابله انقلاب با ضد انقلاب را در مقابل ما قرار داده است.
من هم مانند بسیاری از شما ده روز گذشته را میخ تلویزیون، بویژه کانال هائی مانند الجزیره زنده (الجزیره مباشر) و سایر کانالهای عربی و انگلیسی الجزیره بودهام و بعد از سالها، چندین بار با هیجان از جا پریده ام و برای خوهران و برادران و رفقا انقلابیم در مصر هورا کشیده ام. آخر کدام برده ای از نفس قیام بردگانی که با فریاد "ما انسان هستیم" په پا خاسته اند به هیجان نمی آید؟
امروز بیش از همیشه آرزو میکنم که ای کاش عربی بلد بودم و حرفها و استدلالها و آژیتاسیون های فعالین. رهبران و قهرمانان این انقلاب را دست اول می فهمیدم و می توانستم روز شمار این انقلاب و درس های آن را برای طبقه کارگر ایران خلاصه کنم. افسوس که این کار از من ساخته نیست.
اما حتی با مشاهده "پاسیو" وقایع هم بسیاری از سر نخ ها را میشود دید. دو تا یشان را اینجا باید تأکید کنم:
معمولاً انقلابیون بدون تجربه وارد یک انقلاب میشوند اما این حکم قطعاً در مورد ضد انقلابیون صادق نیست. متاسفانه ضد انقلاب با تجربه همه انقلابات وارد صحنه میشود. امروز پایهای ترین بحث مراکز فکری سیاست خارجی آمریکا این است که چگونه نگذاریم مصر مسیر انقلاب ایران را طی کند. وقتی میگویند مسیر انقلاب ایران منظورشان اسلامی شدن آن نیست، بالاخره خودشان در اسلامی کردن انقلاب ایران نقش فعال داشتند. بیش از هرچیز منظور این متفکرین پدیده درهم شکستن کل دستگاه سرکوب رژیم و سرنگونی آن در یک قیام توده ای، آنهم در یک جامعه سرمایه داری که کارگر رکن پایهای آن است میباشد. آیندهای که مطلقا برایشان خوش آیند و قابل پیشبینی نیست. ضد انقلاب مصر با تجربه انقلاب ایران و همه انقلابات دیگر وارد میدان شده است. انقلابیونی که خود را با تجربه انقلابات دیگر آشنا نکرده باشند بشدت آسیبپذیر اند.
در نوشته دیگری اشاره کردم که انقلاب در مصر پرده کلاسیکی از رابطه انقلاب و ضد انقلاب را به نمایش میگذارد. به صحنه سیاسی مصر نگاه کنید و ببینید چه کارت های روی میز چیده شده، چه سناریو هائی آماده اجرا است و چگونه کل ضد انقلاب در مجموع یک مانور همه جانبه آنها را دنبال میکند.
از یک طرف وعده هویج قسطی به مردم میدهند، از طرف دیگر دارودسته های باند سیاهی ضد انقلاب را به میدان فرستاده اند. این دارودسته های باند سیاهی که جز همه انقلابها هستند و امروز بورژوازی آنها را به یک نهاد همه جانبه و تقریباً دائم مشغول به کار تبدیل کرده است. جالب است که به اینها عنوان "تظاهر کنندگان طرفدار مبارک" داده میشود تا به آنان مشروعیت و اعتبار سیاسی، هرچند خدشه دار، داده شود. این جنگ میان مخالفین و طرفداران مبارک نیست. جنگ انقلاب و ضد انقلاب است.
سیر انقلاب میتواند، در ترس از گسترش آن، بقای مبارک را برای بورژوازی پر خطر تر کند. سؤال این است که اگر مبارک رفت انقلاب پیروز شده است؟
بیگمان رفتن مبارک پیروزی عظیمی برای انقلابیون مصر است و کل صحنه سیاسی مصر و خاورمیانه را زیر و رو میکند. این پیروزی ای است که با همه قوا دارند برای آن تلاش میکنند و باید امید داشت و آرزو کرد که پیروز میشوند. بدون اخراج مبارک انقلاب به احتمال زیاد سقط میشود.
اما بورژوازی از همین اکنون صحنه را چیده است. قرار است ارتش با همکاری معاون مبارک دولت انتقالی را تشکیل دهند. این هم نشد سیل سیاسیون شاغل مصر از آمر موسی دبیر اتحادیه عرب تا انواع وکیل و وزیر که دارند از مبارک فاصله میگیرند و قصد دارند در "پروسه انتقال" "نقش بازی کنند" صف بسته اند. این هم نشد دارند آگاهانه آقای البرادعی را ور می آورند. این هم نشد ارتش طرح کودتایش را دارد و تمرینش را کرده است. آنهم نشد احزاب بورژوائی دیگر را دارند آماده میکنند تا "نقش بر عهده بگیرند" و این صحنه سیال و زنده همچنان تکامل پیدا میکند. نمایشهای مختلفی از جانب هنرپیشگان این نمایش در هماهنگی با هم و یا مستقلا به صحنه آمده است و خواهد آمد. چشم بندی هائی که شعبده بازان حرفهای را مبهوت میکند. بورژوازی همه این آلترناتیو ها را موازی هم پیش میبرد.
آیا صف انقلاب تمام این صحنه را میبیند؟ گمان نمیکنم به این دلیل ساده که صف انقلاب همگانی است و منافع طبقات مختلف که میتوانند دو شاخه برقشان را به پریز های مختلفی در این صحنه بزنند وجود دارد. پس سؤال این است که آیا رهبران و فعالین پیگیر تر و یا رهبران و فعالین کمونیست طبقه کارگر برای این جدال آماده هستند؟ باید امید داشت. اما اگر آماده نباشند امیدوارم روند اوضاع فرصت آماده شدن را به آنها بدهد، هرچه باشد یک روز انقلاب معادل صد روز عادی به کارگر آموزش میدهد.
