انقلاب مصر وارد دور جدیدی شده است. یا دنده عوض کرده است. سؤال این است که به کدام سمت؟
تغییر در دو جهت است هم در شکل مبارزه و هم از نظر سیاسی.
در یاداشت قبل اشاره کردم که این انقلاب خود را به یک شکل از اعتراض محدود کرده است که آسیبپذیر است. نگاه داشتن طولانی مدت مردم در خیابان و آنهم در یک جغرافیای محدود خطرناک است. میتواند به سرعت به فرسوده شدن توده انقلابی تبدیل شود. تاکتیک تظاهرات هر روزه – آنهم در یک محل محدود- شکننده است. اگر نظام حاکم بتواند بیش از چند روز دوام بیاورد که در مورد مصر آورده است، فرسودگی میدان را اگر هم خالی نکند، انقلاب را از تعرض به فاز دفاعی میکشد.
در یاداشت قبلی اشاره کردم که «سخت ترین حالتی که ممکن است پیش بیاید این است که جمعیت به تدریج خسته و فرسوده شوند و میدان آزادی عملاً به یک نمایش کم خطر تبدیل شود. این سیاستی است که ضد انقلاب روی آن کار میکند و سرمایه گذاری کرده است». این حالت دارد پیش می آید. جمعیت در میدان آزادی به تدریج کاهش می یابد. اما آیا این به معنی آن است که انقلاب مومنتوم و دور خود را از دست میداهد؟
الزاماً نه.
بازهم اگر به تجربه انقلاب ایران برگردم گفتم نقطه قدرت آن نقلاب این بود که سیر اعتراضات محدود به تظاهرات، آنهم در قالب تظاهرات پیوسته و دائم نبود و همین یک رکن مهم در جلوگیری از فرسودگی توده انقلابی بود.
اما در ایران در فاصله دو تظاهرات انقلاب تعطیل نبود به عکس در حال جذب نیرو و گسترش بود. در فاصله دو تظاهرات، که گاه به ۱۰ یا ۱۵ روز میرسید، روحیه انقلابی و انقلاب به محل کار و زندگی منتقل می شد. در فاصله دو تظاهرات، کارخانه ها، مدارس، دانشگاه ها، ادارات و محلات به محل جدل، سازمان یابی، مبارزه خطهای سیاسی و جنبش های اجتماعی و بالاخره آماده شدن برای اعتراض یا تظاهرات بعدی تبدیل میشد.
این پروسه نه تنها برای اعتراضات نیرو جمع میکرد بلکه به تدریج محله، کارخانه، مدرسه و دانشگاه و ادارات را از زیر سلطه دولت و پلیس امنیتی خارج کرد. در کنار تظاهرات ها و بسا مهم تر از این تظاهرات ها، اعتصاباتی بود که شکل میگرفتند، شوراها بودند که اداره کارخانه یا اداره و مدرسه و دانشگاه را بر عهده میگرفتند و غیره. انقلاب ایران در این پروسه چند جانبه توانست دستگاه دولت را فلج کند.
امروز انقلاب در مصر در مقابل انتخاب اشکال پیچیدهتر و متنوع تر قرار گرفته است. نیروی غالب در میان جوانان هستند که بنا به موقعیت اجتماعی خود میتوانند نسبت به اشکال اجتماعی تر مبارزه به نفع یک میلیتانسی انقلابی بی توجه بمانند. امروز این انقلاب در مقابل دوره ای از فروکش و یا یک تغییر دنده انقلابی به سمت گسترش انقلاب به همه عرصه های حیات اجتماعی جامعه قرار گرفت است.
به اعتقاد من انقلاب ایران اینجا برای انقلابیون مصر میتواند بسیار آموزنده باشد. اینکه تغییر دنده به کدام سمت صورت خواهد گرفت را تنها میتوان امید داشت و متنظر ماند و دید. هر دو راه باز اند و انتخاب در مقابل نیروهای انقلابی باز است.
بازهم در یاداشت قبل اشاره کردم که انقلاب و ضد انقلاب در سطح سیاسی هم در مقابل هم صف آرائی کردهاند و سؤالی که مطرح است این است که آیا انقلاب همگانی در مصر این صف را میشناسد یا نه.
