صفحه اول

رقص آتش
انقلاب مصر : دور دوم

یاداشت ششم

یاداشت پنجم درباره انقلاب مصر را ۹ ماه پیش با این جملات تمام کردم که:

" این چرخ هنوز در چرخش است.
باید به استقبال چرخش این چرخ رفت. تمام ضد انقلاب، از ناسیونالیست ها تا اسلامیون ناسیونالیست، از بورژوازی مصر تا آمریکا و اروپا و کل میدیای جهانی، سیستماتیک تلاش دارند تا انقلاب را به همینجا محدود کنند. اما قلب انقلاب تازه در کارخانه ها و در محلات به تپش در آمده است. این انقلاب بیش از هر چیز نیازمند روشن بینی رهبران آن و بویژه رهبران کمونیست آن است."

و چرخ دوباره دور گرفته است. دور دوم انقلاب مصر این بار علیه دژ ناسیونالیسم و ارتجاع، یعنی ارتش به میدان آمده است. خواست ها همان است که بود: "آزادی، حرمت و عدالت اجتماعی". قریب نه ماه وقت لازم بود تا انقلاب مصر به این واقعیت پی ببرد که قهرمان دور قبل، ارتش، ضد قهرمان است. چکیده ارتجاع حاکم بر مصر است.

قریب نه ماه وقت لازم بود تا توده انقلابی در مصر به این واقعیت چشم باز کند که بخش اعظم احزاب بورژوائی موجود و در راس آن اخوان المسلمین ضد انقلاب است. آنها تا آنجا برای انقلاب دست تکان میدهند و دعا میخوانند که ماشین حاضر و آماده دولت را تحویل آنها بدهد. آنها برای حکومت سرمایه داران به این ماشین احتیاج دارند. احتیاج دارند تا بورژواهای اسلامی "محروم" از چپاول دست رنج طبقه کارگر و زحمتکشان را در این خوان یغما شریک کنند. اما آنجا که پای در هم شکستن ماشین دولتی، بدست انقلاب به میان بیاید، این احزاب با نظامیان و رژیم سابق هم بستر میشوند.

اما دور دوم انقلاب مصر نه تنها رژیم حاکم بر مصر را به مصاف طلبیده است، بلکه تا همین جا کل سناریوی انقلابات امپریالیستی به شیوه لیبی را هم به حاشیه رانده است. انقلاب ارتجاعی لیبی کل سناریوی انقلاب در دنیای عرب را تحت تاثیر خود قرار داد. حتی در ایران همه جریانات بورژوا دوباره به علم امکان فراهم آمدن "فرصت" در نتیجه محله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران دخیل بستند و آب از لب و لوچه آنها جاری شد، امروز باید این انگیزه های طبقاتی ارتجاعی خود را مجددا مخفی کنند. طبقه کارگر ایران تا همین جایش مدیون انقلابیون مصر است.

دور قبل این انقلاب با تظاهرات های خیابانی شروع شد و با به حرکت در آمدن طبقه کارگر مصر و شروع اعتصابات کارگری و در هراس کل بورژوازی جهان از بیداری "دیو خفته" تمام شد. طبقه کارگر مصر میخ تابوت مبارک را کوبید. این منطق انقلابات دمکراتیک در هر جامعه سرمایه داری است.

دور دوم انقلاب قطعا با توده محدود تری، از دور قبل، شروع شده و با توده محدود تری ادامه خواهد یافت. در همان یاداشت اشاره کردیم که " از فردا دعوا بر سر اینکه به چه چیز باید رضایت داد شروع میشود. از فردا همه ترک ها در صف این انقلاب همگانی دهان باز میکند." و این شکاف ها دهان باز کرده اند. بخش بزرگی از بورژوازی به همین که هست راضی است. حکومت نظم و قانون را برتر از به میدان آمدن توده محرومان و موقعیت فعلی را موقعیت خوبی برای چانه زدن با رژیم حاکم بر سر سهم خود در قدرت میدانند. در مقابل هر مقاومت رژیم، خیابان و توده انقلابی را به او نشان میدهند تا حق بوق خود را بگیرد.

اما دور دوم انقلاب به ناچار در ادامه باید نیرویش را از طبقه کارگر و توده زحمتکشان انقلابی مصر بگیرد. جمع جبری این توده شاید از جمع توده قبلی کمتر باشد اما به میدان آمدن متشکل و آگاه آن، قدرتی به مراتب عظیم تر از دور قبل را به میدان می آورد. هر روز دست از کار کشیدن طبقه کارگر، هر روز قدرت نمائی خیابانی توده زحمتکش جامعه و هر وجب حاکم کردن قدرت انقلاب بر محلات کارگری و زحمتکش نشین، ضد انقلاب را فرسنگ ها به عقب میراند. قدرت دور دوم انقلاب بیش از دور اول بر این واقعیت باید اتکا کند. یا باید امیدوار بود که میکند.