اما برای ما که نمیتوانیم منشاء اثری برای انقلاب و کارگر مصر باشیم نکته این است که آیا طبقه کارگر ایران، با دیدن انقلاب در مصر، خود را برای رو در روئی با چنین شرایطی، لااقل از نظر ذهنی، آماده میکند؟
هیچ دو انقلابی شبیه هم نیستند بخصوص دو جامعه متفاوت مانند ایران و مصر. اما برای کسانی که مانند من دوره اوج گیری انقلاب ۵۷ را شاهد بودهاند مقایسه بطور اتوماتیک به ذهن می آید. در نتیجه قرینه سازی موجه یا ناموجه می کنیم. پس اجازه بدهید با احتیاط آنچه از ذهن کسی مانند من عبور میکند را اینجا اشاره کنم و نگرانی هائی که برای انقلابیون مصر دارم را طرح کنم.
ببینید، شکل غالب مبارزه در مصر امروز عملاً به تحصن و تطاهرات دائم در میدان آزادی (التحریر) قاهره تبدیل شده است. میدان آزادی نه تنها سنگر اصلی انقلاب بلکه اصلی ترین سنگر انقلاب است. اما تجربه ما نشان میدهد که محدود ماندن جغرافیای تظاهرات به یک محل میتواند به تدریج به فرسایش تظاهر کنندگان تبدیل شود.
همین محدودیت باعث شده است که دارو دسته های باند سیاهی حکومت عملاً فضای بیرون از میدان آزادی را آنقدر نا امن کنند که تقریباً تمام فونکسیون های اقتصادی جامعه مختل شود. در نتیجه دولت قادر شده است که کمبود نان و نا امنی را به داده روزمره تبدیل مردم کند و از آن برای فرسوده کردن فضای انقلابی استفاده کند. سخت ترین حالتی که ممکن است پیش بیاید این است که جمعیت به تدریج خسته و فرسوده شوند و میدان آزادی عملاً به یک نمایش کم خطر تبدیل شود. این سیاستی است که ضد انقلاب روی آن کار میکند و سرمایه گذاری کرده است.
در انقلاب ایران برای دوره ای طولانی تظاهرات ها دوره ای (هفتگی، ده روزه یا به مناسبت های خاص) بود. در فاصله این تظاهرات های اصلی ما شاهد تظاهرات های موردی و محلی، بخصوص در تهران در خیابان انقلاب، بودیم. در نتیجه جمعیت امکان تجدید قوا داشت و جریان زندگی در فاصله تظاهرات ها در مجموع ادامه داشت.
این تاکتیک به علاوه دستگاه پلیس رژیم را فرسوده و بی روحیه کرد بطوری که از حدود مرداد ۱۳۵۷ دستگاه ساواک تقریباً فلج شده بود. امروز در مصر، دستگاه پلیس مخفی رژیم (مخابرات) هنوز با قدرت عمل میکند و خارج از میدان آزادی را عملاً در کنترل خود دارد.
اما نباید نادیده گرفت که مردم مصر بدون سازمان وارد این جدال شدند، اما همین ده روزه ما شاهد شکلگیری انواع تشکل های قدرت تودهای هستیم از کمیته های امنیت تا کمیته های امداد و از تبلیغات تا تدارکات و غیره. اینها ابتکارات انقلابی عظیمی هستند که همه ما در دوره آینده به آنها نیاز خواهیم داشت اما باز هم دایره عمل این کمیته ها محدود به همان میدان آزادی است.
آیا در روز های آتی ما شاهد شکلگیری کانون های دیگر انقلابی و یا گسترش دایره اعمال قدرت انقلابی به بیرون از میدان آزادی خواهیم بود؟ این یکی از دغدغه های کشورهای امپریالیستی، و بویژه آمریکا و اروپا، است. درست به همین دلیل تلاش دارند که قبل از اینکه این اتفاق بیفتد و کلاً صحنه انقلاب و تناسب قوای میان انقلاب و ضد انقلاب تجدید شود مبارک را با معاونش یا با ارتش جایگزین کنند.
امروز بیش از همیشه انقلاب مصر به حضور متشکل طبقه کارگر، نه تنها در تظاهرات ها، بلکه بیش از آن در محیط کارشان است. اعتصاب کارگران کشتی رانی در کانال سوئز همان نقش را در مصر خواهد داشت که اعتصاب کارگران نفت در ایران. روشن است که طبقه کارگر تازه دارد خود را در صحنه سیاست میشناسد و باید انتظار داشت که مدتی طول میکشد تا حتی نیمه قد وارد صحنه سیاست شود ولی انقلاب مصر با سر وارد جنگ اصلی با رژیم شده است و پایههای آن را به لرزه در آورده است و امروز بیش از همیشه و بطور اضطراری به حضور مستقل طبقه کارگر در این انقلاب نیاز دارد.
گفتم اینها مشاهدات یک نا آشنا به مصر و از راه دور است اما گمان میکنم فعالین با تجربه طبقه کارگر ایران که به این صحنهها نگاه میکنند ممکن است این سؤالات را داشته باشند. باید منتظر ماند و آموخت. شاید انقلاب مصر کلاً شکل دیگری از انقلاب را به ما نشان دهد.
ک.م.
۴ فوریه ۲۰۱۱