به نظر میرسد که پروسه باز شدن چشمها و توهم زدائی نسبت به نیرو های بوورژوائِ حاضر در میدان در میان انقلابیون مصر شروع شده است. همه میبینند که چگونه همه احزاب سیاسی موجود از اخوان المسلمین تا سایر احزاب ناسیونالیست زیر توپخانه انقلاب دنبال کسب امتیاز و شریک شدن در قدرت هستند، هرجا که نفعشان ایجاب کند انقلاب و آرمان های آن را خواهند فروخت. اینکه تا کجا پیش میروند تابع فشار انقلاب است.
بحث هائِی که در میدان آزادی میشنوید انعکاس این پروسه توهم زدائی است. اینجا هم انقلاب مصر در مقابل یک انتخاب قرار گرفته است. جلوتر رفتن و کنار زدن احزاب موجود و شکلگیری احزاب و یا تشکل های تودهای انقلابی تر و یا شکست در مقابل بی خطی در غیاب احزاب انقلابی.
این انتخاب انتخاب میان اسلامی ها و غیر اسلامی ها نیست. این انتخاب فی الحال به درجه زیادی انجام شده است. کل میدیای امپریالیستی و دولت های آنها از حسنی مبارک و ضد انقلاب مصر ناتنیاهو در اسرائیل و تا هیلری کلینتون، از سر منافع خود تمام نگرانیشان را در عروج اسلامی ها خلاصه کرده اند. هیچکس نگران ناسیونالیسمی که تا همین جا بر این انقلاب هژمونی دارد نیست. چون با ناسیونالیسم مشکل چندانی ندارند.
روشن است که جریانات اسلامی و از جمله اخوان المسلمین، تلاش میکنند که خود را بر این انقلاب تحمیل کنند و در قدرت شریک شوند. اما تا همین جا انقلاب مصر نشان داده است که، بنا به دلایل تاریخی و اجتماعی، توانسته اند در مقابل این اسلامی گری بیش از سایر جرایانات ارتجاعی سد ببندند.
آسیب پذیری این انقلاب در شرایط کنونی در مقابل ناسیونالیسم مصری است. نمیدانم آیا دقت کردهاید که در همان میدان آزادی مصر تنها یک پرچم برافراشته است. پرچم سه رنگ مصر. از هیچ پرچم سرخی خبری نیست. اگر بخواهم مقایسه کنم درست مانند آن است که در ایران تظاهرات و انقلابی زیر پرچم یگانه سه رنگ و شیر و خورشید انجام شود. متأسفانه سیاسیون ایران همانقدر که ناسیونالیسم ایرانی را خودی میدانند و خطری از جانب آن را احساس نمی کنند، در مصر هم در حالی که این ناسیونالیسم سیطره دارد، درست مانند ذهنیت اسرائیلی ها و آمریکائی ها و ناسیونالیست های مصری و ایرانی و کرد و ترک و غیره چشم به لولو خرخره اسلامی دوخته اند.
به هر صورت اینجا هم انقلاب مصر در مقابل یک انتخاب قرار دارد. این انتخاب، لااقل فعلاً میان اسلامی ها و سکولار ها نیست. انقلاب مصر تا اینجایش به اسلامی ها چندان میدان نداده است اما تسلیم ناسیونالیسم شده است. انتخاب امروز میان ناسیونالیسم مصر است با آرمانهای انقلابی این انقلاب و البته در نهایت میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم. بورژوازی و کل ضد انقلاب در مصر اساساً زیر پرچم ناسیونالیسم است که پیش میآید و نه پرچم اسلام. اگر این ناسیونالیسم بیاعتبار شود، که کار چندان سادهای نیست، طبعا ضد انقلاب کارت اسلامی را همیشه در دسترس نگاه میدارد.
آیا انقلاب مصر میتواند خود را از ناسیونالیسم بتکاند و احزاب آن را کنار بزند؟ این هم یک انتخاب است.
دو انتخابی که در مقابل انقلاب مصر قرار گرفته است چه در شکل مبارزه و چه در پرچم سیاسی آن به هم مربوط هستند و روی هم تأثیر میگذارند. و هر دو اینها عمیقاً از به تکان در آمدن طبقه کارگر مصر تأثیر میگیرند.
ک. م.
۸ فوریه ۲۰۱۱