اجتماع میدان تحریر و تظاهرات های مختلف قطعا مشعل انقلاب را پر نور تر میکند اما این مشعل بیش از دور قبل باید سوخت خود را از طبقه کارگر و توده زحمتکشان جامعه تامین کند. بخش های مختلف بورژوازی با هر پیش رفت انقلاب عقب تر مینشینند و به صف ضد انقلاب میپیوندند. منفعت طبقاتی شان حکم میکند که چنین کنند. در مصر، مثل هر جامعه سرمایه داری دیگری، انقلاب همه با هم توهم است. ندیدن تفاوت اساسی موقعیت طبقات مختلف در این انقلاب، بویژه طبقه کارگر و بورژوازی، مهلک است. خوش باوری به دشمن را دامن میزند. در قلعه انقلاب را بر روی دشمنان آن باز میکند.

انقلاب ۵۷ ایران نمونه مجسم عاقبت این توهم را پوپولیستی نشان داد. طبقه کارگری که در راس یک انقلاب قرار گرفته بود را به زیر دست بورژوازی کشاند. طبقه کارگر و انقلابیون پی گیر جامعه مصر بدون محیط بودن بر این واقعیات طبقاتی میبازند. این را انقلاب ایران نشان داد. این را مارکس ثابت کرده است.

دور دوم انقلاب مصر بدون در هم شکستن ماشین دولت و جایگزینی آن با دولت ناشی از انقلاب راه زیاد دوری نمیتواند برود. و این تمایز میان انقلاب و ضد انقلاب را روشن میکند. انقلاب مصر اگر در محدوده دمکراسی پارلمانی باقی بماند در بهترین حالت به حکومت بانک دارانی میرسد که دمکراسی پارلمانی در اروپا و آمریکا به آن رسیده است. با رای مردم بانک داران را در راس قدرت مینشاند. البته مدل مصری و ایرانی چنین حکومتی همین است که امروز داریم.

کلید عبور از این بن بست حکومت شورائی است. چنین حکومتی اما تنها با دره شکستن ماشین دولت حاکم و جایگزین کردن آن با دولت ناشی از انقلاب ممکن است. تمام دنیای بورژوازی از دولت ها و احزاب تا آکادمیست ها و ژورنالیسم نوکر در خدمت آن اند که به انقلابیون مصر، و بویژه به طبقه کارگر، به قبولانند که راهی جز دمکراسی پارلمانی وجود ندارد. دنیائی جز دنیای سرمایه داری، دنیائی جز دنیای مبتنی بر بهره کشی از طبقه کارگر و توده زحمتکش وجود ندارد. میپرسند دور قبل خلا قدرت را ارتش پر کرد، امروز چه حزبی این کار را میکند؟ پاسخ روشن است. شوراها و کمیته های برخاسته از انقلاب این کار را خواهند کرد و طبقه کارگر به همه خیل نوکران بورژوازی اطمینان میدهد که قاطع تر و قابل تر از همه این دسته های اوباش نظامی و بانک دار که نام دولت را به خود داده اند حکومت خواهد کرد.

واقعیت این است که در هم شکستن ماشین دولت در یک انقلاب عمیقا انقلابی بهترین شرایط را برای متشکل شدن طبقه کارگر برای خلع ید از سرمایه داری و دولت سرمایه داران را فراهم میکند. انقلاب پیروزمند دمکراتیک در مصر تنها به عنوان پیش در آمد گذار به انقلاب کارگری، به عنوان یک قدم مهم در پروسه انقلاب مداوم قابل عمل و قابل تحقق است. بدون این افق، در جامعه سرمایه داری که بورژوازی بر آن حاکم است، حتی یک انقلاب دمکراتیک نا ممکن است. به این اعتبار است که لنین میگوید در دنیای ما هر دمکراتی اگر بخواهد پیگیر باشد ناچار است به افق انقلاب کارگری به پیوندد. طبقه کارگر اگر این دور نما را نداشته باشد، رهبران انقلابی دور دوم اگر توهمی به دمکراسی پارلمانی و یا توهم سوار شدن بر ماشین موجود دولتی را داشته باشند، قربانی خواهند شد. در مقابل توهمات خود به زانو در خواهند آمد.

پروسه رشد دور دوم انقلاب مصر پروسه متشکل شدن، آگاه شدن و به میدان آمدن هرچه وسیع تر توده انقلاب جامعه و بویژه طبقه کارگر است. این پروسه البته زمان میبرد، کار و انرژی میخواهد و از آن مهم تر افق و آگاهی به مقصد را میطلبد. اینکه این انقلاب با چه ریتم و سرعتی پیش میرود را قطعا رهبران محلی آن میدانند و باید تعیین کنند. اما سوالی که امروز در مقابل ما ناظرین از راه دور این انقلاب، از جمله طبقه کارگر ایران که این انقلاب را با علاقه دنبال میکند، این است که رهبران دور دوم انقلاب تا چه اندازه به این واقعیات واقف هستند؟ طبقه کارگر و رهبران کمونیست آن کجا ایستاده اند؟

انقلاب مصر تنها با رژیم حاکم و تنها با ارتش و احزاب بورژوائی رو به رو نیست. با انتخاب افق رو برو است. این مصافی به مراتب پیچیده تر است. انقلاب در رقص آتش است. دامنه فراگیر شدن این آتش بستگی به افق آن دارد. احزاب بورژواِئی ضد انقلاب تنها دور این آتش میرقصند تا مشتری بهتری پیدا کنند.

کورش مدرسی

۲۲ نوامبر ۲۰۱۱